با پایان سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، اکنون این پرسش پیشروست که مهمترین آثار به نمایش درآمده در رونمایی از تولیدات یک سال اخیر سینمای ایران ـ که به لحاظ تکنیکی از دیگر آثار جلوتر بودند ـ کدامها فیلمهای سینمایی هستند و چه ویژگیهایی دارند که آنها را از دیگر فیلمها متمایز ساخته است؟
«تابناک»، مهدی خرمدل؛ سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر، محل رونمایی از تازه ترین تولیدات سینمای ایران بود. در این میان، تعداد محدودی از فیلمهای سینمایی از استاندارد مورد انتظار برخوردار بودند و از میان این آثار نیز با یک فیلم فوق العاده که آغاز و پایان تأثیرگذار، روایت پرتعلیق و کاراکترهای تماماً باورپذیر داشته باشد، مواجه نیستیم. با این حال، شش فیلم ارزش دیدن و تأمل بیشتری دارند.
«سرخپوست / Redskin»
سرخپوست دومین فیلم نیما جاویدی به زعم من، بهترین فیلم سینمای ایران در یک سال اخیر است. فیلمساز به واسطه آنکه پشتیبانی یک سرمایه گذار میلیاردر را داشته، توانسته به جای ثبت تصاویر در محیطهای واقعی، لوکیشن مطلوب خودش را طراحی کند و بسازد. فیلم با چند کاراکتر محدود در یک زندان میگذرد که در جریان نقل و انتقال زندانیان از این زندان، یک زندانی محکوم به اعدام با اسم مستعار «احمد سرخپوست» در زندان پنهان میشود تا پس از تخلیه کامل زندان بگریزد.
زندانبان که در حال ترفیع گرفتن است، به هر راهی متوسل میشود تا این زندانی را بیابد اما اثری از او نیست. از سوی دیگر، یک مددکار زن که زندانبان به او علاقه مند است، در پی فراری دادن این زندانی است، چون اعتقاد دارد این زندانی بیگناه است و نباید اعدام شود. فیلمبرداری به شدت در خدمت اثر است و موسیقی به اندازه، داستان را پیش میبرد. مسیر دراماتیک فیلم اما با پایانی منطبق بر منطق روایی داستان همراه نشده و این به فیلم اندکی ضربه زده است.
«مسخره باز / Mocker»
همایون غنیزاده کارگردان موفق تئاتر است و حالا سراغ فیلمسازی آمده و فیلم «مسخره باز» را ساخته است. غنیزاده در نخستین تجربه کارگردانیاش، یک آرایشگاه با سه آرایشگر عجیب را با فضاهای فانتزی و مالیخولیایی به تصویر کشیده و با دوربین سراغ تکتک آنها رفته و به شخصیتشان میپردازد.
دکوپاژ تئاتری فیلم که وامدار تجربیات تئاتری کارگردان است و جلوههای ویژهای که در فضای محدود صحنه رقم میخورد، فیلم را تا نیمه پیش میبرد اما مشکل بسیاری از فیلمهای ایرانی در این فیلم نیز تکرار میشود و فیلم در نیمه دوم از ریتم میافتد و کار نمیکند. با این حال، مسخره باز تجربه تازهای در فضاسازی و شخصیت پردازی در سینمای ایران محسوب میشود.
«غلامرضا تختی / Gholamreza Takhti»
با توجه به سابقه تختی به عنوان یک قهرمان ملی و مقدس نزد مردم ایران، ساخت فیلم درباره او کار بسیار دشوار و حرکت روی لبه تیغ است. برای درک حساسیت باید اشاره کرد که پس از مرگ این قهرمان کشتی ایران، شماری از مردم از غم خودکشی کردند. برای ماندن در تیم های ملی نمیتوان با کل سیستم یک کشور درگیر شد؛ اما تختی در حکومت پهلوی و زمان سرکوب مردم، سمت مردم را گرفت، با سیستم درگیر شد و سیستم او را به انزوا کشاند.
فشار شدیدی که به تختی آورده شده بود و او را ممنوع الورود به ورزشگاهها کرده بودند، زندگی با عزت نفس را برای این قهرمان ایرانی غیرممکن کرد و در نهایت تختی با خودکشی جان داد. برای سالها درباره اینکه آیا او تحت فشار خودکشی کرده یا توسط حکومت پهلوی کشته شده، حدس و گمان بود. بهرام توکلی کارگردان فیلم «غلامرضا تختی» در همان آغاز فیلم، تکلیفش را با تماشاگر مشخص میکند و سکانس خودکشی تختی را پیش روی چشمان تماشاگر قرار میدهد و با عبور از کیفیت مرگ قهرمان، زندگی همراه با از خودگذشتگی اش در کمک به زلزله زدگان، فقرا و طبقات فرودست که او را محبوب و ماندگار کرد، به تصویر میکشد.
