خطاب و عتاب رهبر انقلاب برای معیشت مردم، استانی شدن انتخابات اصلاح یا اخلال؟، یازده سال حبس برای وزیر اسرائیلی، ایست به خصوصیسازی آموزش در مدارس دولتی، ارز صدرنشین شد، تولید باخت، پایان معمای عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، طرح واگذاری شرکتهای دولتی با ۲۰ درصد تخفیف به مردم، ورود زنان به استادیوم در ابهام، ارز دولتی در خدمت قاچاق کالا، سرنوشت مبهم ۲۰۰ میلیون دلار گوشی، معمای ادعای کارگر هفت تپه، ایجاد کانا مالی ناکام ماند؟ و این جام جام شگفتی هاست از عناوینی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه بیستم دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با قشرهای مختلف مردم قم با عناوینی همچون امضای آمریکا و اروپا اعتبار ندارد، مقابل یاوهگوییهای آمریکا و اروپا بایستید، از اشرافیگری پرهیز و به معیشت مردم و طبقات ضعیف اهتمام ویژه کنید و نوید شکست بی سابقه در صفحات نخست آنها برجسته شده است. روزنامههای امروز همچنین در صفحات نخست امروز خود تصویب کلیات طرح استانی شدن انتخابات در بهارستان و گزارشها و تحلیلهایی درباره استانی شدن انتخابات را جای دادند. نوشتههایی به مناسب سالگرد درگذشت آیت الله هاشمی نیز در بیشتر روزنامهها بخشهایی را به خود اختصاص داده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و گزارشهای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرا دولتهای دوم شکست میخورند؟
روزنامه وطن امروز در شماره امروز خود گزارشی با عنوان چرا دولتهای دوم شکست میخورند؟ منتشر کرد و طی آن به چرایی و چگونگی سرنوشت یکسان دولتهای دوم ایران پرداخت و نوشت: «هر دولتی که در ۴ سال اول رای بیاورد برای ۴ سال دوم نیز رای خواهد آورد!»
این را میشود یکی از کلیشهایترین گزارههای موجود در دیالوگهای سیاسی و روزمره مردم دانست؛ گزارهای که لزوما نمیتوان آن را اثبات کرد، اما «تکرار» و «تجربه» آن باعث شد از نظر بخش عمدهای از جامعه بهعنوان یک گزاره غیرقابل نقض تلقی شود.
- «مردم ایران همیشه برای لجاجت سیاسی با جریانی که دولت را در دست دارد به گزینه مقابل آنها رای دادهاند، پس هرکس معترضتر باشد موفقتر نیز میشود».
شاید لازم باشد پیش از پرداختن به عوامل و عناصر تعیینکننده در جریان شکست دولتها ابتدا نگاهی گذرا به نحوه روی کارآمدن دولت متمادی داشته باشیم و بر این مبنا با چشم دوختن به این مساله که چگونه دولتها سعی در مهیا کردن فضا جهت روی کارآمدن خود داشتهاند، بحث را به پیش ببریم. با استثنا دانستن آغاز به کار دولت سازندگی که در فضای پس از رحلت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) و در شرایطی که رقیب جدی و مطرحی در برابر مرحوم هاشمیرفسنجانی قرار نداشته است روی کار آمد، باقی دولتها در جریان سوار شدن بر امواج نارضایتی از دولت مستقر و با تعریف خود در قالب یک «دگری» نفیکننده موفق به کسب آرای عمومی شدهاند. غیرقابل پیشبینی بودن و حتی غافلگیرکننده بودن نتیجه انتخابات برای نخبگان سیاسی در سالهای ۷۶، ۸۴ و ۹۲ بخوبی گویای آن بوده است که ماهیت سلبی آرا و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از