سامان موحدیراد در «معرفی و نقد کتاب تهران» نوشت: ۱۸ سال پیش، نهم شهریور ماه ۱۳۸۱ فرهاد مهراد در پاریس درگذشت. برای خیل علاقهمندان او، در آن روزهای دسترسی محدود به اینترنت، پیگیری اخبار کفن و دفنش موضوعی پرحاشیه بود که اخبارش هر روز در رسانههای ایران دنبال میشد. برای خیلی از آنهایی که آن سالها اخبار را از روزنامهها و مجلات دنبال میکردند حتی واقعیت مسئله هم پنهان ماند و تا مدتها به اخبار نادرست رسانهها در آن سال استناد میکردند. از جمله نگارنده که تا پیش از خواندن کتاب «چون بوی تلخ خوش کندر» فکر میکرد پیکر فرهاد به دلیل احتمال انتشار ویروس هپاتیت و طبق پروتکلهای بهداشتی فرانسه در آن کشور باقی ماند و امکان انتقالش به ایران نبود. با این حال «وحید کهندل» در صفحات پایانی زندگینامهای که از فرهاد منتشر کرده است این مسئله را با همه حواشیاش توضیح میدهد که روایت خلاصه شدهاش چنین است:
بعد از مرگ فرهاد، پوراندخت همسر فرهاد تصمیم گرفت تا پیکرش را بسوزاند. این کار به یک شرکت فرانسوی واگذار و قرار شد تشریفات کار در گورستان «پرلاشز» انجام شود. با توجه به تعطیلی روز یکشنبه کار به روز دوشنبه کشید و همین طولانی شدن موجب درز خبر به رسانههای ایران شد. خبر چنین در ایران منتشر شد که «فرهاد وصیت کرده جسدش سوزانده شود». حال آنکه این تصمیم شخصی پوراندخت بود. یک روز بعد از انتشار خبر شرکتی که قرار بود تشریفات سوزاندن پیکر فرهاد را انجام دهد به پوراندخت خبر داد که از انجام این کار معذور است و علت را دخالت سفارت ایران در این مسئله عنوان کرد. گویا بعد از انتشار خبر، مسئولان سفارت مخالفت خودشان را با سوزاندن جنازه اعلام کرده بودند و شرکت هم زیر بار دردسرهای احتمالی درگیری با سفارت ایران نرفته و از کار انصراف داد. مسئولان پرلاشز به پوراندخت پیشنهاد دادند تا در آن روز از سوزاندن جنازه خودداری کند تا یک روز بعد و پس از فروکش کردن موج رسانهای، در سکوت و بیخبری این کار را انجام دهند. در فاصله این یک روز رسانههای ایرانی به یکباره با تیتر «جسد فرهاد مفقود شد» به استقبال اخبار حاشیهای این خاکسپاری رفتند. حمید کاظمی که وکالت انتشار آثار فرهاد در غیبتش در ایران را داشت برای آرام کردن فضا به رسانههای ایران گفت دولت فرانسه برای جلوگیری از انتشار ویروس هپاتیت مانع از انتقال جنازه به ایران شده ولی خیلی زود معلوم شد که این خبر هم صحت ندارد.
در این فاصله از وزارت ارشاد ایران با برادران پوراندخت تماس گرفتند که از سوزاندن جنازه فرهاد صرفنظر کند. همچنین شرکت فرانسوی که قرار بود تشریفات سوزاندن جسد را انجام دهد تصویر نامهای را به پوراندخت نشان داد که حکایت از مخالفت سفارت ایران با این کار داشت. در مجموع پوراندخت به این نتیجه رسید اصرارش بر سوزاندن پیکر فرهاد ممکن است به دردسرهایی برای او تبدیل شود و حتی ممکن است ورودش به ایران را با مشکلاتی مواجه کند. از این رو از سوزاندن جسد صرفنظر کرد. فشارهایی که در این چند روز به خانوادهی فرهاد وارد شده بود و همچنین گذشت چند روز از فوت او بدون تعیین تکلیف وضعیت کفنودفن موجب شد پوراندخت از شرکت کفن و دفن بخواهد صرف نظر از اینکه چه گورستانی را انتخاب میکنند فرهاد را در نزدیکترین زمان و مکان ممکن به خاک بسپارند. به این ترتیب شرکت فرانسوی فرهاد را روز پنجشنبه در گورستان «تیه» در حومهی پاریس به خاک سپرد. چند روز بعد تعدادی از دوستان فرهاد از جمله عباس بختیاری که امور برگزاری کنسرت فرهاد در اروپا را پیگیری میکرد در گورستان پرلاشز گرد هم آمدند و برای فرهاد مراسم بزرگداشت برگزار کردند. آنها هیچ خبر نداشتند که فرهاد در گورستان دیگری به خاک سپرده شده. آن مراسم با سر دادن شعارهای سیاسی و در دست داشتن پلاکاردهایی به تشنج هم کشیده شد. بعدها پوراندخت اعلام کرد که فرهاد نه در پرلاشز که در گورستان «تیه» به خاک سپرده شده.
بیاطلاعی و شتابزرگی سبب شد تا فرهاد را در بخشی از گورستان تیه دفن کنند که قبرهایش اجارهای است و هر چند سال یکبار باید قراردادش تمدید شود. در سال ۱۳۸۷ پوراندخت فرهاد را به بخشی از گورستان منتقل کرد که نیازی به تمدید نداشت و در نتیجه فرهاد در جایگاه ابدیاش آرام گرفت.