توکلی در این فیلم به خوبی توانسته فضا را بازسازی کند و در طراحی صحنههای مسابقه تختی به صورت واضح متاثر از فیلمهای مرد سیندرلایی و گاو خشمگین است که با موسیقی ایران گره خورده است. فیلم به شدت برای ایرانیها که بکگراندی نسبت به تختی دارند، تأثیرگذار است و یک فیلم ملی است؛ اما آیا در سطح بین الملل نیز شاهد همذات پنداری با این کاراکتر هستیم؟ باید خودتان تجربه کنید.
«شبی که ماه کامل شد / The Night Moon Was Full»
شبی که ماه کامل شد، چهارمین فیلم سینمایی نرگس آبیار است. آبیار که سابقه نویسندگی داشته، فیلمهایش زمان طولانی تری نسبت به اغلب فیلمسازان ایرانی دارد و معمولاً ریتم فیلمهایش کند است اما او در فیلم تازهاش ریتم تندی را در پیش گرفته و فیلمی را ارائه کرده که ساختش از او انتظار نمیرفت. فیلم درباره عشق عبدالحمید ریگی برادر عبدالمالک ریگی سردسته یک گروه تروریستی به دختری اهل پایتخت ایران است. این عشق به حملات تروریستی این گروه گره میخورد و عبدالحمید به دستور برادرش، سر برادر زنش را میبرد و زنش را به ضرب گلوله میکشد.
هوتن شکیبا بازیگر نقش عبدالحمید ریگی به خوبی تبدیل یک انسان ساده به یک تروریست و آزاد شدنِ دیو درونش را به تماشاگر نشان میدهد، الناز شاکردوست در نقش همسر عبدالحمید بازی متفاوت با گذشته داشته که مورد توجه منتقدین قرار گرفته و فرشته صدرعرفایی در نقش مادر عبدالحمید ریگی بهترین بازی فیلم را داشته است. فیلم یک تریلر ـ درام تأثیرگذار است که هرچند نقصهایی در فیلمبرداری و شخصیت پردازی دارد اما در مجموع موفق عمل کرده، به گونهای که برخی نرگس آبیار را کاترین بیگلو ایران خطاب کردهاند.
«قصرشیرین / Qasr-e Shirin»
رضا میرکریمی در پایان دومین دهه فیلمسازیاش، نگاه پختهتری یافته و اکنون فیلم «قصر شیرین» به عنوان دهمین فیلمش، به مراتب بهتر از آثار پیشین است. میرکریمی که با «اینجا چراغی روشن است / Here, a Shining Light» جایزه بهترین فیلم «هفته منتقدان بین المللی / International Critics' Week» را در جشنواره کن 2001 به دست آورد، با ترکیبی از چند بازیگر حرفهای و گروهی از نابازیگر، فیلمهایش را ساخته و این تکنیکی است که عباس کیارستمی در سالهای دور به شکل مفرط از آن بهره میبرد.
میرکریمی در فیلم تازهاش که یک فیلم جادهای است، زندگی مردی را روایت میکند که همسرش مرده، قلب همسرش را فروخته و حالا فرزندانش که نزد همسرش بزرگ میشدند، از سوی خانواده همسرش به او تحمیل میشوند. حامد بهداد در نقش این مرد در طول این روز پرماجرا، دستخوش تحول میشود و تماشاگران را با خود همراه میسازد. روایت روان و یک دست و بازیهای مناسب حتی بازیگران کودک نیز در این فیلم به شدت مورد توجه قرار گرفت و این فیلم به ظاهر ساده اما در باطن تکنیکی، نظر منتقدین حرفهای را به خود جلب کرد.
«متری شیش و نیم / Six and Half Per Meter»
«متری شیش و نیم» دومین فیلم سعید روستایی پس از فیلم «ابد و یک روز / Life+1 Day» است و یک تریلر پلیسی است. فیلم در برخی سکانسها نظیر انفجار آزمایشگاه مواد مخدر یادآور سیکاریو است؛ اما در مجموع به مراتب عقبتر از فیلم اول کارگردان است. پیمان معادی بازیگر نقش پلیس باورپذیر نیست، نوع برخورد با مافیای مواد مخدر که دستگیر شده به هیچ عنوان خشن و همسطح با چنین متهمانی نیست.
نوید محمدزاده که در سرخپوست نقش زندانبان را به خوبی بازی کرده، در این فیلم در نقش سردسته مافیای موادمخدر نیز بازی خوبی ارائه داده و تحسین منتقدین را به دست آورد. فیلم در یک سوم پایانی به ورطه تباهی فرو میغلتد و بازی ها، فیلمبرداری و طراحی صحنه درست نمیتواند مسیر کسلکننده داستان را هموار نماید و فیلم در سکانسهای پایانی از یک تریلر قوی پلیسی، به یک درام ضعیف تغییر ماهیت میدهد.