فیلم سینمایی «بگذار همهشان حرف بزنند / Let Them All Talk» ساخته درخشان استیون سودربرگ یک روایت آگاتا کریستیوار درباره ارزش زندگی از این فیلمساز با بازی قابل اعتنا و به اندازه مریل استریپ است؛ روایتی در درون یک کشتی که فیلمساز توانسته آن را به چیزی بیش از یک لوکیشن تبدیل نمایند و به آن شخصیت داده است.
به گزارش «تابناک»؛ چگونه «بگذار همهشان حرف بزنند» «استیون سودربرگ» را توصیف کرد؟ دومین فیلم مهم ۲۵ سال گذشته که تقریبا بر کشتی اقیانوس پیمای میان-اطلسی سوار شده است؟ یک معمای آگاتا کریستی گونه بدون معما؟ فرصتی برای یادآوری اینکه «مریل استریپ» هنگامی که نقش شخصیت حقیقی را بازی نمیکند چقدر خوب است؟ بدون در نظر گرفتن همه این ها، در حالی که به نظر نمیرسد که این فیلم توجه آنهایی که منتظر جوایز هستند را جلب کند، ولی دارای کاراکترهای جذاب، دیالوگهای هوشمندانه و چند نظر جذاب در مورد عشق، زندگی و هنر است.
از حیث نمایشنامه چیز خاصی وجود ندارد. بگذار همهشان حرف بزنند به صورت رویدادنامه تعاملات بین گروه کوچکی از مردم را در سفری دو هفتهای فرای مرزهای اقیانوس اطلس سوار بر کشتی ملکه مری ۲ نشان میدهد. هرچند ما شرطی شدهایم که فیلمهای با کشتیهای بزرگ و دریاهای بزرگتر باید حاوی موجها و هیولاهای دریایی و غرق شدن کشتی باشد، هیچ یک از این اتفاقات در این فیلم رقم نمیخورند.
چهار شخصیت اصلی عبارتند از نویسنده «آلیس هیوز» با بازی «مریل استریپ»، دو دوست مسنش، سوزان با بازی «دیان ویست» و رابرتا با بازی «کاندیس برگن» و خواهرزادهاش تایلر با بازی «لوکاس هجز». سایر بازیگران عبارتند از منشی ادبی آلیس، کارن با بازی «گما چان» و نویسنده عامهپسند مشهور «کلوین کرانتز» با بازی «دن الگرنت».
هرچند فیلمنامه به نام «دبورا آیسنبرگ» ثبت شده، سودربرگ از آن به عنوان طرح کلی استفاده کرده و به بازیگران اجازه داده که عموم دیالوگهایشان را بداهه بگویند. فیلم واقعا در کشتی ملکه مری ۲ در حال عبور از اقیانوس اطلس فیلمبرداری شده و علت حضور بازیگران علاوه بر کارشان در این تجربه نیز ریشه داشته است. برای مثال گفته میشود که مریل استریپ برای این فیلم مبلغ بسیار کمتری از عرف دریافت کرده است.
روایت فیلم بدون هیچ نگاه به گذشتهای به جلو پیش میرود، حال اینکه به اقسام گوناگون بیشتر در گذشته ریشه دارد تا حال. آلیس یکی از آن نویسندگانی است که یک تک شاهکار نوشته که بسیار تحسین شده است و به رغم اینکه عناوین قابل ملاحظه و مهم دیگری نیز کسب کرده، هرگز به دوران اوج خود نزدیک نشده است. او به علت مشکل سلامتی که مانع از پرواز کردنش میشود بر کشتی سوار شده و درصدد است برای دریافت جایزهای به انگلستان برود.
سوزان میاندیشد، این فرصتی برای بازسازی دوستی ۵۰ ساله با رابرتاست که داستان زندگیاش موضوع موفقترین کتاب آلیس بوده است؛ حال اینکه رابرتا به دنبال یک عذرخواهی و احتمالا جبران خسارت مالی است. تایلر از وقت گذراندن با خاله خود لذت میبرد تا اینکه توسط کارن منحرف میشود؛ هرچند داستان آن گونه که هالیوود عموما نقل میکند پیش نمیرود. در نهایت کلوین کرانتز را داریم که همه کتابهایش پرفروشند و ثابت میکند که داناتر و متفکرتر از آن چیزی است که دیگران از او انتظار دارند.
سودربرگ بسیار مراقب است که فراتر از امکانات و شرایطش وارد نشود و یا بیش از آنچه میشود از کاراکترهایش انتظار نداشته باشد. فیلم بیشتر در مورد مکالمات اشخاص و چگونگی قرارگیری آنها برای ساخت تصویر بزرگتر است تا یک درام سنتی. آلیس یک خویشگویه استثنایی دارد که در آن پیرامون معجزه قلم نویسندهای که مدتها از زمان مرگش میگذرد میگوید؛ اینکه چگونه کلماتش از مرز قرنها عبور خواهند کرد و آگاهی بشری که حتی هنوز متولد نشده را لمس خواهد کرد. در این احساسات چیزی وجود دارد که کل حرف فیلم را خلاصه میسازد؛ اینکه زندگی کوتاه است، اما هنر ماندگار است.