قطببندیهای سیاسی نقش تعیینکنندهای در جریان انتقال قدرت سیاسی داشته است. در این میان آنچه کمتر مورد اشاره قرار گرفته اثرات بلندمدت رفتار موفق سیاسی در جریان پیروزیهای انتخاباتی است که موجب «کوتاهمدت» و «قراردادی» بودن حمایتهای عمومی از دولتهای پیروز بوده است. از سوی دیگر نقش تعیینکننده «دگریسازی» برای کسب آرای سلبی، فضا را به سمت عملگرایی سیاسی و تبدیل شدن ائتلافهای سیاسی به ائتلافهایی نه بر مبنای گفتمانی که بر مبنای شکست رقیب مشترک برده است که اثرات آن را میتوان در جریان تغییر جبهه دادنهای متعدد چهرههای سرشناس جریانهای سیاسی دید؛ انداختن نیمنگاهی به لیست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی و سرنوشت متفاوت و متناقض اعضای آن در جریان رقابتهای سیاسی یا تضاد فکری و عملی حاکم بر مجمع روحانیون مبارز در حد فاصل ۲ دهه ۶۰ تا ۸۰ بخوبی اثرات وضعی این مساله را نشان میدهد. نکته دیگر که در بررسی پروسه پیروزی سیاسی در ایران واجد اهمیت است، نقش تعیینکننده تقلیلگرایی سیاسی در نحوه رفتار تبلیغاتی و سیاسی جامعه ایران است. از آنجا که انتخابات و جریان انتقال قدرت سیاسی همواره در ایران بازهای کوتاهمدت داشته است و در اغلب موارد این زمان کم تبدیل به عاملی جهت چهره کردن اشخاص ناشناخته شده، میان فرد پیروز و میزان توانایی در تقلیل و سادهسازی مشکلات جاری و ارائه راهکار برای حل آنان نسبتی مستقیم وجود داشته است. برخورد مصداقی با نحوه طرح صورت مساله بحرانها پیرامون مفاهیم آزادی، توسعه، عدالت، دیپلماسی و... و همچنین راهحلهای ابداعی بخوبی میتواند نمایانگر وضعیت ضعیف و مبتنی بر هیجان در فضای انتخاباتی ایران باشد.
دیگر نکته مهم که پیش از پرداختن به مدلهای شکست دولت دوم در ایران باید به آن پرداخت نحوه مواجهه دولتهای مختلف پیرامون دوگانه حق و تکلیف زمامداری بوده است. مبهم بودن دامنه تکالیف نهادهای سیاسی باعث شده دولت در منظومه تعریفی خود همواره با پیش کشیدن حداکثری از حوزه نفوذ و تاثیرگذاری به حیطهای فراتر از اختیارات خود نیز ورود کند و پس از آن هنگام کسب قدرت با پیش کشیدن برخی ابهامهای ساختاری خود را دارای حداقلیترین دایره نفوذ نداند و در برابر تکمیل نشدن پازل تکالیف خود به در دسترس نبودن توانایی حقوقی خود بپردازد. نحوه برخورد دولت تدبیر و امید با سوژه «بودجه» در حالی که بیشترین تاثیرگذاری بر آن را دارد و منحرف کردن آن به سمت تاثیر ۲۰ درصدی دولت در نحوه تخصیص بودجهها مثالی روشن از این مساله است. بیتردید در تبیین رفتار سیاسی جامعه ایران با نهاد دولت (و بالعکس) میتوان مباحث بسیطتری را مطرح کرد، اما کفایت کردن بر همین مقدمه تا حد زیادی میتواند راه را برای تبیین الگوی شکستپذیری دولتهای دوم فراهم کند. در یک قیاس کلی میتوان تجربه شکست دولتهای ششم، هشتم، دهم و دوازدهم را حول چند محور مهم دید که مهمترین آنها عبارت از «تکبر سیاسی در تبیین آینده»، «تلاش برای انشعاب تشکیلاتی و عبور از حامیان سیاسی»، «خلق نقدینگی مضاعف با نیت کوتاهمدت انتخاباتی» و «خلق تعارض سیاسی با حاکمیت» است.
زمینهسازی برای برجامها را از بین ببرید!
