فیلم سینمایی «دوستدار تو، ونسان / Loving Vincent» ساخته دوروتا کوبیلا و هیو ولچمن بازسازی درخشان از زندگی ونسان ونگوگ نقاش پسادریافتگر هلندی است؛ بازسازی از طریق بازآفرینی تابلوهای نقاشی این نقاش برجسته و به شکلی تحسین برانگیز در قالب ۸۶۰ نقاشی رنگ روغن و بیش از ۱۳۰۰ نقاشی و مجموعاً ۶۲۴۵۰ فریم نقاشی با آبرنگ طی یک دهه رخ داده است.
به گزارش «تابناک»؛ رمان «خنده در تاریکی / Laughter in the Dark» که «ولادیمیر ناباکوف» آن را در سال ۱۹۳۸ نوشت، اینگونه آغاز میشود که قهرمان ثروتمند داستانِ ما به دیدی در زندگی میرسد که در نهایت باعث نابودشدن زندگیاش میشود. یک منتقد هنری بازنشسته با آرزوهای سینمایی دور و دراز، تحت تاثیر ایدهای قرار میگیرد که یک نقاش معروف، «ترجیحاً از مدرسه هنری داچها» و یکی از آثار معروف او را به صورت تصاویر متحرک دربیاورد.
تکنولوژی فیلمسازی همچنان در دوران کودکی خود به سر میبُرد و این باعث میشد تا هر چیزی ممکن به نظر برسد. چه میشد اگر یک نفر از این تکنولوژی استفاده می کرد تا به یک بوم نقاشی جان بدهد، به کار و دید هنرمند ابعاد جدیدی اضافه کند و اتفاقاتی را که ممکن است، قبل و بعد از اینکه نقاشی روی بوم جاودانه شود به نمایش بگذارد؟
«آلبینوس» به لطف هوش خود، سختیهایی که ممکن است در این راه پیش بیاید به خوبی شناسایی کرده بود: «تلاش بسیار زیادی باید میکردیم تا این اثر را به صورت انیمیشن دربیاریم و هزینه تولید فیلم نیز بسیار بالا می رفت. طراح نیز جدا از اینکه باید دانشی مختص کار هنرمند و دوره های که در آن زندگی میکرد میداشت، باید به حدی نیز در کار خود استاد میبود که تضادی بین کار او و آثار خلق شده توسط هنرمند وجود نداشته باشد. او باید این تصاویر را طوری خلق میکرد که گویی زنده هستند، و چه بسا که این کار شدنی است» و حال این کار انجام شده است.
برای انجام این کار، ۱۲۵ نقاش، حدود یک دهه از عمر نویسنده، کارگردانان این اثر یعنی «دوروتا کوبیلا» و «هیو ولچمن» صرف شد تا اثر به پایان برسد. «دوستدار تو، ونسان / Loving Vincent» اولین انیمیشن سینمایی بلند است که کامل توسط نقاشی روغنی بر روی بوم ساخته شده است. با توجه به حجم کاری که برای به پایان رساندن این صورت گرفته و همچنین عدم مشخص بودن بازخورد نهاییِ اثر احتمالاً آخرین نمونه از این آثار نیز خواهد بود؛ یک اثر شگفت انگیز و کاملاً دیوانه وار که بی شک عشق و علاقه محرک اصلی سازندگان آن بوده است تجربه بصری خارق العادهای را خلق کرده است.
«دوستدار تو، ونسان / Loving Vincent» عبارت «هر فریم یک نقاشی» را به معنی واقعی کلمه به منصه ظهور می رساند. این اثر که ظاهراً یک بیوگرافی دست دوم از زندگی «ونسان ون گوک»، نقاش شهیر است، همانند آثاری همچون «همشهری کین / Citizen Kane» و «زندگی بیداری / Waking Life» که درباره مرگ بودند، به قضایای مرگ «ون گوک» فقید و همچنین نبوغ بینظیری که به سالهای پایانی عمر او معنا میداد، میپردازد.
داستان درباره مردی جوان و ماجرای اوست. درباره تحویل دادن یکی از آخرین نامههایی که «ون گوک» برای برادر خود در پاریس نوشته است، آن هم در تابستان سال ۱۸۹۱ میلادی. وقتی که «آرماند رولین» با بازی داگلاس بوث عبوس متوجه میشود که «تئو ون گوک» نیز مرده است، وارد ماجرایی میشود تا بهتر بفهمد چه چیزی باعث خودکشی (و حتی قتل) این هنرمند شده است. در این پروسه، او کمکم متوجه میشود که شاید چیزی بسیار دیوانهوارتر درباره اهالی این روستا وجود داشته باشد که در وهله اول مشخص نیست.
بعد از صحبت با تعداد زیادی شخصیت که شامل فردی که وسایل نقاشی «ون گوک» را تهیه می کرده، پزشک و دختر پزشک-با بازی ساشا رونان- است، «آرماند» در نهایت قادر به ارج نهادن به هنر این نقاش فناناپذیر پست-امپرسیونیستی میشود. داستان که همراه با فلشبکهایی متعدد همراه شده، چیزی بیش از یک وسیله صرف برای رسیدن به پایان اثر است. «دوستدار تو، ونسان» افسون خاصی در خود دارد. فیلم صرفاً نه تنها به صورت سبک نقاشیهای «ون گوک» درآمده بلکه 94 مورد از نقاشیهای او نیز داخل اثر گنجانده شدهاند. به همین دلیل، بیشتر سکانسهای فیلم طوری نوشته شدهاند که قرابتی نزدیک و ارجاعاتی مشخص به این آثار داشته باشد.
بن مایه اصلی فیلم سبک بصری آن است و «کوبیلا» و «ولچمن» نیز این نکته را درک کرده اند که تزریق منطق به رفتار هنرمندی که همواره از آن گریزان بوده، کار بیهوده ای است. «ما جز به زبان نقاشی هایمان، به گونهای دیگر نمیتوانیم حرف یزنیم» این نقل قول ابتدایی فیلم است. فیلم در جایی موفق به کشف و بروز پتانسیل بالای خود میشود که ما دنیای اثر را از دید «ون گوک» میبینیم. «دوستدار تو، ونسان» با ارجاعات عالی خود، این نکته را به اثبات میرساند که هنرمندان بزرگ، از طریق آثارشان بسیار بهتر از حقایق زندگی شان قابل درک هستند.