دوم آبان ماه امسال، وقتی پدر و مادر محمدامین از خواب بیدار شدند فکرش را هم نمیکردند چه واقعه هولناکی در انتظار آنهاست.
درست از همان روز جمعه، که خانواده محمد امین میخواستند برای صرف صبحانه به خانه مادربزرگ او بروند؛ ناپدید شدن ناگهانی محمد امین نه تنها برنامه روز جمعه خانواده را بر هم زد، بلکه از آن روز تا حالا آرامش و خواب و خوراک را از پدر و مادر محمدامین گرفت. حالا غمی بزرگ روی شانههای آنها سنگینی میکند که شاید تا آخر عمر همراهشان باشد.
چرا محمد امین از خانه بیرون رفت؟
مادرمحمد امین بی تاب و بیقرار است. حرف هایش را با گریه و گلایه آغاز میکند. سکوت میکنم تا حرف بزند و آرام شود. داغی که بر دل دارد با چند دقیقه حرف زدن کم نمیشود، اما کمی که از بیقراری اش کم میشود در مورد روز حادثه میگوید: «آن روز جمعه، میخواستیم به خانه مادرم برویم. تازه از خواب بیدار شدیم و داشتیم کم کم آماده میشدیم که متوجه شدم محمد امین سرجایش نیست. اول فکر کردم شاید برای خرید نان بیرون از خانه رفته باشد. هر چند سابقه نداشت بدون ما از خانه خارج شود، اما این تنها احتمالی بود که در آن لحظه دادم. فکر میکردم شاید دیده که گاهی اوقات صبح جمعه برای خرید نان میروم و حالا خواسته یک بار هم او نان بخرد. با پدر اوآماده شدیم و سریع از خانه بیرون رفتیم که دنبال پسرم بگردیم. نانوایی نزدیک نبود و حتما باید با ماشین میرفت. خیابانهای اطراف را گشتیم. خبری از محمدامین نبود. سریع خودمان را به کلانتری رساندیم و موضوع گم شدن پسرمان را اطلاع دادیم. به ما گفتند که عکس و شناسنامه محمدامین را به کلانتری ببریم. برای همین دوباره به خانه برگشتیم. همسرم از همسایه خواست که دوربین ساختمان را چک کند. آخرین تصویر ضبط شده از محمدامین نشان میداد که او ساعت نه و بیست دقیقه صبح از خانه خارج شده بود.»
چاقو کنار جسد محمد امین بود
وقتی همسایه متوجه گم شدن محمدامین شد، همراه خانواده او شروع کرد به گشتن محل تا شاید ردی از پسر نوجوان پیدا کند.
یکدفعه صدای فریاد همسایه برخاست. مادر محمدامین در ادامه میگوید: «روبروی خانه ما یک مدرسه است. همسایه مان پشت دیوار مدرسه رفت و از وحشت شروع به فریاد زدن کرد. ما سراسیمه خودمان را به او رساندیم. جسد محمدامین کنار دیوار مدرسه بود و چاقویی که پسرم با آن به قتل رسیده بود به دیوار تکیه داده شده بود. اما یک قطره خون هم روی زمین نریخته بود.»
پزشکی قانونی در گزارش معاینه جسد گفته است که محمدامین با هفت ضربه چاقو به قتل رسیده است که یکی از ضربهها به قلب او اصابت کرده بود.
محمدامین مورد تهدید چه کسی قرار گرفته بود؟
مادر محمدامین در مورد حالتهای پسرش در روزهای آخر عمرکوتاه او میگوید: «چند روزی بود که محمدامین حال خوبی نداشت. غذا نمیخورد و در روز چندین بار بالا میآورد. او را به دکتر بردیم و تشخیص پزشک این بود که او به شدت از چیزی ترسیده است. اول فکر کردم پسرم سرماخورده یا کرونا گرفته است، اما بعد فهمیدم که او خیلی ناراحت بود. دکتر میگفت انگار کسی او را تهدید کرده است و از ما خواست او را نزد روانپزشک ببریم.»
مادر محمدامین در ادامه گفت: «پسرم هیچ وقت تنهایی جایی نمیرفت. اگر میخواست به مدرسه یا کلاس زبان یا باشگاه برود، خودمان او را میبردیم. رابطه خیلی خوب و دوستانهای با پدرش داشت و خصوصیترین رازهایش را هم به پدرش میگفت. نمیدانم چه اتفاقی برای او افتاده بود.»
خانواده محمدامین نمیدانند راز نگفته او چه بوده است. مادر او در ادامه میگوید: «پدر محمدامین در کار ساخت و ساز ساختمان است. ما با هیچ کسی مشکل و کدورت نداشتیم. عدهای گفته اند شاید اختلاف پدر محمدامین باعث شده کسی سر او ین بلا را بیاورد، اما چنین چیزی به هیچ وجه حقیقت ندارد.
خانواده محمدامین از روند رسیدگی به پرونده شکایت دارند. مادر محمدامین میگوید: «ما پدر و مادر داغداری هستیم که با قرص و دارو خودمان را سرپا نگهداشته ایم. در این شرایط روحی باید خودمان برای انجام کارهای اداری پرونده شخصا به ادارههای مختلف برویم. الان هجده روز از قتل پسرمان میگذرد و هنوز هیچ ردی و سرنخی از عامل این جنایت در دست نیست.»