کابینه در تور بنزین، چه کسانی یارانه معیشتی گرفتند؟ عبور قالیباف از جلیلی، کهریزک تکرار نمیشود، تصویب نظام رتبهبندی معلمان، برانکو به ایران بازمیگردد؟ چگونه اعتراض کنیم که اغتشاشگر نباشیم؟ آمار هولناک از وضعیت کودکان یمنی، عیبیابی طرح بنزینی به وقت آرامش، ضاربان شهید ابراهیمی در تیررس جامعه اطلاعاتی سپاه و ضرورت تلاش برای مهار قیمتها، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه چهارم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که کلید خوردن استیضاح وزیر کشور و تلاشها برای استیضاح دو وزیر دیگر در کنار گزارشهایی از تخصیص و پرداخت یارانه معیشتی و نقدهایی درباره آن و قیمت بنزین و تورم افسار گسیخته در کنار یادداشتهایی درباره ضرورت مقابله با موج جدید گرانی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه شرق برنامه مجلسیها برای استیضاح سه وزیر کابینه روحانی را با تیتر سه استیضاح نتیجه بی تفاوتی به مجلس؟ در صفحه نخست خود برجسته کرد. این روزنامه گزارشی دیگر درباره نقش یک ژن خوب در پرونده دیواندری را در صفحه نخست امروز خود قرار داده است.
روزنامه مردم سالاری گزارشی از قیمت بنزین و گرانی افسارگسیخته را تیتر صفحه نخست خود کرده و در خبری دیگر از استعفای وزیر کشاورزی نوشته است.
روزنامه جوان در گزارشی با تیتر عیبیابی طرح بنزینی به وقت آرامش واکاوی معایب طرح جدید بنزینی را به زمان آرامش موکول کرده و در بخشهای دیگر صفحه نخست امروز خود از حضور رئیس بسیج مستضعفان در مجلس و بازدید فرمانده سپاه از خانواده یک شهید اغتشاشات اخیر گزارش داده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنی؛
مسعود پیرهادی، سردبیر روزنامه رسالت در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان به مردم توهین نکنید، نوشت: این روزها، موافقان و مخالفان در مورد طرح اصلاح قیمت بنزین، مرتب موضع میگیرند و برخی هم که موضع روشنی ندارند، اظهارنظرهای دوپهلویی میکنند که هم هوای مردم را داشته باشند و هم تصمیم گیران و مسئولان را ناراضی نکنند. در این میان اما، عجیبترین اظهارنظرها آن مواردی است که متأسفانه اولین مطرح کننده آنهم شخص رئیسجمهور است. ایشان در همان روز اول اجرای طرح، صراحتا گفتند «افزایش نرخ بنزین، به نفع مردم است.» این موضعگیری، بعدازآن توسط دیگر مسئولان دولت و برخی کارشناسان، مطرح شد. برخی گفتند که طرح افزایش قیمت بنزین ضروری است، اما تنها شیوه اجرایش اشکال دارد، برخی دیگر گفتند که فواید این طرح برای مردم تشریح نشده و عدهای هم تأکید کردند که اگر بهصورت ملایم و تدریجی، چنین طرحی با مردم در میان گذاشته میشد، اینقدر بازخورد منفی پیدا نمیکرد.
ایراد اصلی و مشترک تمام مواضع و اظهارنظرهای اینچنینی که تنها مختص به حوزه بنزین هم نیست، داشتن این پیشفرض است که «مردم نمیفهمند!» معمولا سخنان سیاسیون، بخشهایی دارد که بنا به مصلحت و ضرورت گوینده، حذف میشود. بیایید یکبار دیگر این جمله را با بخش محذوف آن بخوانیم. بیان این جمله که «افزایش نرخ بنزین به نفع مردم است» باآنکه «افزایش نرخ بنزین به نفع مردم است، اما مردم نمیفهمند» اگرچه در نوع ادبیات و گفتار، تفاوت دارد، اما متأسفانه در معنا و مفهوم فرق چندانی ندارد. عموم مردم حقدارند بپرسند که آخر این چه نفعی است که ما خودمان متوجه آن نیستیم. علاوه بر این، اگر حساب معدود اغتشاشگران و اراذلواوباشی که باید با آنها برخورد شود را جدا کنیم، به نظر نمیرسد عموم مردم رضایت چندانی از طرح افزایش قیمت بنزین داشته باشند و اگر همچنین طرحی در حقیقت به نفع مردم است، اما اکثریت چنین حس نمیکنند، حتما یک جای کار میلنگد و باز میتوان با قطعیت گفت که مردم قطعا مقصر نیستند.