مصطفی چراغی در یادداشتی با عنوان زمینهسازی برای برجامها را از بین ببرید! که در روزنامه ابتکار منتشر شده نوشت: وقتی در کشوری مشکلات اوج میگیرند و فشارها از هر سو متوجه افراد جامعه میشود گاهی اخلاق هم در معرض آسیب قرار میگیرد و فضای بیاعتمادی و سوءظن گسترش پیدا میکند. گاهی این بی اخلاقیها چنان رسوخ میکند که انسان را به تعجب وا میدارد و در عمل هم بر شکافها و اختلافها میافزاید. در عرصه سیاست که عرصهای مجادلهساز و پراصطکاک است آثار منفی فشارها و بحران بیشتر نمود دارد.
متاسفانه دیده میشود که برخی از تحلیلگران مخالف دولت به جای درک انبوه مشکلات و تنگنایهای موجود آشکارا آن را تعمدی میدانند و صراحتا بیان میکنند که عدم رفع برخی از معضلات موجود برای ایجاد فشار و فراهمشدن زمینه جهت ظهور برجامهای دو و سه است! اینها بدون اینکه سندی برای گفتههای خود ارائه دهند و قرینهای بر تعمد یا کمکاری مدیران دولتی در بروز مشکلی بیاورند به نیتخوانی میپردازند و اتهامی به این بزرگی را مطرح میسازند.
در بطلان چنین ادعایی سخن فراوان است، ولی باید عنوان شود که امروز هرگونه کمکاری یا تعلل در رفع موانع و فشارها بر مردم جلوی چشم همگان قرار خواهد گرفت و هیچکس توان کتمان نقص عملکرد خود را ندارد، خصوصا در جایی که مخالفان دولت از قدرت و ثروت لازم برخوردارند و با انواع تریبونهای نوشتاری و دیداری کوچکترین حرکات و تصمیمهای مدیران دولتی را زیر ذرهبین دارند. البته روشن است که آنان با القای چنین تحلیلهای بدبینانه تنها به تضعیف قوه مجریه نمیپردازند بلکه انسجام جامعه را هدف قرار میدهند، انسجامی که در حال حاضر ضرورتی اساسی دارد و بیگانگان از مخدوش شدن آن استقبال همهجانبه میکنند. اما در برابر چنین بهتان عظیمی میتوان به نکته بسیار مهمی اشاره کرد؛ هر چند ایجاد رفاه برای همه اقشار جامعه وظیفه مسلم دولت است و در آن، چون و چرایی نیست، ولی هیچ اشکالی ندارد که مخالفان محترم دولت که بر نهادهای عظیم اقتصادی سیطره دارند خود به امداد جامعه بپردازند و با توان فراوان خویش در بالا بردن سطح معیشت مردم همت بگمارند. به جای رقابتهای منفی میتوان به رقابت مثبت پرداخت. آقایان محترم گوی سبقت را از دولت بربایند و با نام و نشان وارد عرصه خدمتگزاری شوند. امدادی وسیع و همهجانبه، فارغ از هر بزرگنمایی، آنچنان که بدون هیچ تبلیغاتی مردم کوچه بازار آن را لمس کنند و به صداقت مخالفان مدعی پی ببرند. امروز هرگونه گشایش در کار مردم علاوه بر آثار متنوع و مثبت از هر شلیک به دشمنان کشور اثر سازتر است. آمریکا معیشت مردم را هدف قرار داده و از همین رهگذر در انتظار پیامدهای آن در داخل کشور است. با افزایش سطح رفاه مردم و جلوگیری از ازدیاد فقر این انتظار شوم با بنبست روبهرو خواهد شد. نهتنها اگر مردم سطح زندگی خود را رو به بهبود ببینند مشتاق میشوند و کوچکترین انگیزههای منفی نسبت به حاکمیت از ذهن و دلشان از بین میرود بلکه حتی اگر شاهد تلاشهای صادقانه باشند دلگرم خواهند شد و صبر پیشه خواهند کرد و هر انتخاباتی پیش آید به طرفداران خدمت صادقانه رای خواهند داد. تصور بازتاب گسترده و مثبت استاندارد کردن بخاریهای همه مدارس کشور توسط هر سازمان یا بنیادی، تصوری سخت و دور از ذهن نیست. این تنها یک نمونه از رقابت مثبت برای خدمت به مردم است. عرصه امداد به مردم محروم عرصهای فراخ و گسترده است که دولت بهتنهایی قادر به تمهید آن نیست. هرکس آستین همت بالا زند و در این راه پیشقدم شود، دستاوردهای چند جانبهای خواهد داشت که با هیچ کار سیاسی و تبلیغاتی قابل مقایسه نخواهد بود. همان کسی که اتهام زمینهسازی برای برجام ۲ و ۳ را مطرح میکند به دوستان خود یادآور شود که از طریق امدادرسانی به جامعه، این زمینهسازیهای موهموم به شدت تضعیف خواهند شد و مردم یاران صدیق خویش را خواهند شناخت.
