«مردی بدون سایه» هفتمین فیلم بلند سینمایی علیرضا رئیسیان در مقام نویسنده و کارگردان اکنون بر پرده نقرهای نقش بسته است؛ اثری که بیگمان افت جدی توان کارگردانی را در آن نسبت به «دوران عاشقی» و به خصوص «چهل سالگی» میتوان مشاهده کرد و این افت آنچنان حیرت انگیز است که شیمی علی مصفا و لیلا حاتمی به عنوان یک فرمول موفق و امتحان پسداده در آثار متعدد، در این فیلم خروجی غیرمنتظرهای دارد و تماشاگر را بهتزده میکند.
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ زنی به نام سایه در شرکتی که به فعالیتهای پولشویی مشغول است، به عنوان مترجم مشغول میشود. ماهان، شوهرِ سایه که یک مستندساز اخراجی است، پس از سفر کاری سایه به اسپانیا، به ارتباط او با مدیر شرکت شک میکند و این سوء ظن به خیانت همسر، زمینهساز خشونت، انتقام و یک قتل ناموسی میشود... . علیرضا رئیسیان فیلمی در نفی چنین سوءظنهایی ساخته که معمولاً با عنصر مخرب شتابزدگی همراه است؛ ایدهای دغدغهمند و قابل تحسین که متکی به فیلمنامهای متوسط و کارگردانی ضعیفتر از حد انتظار، تماشاگر را در بهت فرو میبرد تا همچنان بهترین ساخته رئیسیان «چهل سالگی» باقی بماند.
فیلم علاوه بر خط اصلی همواره خطوط فرعی است که هیچ کمکی به تقویت مسیر اصلی داستان نمیکند و موجودیتشان با چالش جدی روبه روست. از مزاحمی که تا انتهای فیلم هیچ تاثیر محسوسی بر سرنوشت کاراکترهای اصلی یا فرجام داستان ندارد تا وقایعی که در مهمانی رخ میدهد و باز هم اثر معناداری بر داستان نمیگذارد. این فیلم میتوانست یک درام روانکاوانه گیرا باشد؛ اما رئیسیان یا در این زمینه برای گنجاندن نشانههای پارانویا در جای جای اثر و پذیرش روایت فیلم مطالعه نکرده و یا به قدر کافی برای درآوردن این روایت و نشان دادن وضعیت توهم آمیز کارگردان بر روی فیلمنامه وقت نگذاشته است.
وقتی داستان فیلم قابل پیش بینی است و تماشاگر از موارد متعدد مشابه آن عینی خبر دارد، کار کارگردان برای ارائه یک پرداخت متفاوتتر از اثر، که تماشاگر را تحت تأثیر قرار دهد، دشوارتر است؛ اما روند داستان نمیگوید چگونه منتقد قتلهای ناموسی یک شبه و بدون طی سیری به عامل قتل ناموسی تبدیل میشود. اساساً اگر قرار بر طرح موضوع روابط رئیس و مرئوس و خبردار شدنِ شوهر بود، چرا به شمال یا جنوب ایران نرفتند و موقعیت «اسپانیا» چه نقش کلیدی در داستان داشت که با تغییر به یک موقعیت داخل ایران یا یک کشور نزدیک به ایران نظیر ترکیه از دست میرود؟ هیچ!
این فیلم را بازیگرانش میتوانستند نجات دهند، کما اینکه بازی بازیگران در شماری دیگر از فیلمها، ضعفها در روایت و فرم را کمتر در معرض دید قرار داده؛ اما اینجا ما شاهد بازیگردانی خوب هم نیستیم و فرصتها در این فیلم به یک تهدید برای کل اثر تبدیل شده است. به عنوان نمونه، شیمی بازی حمید مصفا و لیلا حاتمی به عنوان یک ترکیب امتحان پسداده، فرصت مناسبی برای مشاهده روایتی تکاندهنده برخلاف عاشقانههایی است که از آنها دیدهایم؛ اما شگفتا که این ترکیب برای نخستین بار کار نکرده و این کار دشواری است که از مصفا و حاتمی بازی بد گرفت!
فیلم اما گافهای بزرگتر از داستانهای غیرضروری دارد و ارائه رقم اتفاقات عجیبی رخ داده که تماشاگر با اندکی دقت به آنها پی میبرد اما عجیب است که کارگردان، فیلمبردار و تدوینگر درنیافتهاند یا شاید هم از کنارش عبور نکرده اند؛ برای نمونه، در کلیپی که برادر زن فواد، مدیر شرکت از فواد در حال فیلمبرداری از سایه میگیرد، با توجه به زاویه فیلمبرداری فواد، برادر زن فواد باید درون تصاویر ثبت شده توسط فواد حضور داشته باشد اما چنین نیست! انگار از صحنه فیلمبرداری فواد از سایه، مردی نامرعی فیلمبرداری کرده و تخم شک را کاشته است! یا تصویری از نمای لو انگل از فواد و سارا گرفته شده، تنها در صورتی امکان ثبتش وجود داشته که برادرزن فواد زیر پای آنها روی زمین دراز کشیده بوده و عکس گرفته باشد اما چنین چیزی در صحنه نمیبینیم!
نمیتوانم بپذیرم رئیسیان از دانش فنی برای درک چتین خطاهایی برخوردار نبوده، چراکه پیش از این در آثارش سطح تواناییاش را نشان داده اما بیشک این فیلم بدون فرم یک دست و روایت دارای روابط علت و معلولی و منطق روایی محکم صرفاً از فیلمنامه ضربه نخورده، بلکه در اجرا به مراتب عقبتر از آنچه از رئیسیان انتظار داشتهایم، ایستاده است. رئیسیان میتوانست دستکم پس از جشنواره فجر سی و هفتم، در تدوین فیلمش بازنگری کند و متأثر از بازخوردها نسخه بهتری را برای اکران عمومی عرضه کند اما اتفاق مهمی رخ نداد و بعید است اتفاق مهمی نیز برای این فیلم در گیشه رخ دهد.