مردم عیال حکومتاند و حتی اگر در موضوعی متوجه مسئلهای نباشند، مقصر حاکمان هستند که توجیهشان نکردهاند. ملتی که مسئولان را به قدرت رسانده، انتظار ندارد هم فشار اقتصادی تحمل کند و هم توسط منتخبان خود، مستقیم یا غیرمستقیم تحقیر شود. بیایید نگاهمان را به مردمسالاری از بن و ریشه تغییر دهیم، مخصوصااین توصیه بیشتر شامل کسانی است که گاهوبیگاه، دم از رفراندوم میزنند. ضمن آنکه خود نارضایتی مردم، یک شاخص اساسی است. جالب است درجایی میگویند بهاجبار کسی را حتی به بهشت نمیبریم، اما حالا بهاجبار معلوم نیست میخواهند چه نفعی به ما برسانند. این نگاه، سرسوزنی با مردمسالاری همخوانی ندارد و اگر سخنان مقام معظم رهبری پیرامون مسئله بنزین را هم دوباره مرور کنید، هیچ ردپایی از این ادبیات توهینآمیز نمییابید، چراکه حقیقتا کسی مثل ایشان، صادقانه به مردمسالاری دینی اعتقاد ندارد. آن دسته از مسئولان و کارشناسانی هم که درصدد توجیه کار دولتاند بدانند که مردمداری و ایستادن کنار مردم وسیله نیست، بلکه خود هدف است.
دو لبه قیچی تهدید ایران
حمیدرضا جلایی پور استاد دانشگاه طی یادداشتی با عنوان دو لبه قیچی تهدید ایران که در شماره امروز روزنامه ایران منتشر شده نوشت: دو نیروی تندرو، ثبات ایران را به مخاطره انداخته اند. نخستین نیرو همان کسانی هستند که امکان اصلاح امور و تصحیح «سیاستهای غلط و پرهزینه» را نمیدهند. نیروهایی که افتخارشان این است که ۲۰ سال است در برابر انتخابها و مطالبات مردم ایستادهاند و جلوی اصلاح امور و توسعه بیشتر کشور را گرفتهاند. همان نیروهای تندرویی که منتقدان مدنی و خشونتپرهیز را تحمل نکردهاند و اینک پس از دو دهه کاهش ظرفیتهای حل مسألهای حاکمیت و جامعه ایران، کشورمان را با ناراضیانی که بعضاً از خشونت پرهیز ندارند، روبهرو کرده است. متأسفانه این تندروها درک دقیق و همدلانهای از مشکلات شهروندان معترض و مستأصل ندارند و در هنگام بحران هم قادر نیستند شهروندان منتقد و معترض را از نیروی تخریبگر سازمان یافته (از جمله وابستگان به سلطنتطلبان و مجاهدین خلق) جدا کنند.
دومین نیروی مخرب هم بخشی از سرنگونیطلبان خشونتپرورند که از جمله در رسانههای ماهوارهای و حلقههای خارجی هستند. در هر فرصتی که به دست میآورند، اعمال خشونت و ویرانسازی به قصد سرنگونی نظام سیاسی در ایران را تشویق میکنند. همان سرنگونیطلبانی که در هفته گذشته از فرصت نارضایتی ناشی از افزایش قیمت بنزین استفاده کردند و بعضی از اقشار معترض در ایران را به آتش زدن و ویرانی اموال عمومی دعوت کردند. متأسفانه در چهار روز اول اعتراضات، رسانههای ماهوارهای مثل ایران اینترنشنال، من و تو، رادیو فردا و بیبیسی فارسی نه تنها آتشافروزی و تخریب اموال عمومی را محکوم نکردند، بلکه در یک جنگ روانی تمام عیار برای خشونت بیشتر زمینهسازی تبلیغاتی و رسانهای کردند. گویی به سرنگونی نه از راه اعتراض مدنی و خشونتپرهیز، که از طریق فراگیر شدن ناامنی و ویرانی و افزایش تلفات، با پشتوانه حمایت نظامی گروه بی (ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان) امید داشتند. این سرنگونیطلبان کوچکترین پروایی از ابعاد ویرانگر خشونت برای «کشور ایران» ندارند. حتی این نیروی مخرب هیچ ابایی ندارد که با افزایش خشونت درهای جهنم ناامنی روی ایران باز شود.
تمام عوامل ساختاری که منجر به اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شد، در جامعه همچنان وجود دارد و ایران میتواند در بزنگاهی دیگر با وقایع مشابه روبهرو شود. مگر اینکه اولاً حاکمیت بدون تأخیر به اصلاح سیاستهای خارجی و داخلی و شنیدن صدای معترضان و مطالبات شهروندان و کاهش نارضایتی بپردازد تا با کمک نیروهای جامعه مدنی و بازسازی اعتماد و افقگشایی در جامعه، نقشه خشونتطلبان متکی به نیروهای ایرانستیز را خنثی کند و ثانیاً دولت به جبران خسارات وارده به مردم ضعیف آسیبدیده و کاهش ضعفهای حکمرانیاش بویژه در حمایت مؤثر از اقشار محروم بپردازد.