«سیاست محمودی» از احمدی نژاد تا واعظی
امیر راعیفرد فعال سیاسی طی یادداشتی که در شماره امروز قانون به چاپ رسیده نوشت: چند روز پیش بود که محمود واعظی گفت: ما با اصلاحطلبان ائتلافی نداشتیم و حرفهایی دیگری از این جنس را تکرار کرد که معنای آن پیروزی حزب اعتدال و توسعه در انتخابات ۹۲و۹۶بود. اگر حتی بگذریم از اینکه تاریخچه این گعده که حزب شده است، چیست و دستاوردهای سیاسیشان چه بوده است، آن چه شاید این روزها بیشتر از همیشه جلب نظر میکند، این حجم از ادعاهای سیاسی است که از سوی افرادی امتحان پس داده، مطرح میشود. به عنوان مثال ادعای پیروزی حزب اعتدال و توسعه در دو انتخابات ریاست جمهوری یا ادعاهای جدید یک محمود دیگر در دفاع از اصل دموکراسی و سیر آزاد اطلاعات درکشور. دنیای سیاست ما، نیمه عمر منطقی یادآوری خاطرات و تاریخچه اش گویا هر روز بیش از قبل آب میرود.
احمدی نژادی که هشت سال بسته بودن کامل فضای سیاسی را به مردمان این کشور هدیه داد و امنیتیترین برخوردها را در هر زمینهای مرتکب میشد، امروز که از کرسی نهادهای تصمیم گیر حکومتی دور مانده است، ناگهان در یک جهش ژنتیکی مبدل به فردی آزادیخواه میشود. فردی که این روزها در دفاع از تجمعات اعتراضی قلم میساید، اما در دولتش با کوچکترین اعتراضی سختترین برخوردها انجام میشده است. حقیقت این است که نیمه عمر حافظه تاریخی مردم یا دستکاری شده یا این سیاستورزان دچار توهم فراموشی اجتماعی شده اند.
کمی به عقبتر برمیگردیم و یک بار دیگر محمود واعظی و حزب متبوعش را رصد میکنیم. حزبی که از سال ۱۳۷۹ اعلام حضور میکند و با اصرار در هرانتخاباتی لیست میدهد. نتایج کسب شده لیستهای جداگانه و اختصاصی این گروه سیاسی بسیار واضح است. اگر کسی را به جایی فرستاده اند قطعا آن فرد در لیستهای مشترکی بوده است.
این نوع پیروزی دقیقا مصداق «پای خود و نردبان دیگران» است. البته این گفتههای جناب واعظی قطعا از جانب اصلاحطلبان مورد حمایت خواهد بود و جریان اعتدالی با توجه به نوع گزینش مدیران و وزرایش باید پاسخگوی اتفاقات اخیر و نتایج نقشههای استراتژیک خود باشد؛ نه اینکه جریان اصلاح طلب «فحشخور» پای دیگری شود! گویا رسم سیاست در ایران همین است. هر کس که احساس میکند چهارپایش از پل مردم گذشته است، نعل به نعل وارونه میکوبد. روز را شب و شب را روز میخواند و به سادگی کارنامه اش را به فراموشی میسپارد. البته عاقبت این رسم هم مشخص است و این چرخیدنها نتیجهای جز خودزنی سیاسی ندارد. حال آنچه مهمتر از ادعاهای جدید جریانهای سیاسی خاص مطرح بوده، همانا هوشیاری مردمی است که همچنان به اصلاح امور امید دارند.