عباسعلی توتونچی در سرمقاله امروز روزنامه همدلی با عنوان مسأله بنزین نیست! نوشت: حوادث اخیر را چه اعتراض و چه اغتشاش بدانیم، باید ریشهیابی شوند تا چالشهای امنیتی حاکمیت که پیش از این در فواصل زمانی ده ساله (۷۸-۸۸-۹۸) بروز میکرد، اکنون به فاصله کمتر از دو سال (دی ماه ۹۶- آبان ۹۸) رسیده است. سادهانگاری است اگر حوادث اخیر را فقط به افزایش قیمت بنزین یا حتی سایر گرانیها تقلیل داد، اما دیگر فاکتورهای نارضایتی را نادیده گرفت. علاوه بر دشمن یا دشمنان که پای ثابت تمام چالشهای امنیتی به شمار میروند، چه عواملی باعث شد که جمعی از مردم نیز نقشآفرینی کنند تا چنین فضای التهاب و تنشی در جامعه ایجاد شود؟ البته که عوامل متعدد هستند، اما همه این عوامل در پدیدهای به نام افزایش شکاف میان مردم و حاکمیت بروز و ظهور یافته است که مختص به این دوره از تاریخ نیست و ریشه در فرهنگ و تاریخ ایران زمین در دو سه قرن اخیر دارد.
در تاریخ آمده است امیرکبیر برای اصلاحات اساسی در جامعه تلاشهای زیادی کرد. او در ابتدای امر به اهمیت مطبوعات پی برده بود و از اینرو جریده وقایع اتفاقیه یا «اخبار دارالخلافه تهران» را برای افزایش آگاهی و تعدیل شکاف میان مردم و حاکمیت منتشر کرد، اما واکنش مردم در آن زمان به اقدام دلسوزانه امیرکبیر در نوع خود جالب بود: (هرچیزی که از طرف دولت بیاید، کاسهای زیر نیمکاسهاش است، مثل این روزنامه! - روش و قصه جدیدی است برای گرفتن پول و چاپیدن ملت! - این کاغذ که برای ما نیست برای دیوانچیهاست!) حال آنکه به فاصله کوتاهی و بعد از بروز اقدامات مثبت امیرکبیر در جریان اداری و مالی کشور کار به جایی رسید که وقتی مردم از زبان یک نفر در قم شنیدند امیرکبیر در محفلی گفته قلیان سفالی چقدر خوب است، همان شایعه کافی بود تا مردم قید قلیانهای انگلیسی را بزنند و از قلیانهای سفالی وطنی استفاده کنند تا جایی که تجار انگلیسی و فرنگی هم صدایشان از این تاثیرگذاری امیر در حذف کالای خارجی درآمد، اما اقدامات سازنده امیر در یک دوره کوتاه چنان شکاف میان مردم و حاکمیت را کم کرده بود که مردم خود را ملزم به اطاعت و دنبالهروی از اقدامات امیرکبیر میدانستند.
امروز هم اگر تبلیغات پرسروصدای رسانه ملی و مثبتانگاری تصمیم افزایش سوخت از سوی کارشناسان سفارشی در ذهن مردم فرو نمیرود نه ربطی به القائات دشمن دارد، نه برخاسته از عملکرد این دولت و آن دولت یا این جناح و آن جناح است! واقعیت آن است که شکاف میان مردم و حاکمیت و نادیدهگرفتن بخشهایی از مردم حتی بر فرض اقلیت بودن آنها، چنان مشهود است که اگر امروز صدها مصوبه در راستای حمایت از مردم نیز اخذ شود، به باور مردم نمینشیند! سالهاست هشدار کارشناسان نسبت به افزایش این شکاف و تبعات ناخوشایند اجتماعی و سیاسی آن شنیده نمیشود و صدا و سیما و تریبونهای رسمی آن چنان یک طرفه به قاضی میروند که گویی هیچ قوه عاقله و شعوری در این بر فرض اقلیت وجود ندارد و نتیجه این رفتار چیزی جز افزایش بیشتر این شکاف نیست که نیست!
خوشبختانه طبقه متوسط جامعه ایران به درجهای از آگاهی و عقلانیت رسیده است که توسعه و پیشرفت را نه در براندازی و اغتشاش بلکه در اصلاح تدریجی امور (و نه مشخصا اصلاحات به معنای جناح سیاسی) میداند؛ عقلای مملکت اگر دلسوز این آب و خاک هستند و نمیخواهند فاصله این چالشهای امنیتی از کمتر از دو سال به کمتر از چند ماه برسد، از این فرصت آرامش نسبی فعلی استفاده کنند و شکاف میان جامعه و حاکمیت را تعدیل و تلطیف کنند. این شکاف نه با قطع اینترنت و ربط دادن اعتراضات به خارج و تشدید تدابیر امنیتی بلکه با شنیدن صدای مخالف، مبارزه جدی و فراجناحی و غیرتبلیغاتی با فساد، حذف رانتهای اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی، پرهیز از تکصدایی و استفاده از همه ظرفیتهای فکری کشور به معنای واقعی و نه شعارهای نمایشی، احترام به حقوق ملت و حاکم کردن روح دموکراسی و مردمسالاری در کشور و البته رفع محدودیتهای اجتماعی و سیاسی در کشور قابل ترمیم است، در غیر این صورت چه دوست داشته باشیم و چه بخواهیم از واقعیت فرار کنیم، روز به روز این فاصله زمانی کاهش خواهد یافت که در آن صورت گریز از آن شاید به راحتی کاهش اعتراضات اخیر نباشد.