به گزارش «تابناک»، خراسان در مطلبی نوشت: مادر، لباسهای رنگووارنگ بهتن، دستکش ظرف شویی پوشیده و دایم درحال غر زدن و ایرادگرفتن است. همه دغدغهاش ظرفهای نشسته توی سینک است و سرگرمیاش جارو کشیدن در صبح روزهای تعطیلی که بچهها میخواهند یک ساعت بیشتر بخوابند.
پدر با پیژامهای که تا زیر گلو بالا کشیده، جلوی تلویزیون لم داده و بهجز «پول ندارم» حرف دیگری برای زدن با فرزندانش ندارد. این، تصویری است که در صفحات مجازی بلاگرهای نوجوان و جوان از والد ایرانی نشان داده میشود. در مطلب حاضر، بدون ارزشگذاری محتوای این ویدئوها، دنبال چراییشان هستیم. چرا ارائه کلیشه والد غرغرو و ایرادگیر فراگیر شدهاست؟
دکتر «فاطمه نوریراد»، پژوهشگر حوزه کودکورسانه که در رساله دکترایش با عنوان «زیست مجازی کودکان و نوجوانان در اینستاگرام» بهطور ویژه در این باره مطالعه و تحقیق کردهاست، به این سوال اساسی و مسائل مربوط به آن جواب میدهد.
بهنظر شما تصویر کلیشهای والدین از کجا راهش را به تولید محتواهای اینستاگرامی باز کردهاست؟
در این ویدئوها نوجوانان سعی دارند –نه لزوما آگاهانه- هویت «مقاومت» را پیگیری کنند، دربرابر هویت «مشروعیتبخشی» که خانواده و مدرسه به آنها میدهد. درواقع جامعه سعی دارد با دیکته کردن یکسری هنجار، تصویری از بچه خوب ارائه بدهد و نوجوان هم میخواهد دربرابر سیستمی که قصد دارد او را به فرمانبرداری وادارد، بهنوعی مقاومت کند و در این مقاومت، یا بچه حرفگوشکن را به تمسخر میکشد یا سیستمی را که تحت آن بزرگترها اعمال قدرت میکنند. درواقع هم ارزشهای موجود را نقد میکند و هم با پیگیری هویت مقاومت، سعی دارد دربرابر هنجارهای رسمی ایستادگی کند.
پس شما معتقدید این محتوا را باید بهعنوان واکنشی طبیعی بپذیریم؟
نه، میخواهم بگویم ما این کلیشهسازی را نقد میکنیم چون از زاویه دید خودمان به موضوع نگاه میکنیم ولی نسل امروز دیگر پذیرای پیامهای یک سویه نیست. نسل نوجوان امروز از وقتی خودش را شناخت، شبکههای اجتماعی وجود داشت درحالیکه نسل قدیمیتر کودکیاش را با رادیو و تلویزیون میگذراند. رادیو و تلویزیون، رسانه یک سویه است. ما حرف مجری را گوش میکردیم، حتی وقتی بهمان میگفت برویم عقبتر و جلوی تلویزیون ننشینیم ولی نوجوانها در فضای تعاملی بزرگ شدهاند و ساختار مغزی و پردازش ذهنیشان با نسل قبل متفاوت است. باید راهی پیدا کنیم که بتوانیم با نوجوانهای دارای ساختار ذهنی جدید، تعامل کنیم. ما اغلب تعجب میکنیم که نوجوانها چه رفتارهای عجیبوغریبی دارند و چطور چیزهای متناقض را بهراحتی میپذیرند درحالیکه در سیستم فکری آنها تناقضی وجود ندارد چون در شبکههای اجتماعی همه آنچه برای ما پارادوکسیکال بهنظر میرسد، کنار هم چینش شدهاست.
با توجه به اختلاف سنی و جهانبینی بین نوجوانها و نسل قبل، برقراری این تعامل چطور ممکن خواهدشد؟
بهنظرم باید این ویدئوها را –اگرچه نیت سرگرمی دارند- جدی بگیریم و نکتهشان را دریابیم تا صدای نسل نوجوان را بشنویم. من در مدتی که صفحات شخصی بچهها را رصد میکردم، متوجه شدم عموما عکسی از پدرومادرشان بهاشتراک نمیگذارند و بیشتر عکسهای دوستانه در صفحهشان دیده میشود. معدود نوجوانهایی که از موقعیتهای خانوادگی و والدین عکس داشتند، یا بچههایی بودند با هویت مشروعیتبخش یعنی همان گروه اندکی که بچهمثبت شناخته میشوند یا جزو گروهی بودند که شیوه تعامل والدینشان با آنها متفاوت بود و بهقول خود بچهها «والدین پایه» داشتند. نکته مهم دیگر این است که از خودمان بپرسیم چرا این نوع محتوا برای نوجوانها جذاب است؟ ما طنزی را دوست داریم که درکش کنیم، نوجوانها هم این نوع محتوا را درک میکنند و برایشان ملموس است.
چندسال پیش نیویورکتایمز در مطلبی مشابه با موضوع موردبحث، محتوای برنامههای تلویزیونی را بررسی کرده وپرسیدهبود چرا پدران در کارتونها و سریالهای اخیر، عموما شخصیتهایی کمهوش نشان دادهمیشوند؟
نوجوانها ارزشهایشان را لزوما از جامعه سنتی ما نمیگیرند چون بیش از تعامل با فضای سنتی، با شبکههای اجتماعی دمخور بودهاند و با لایکی و اینستاگرام بزرگ شدهاند؛ شبکههایی که در آنها ارزشهای دیگری حاکم است. این تصویر کلیشهای والدین که دربارهاش صحبت میکنیم، ترند بین همه نوجوانهاست؛ درواقع تمایلی است به ارائه پادقدرتی نسبت به قدرت حاکم که والدین و مدرسه را شامل میشود. در همه جای دنیا نوجوانها دربرابر کسی که به آن ها اعمال قدرت میکند، از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکنند؛ وقتی نمیتوانیم کاری را انجام بدهیم، کسی را که احساس میکنیم به ما زور میگوید، تمسخر میکنیم یا دستکم میگیریم.
درخصوص این ویدئوها با یک چرخه مواجه ایم؛ نوجوانی که تولیدکننده این ویدئوهاست و از آنها تأثیر میپذیرد.
نوجوانها در شبکههای اجتماعی، جامعهپذیر میشوند؛ همانطور که در مدرسه و در جامعه روند جامعهپذیری را طی میکنند. من ریتم ورود نوجوانها به شبکههای اجتماعی را دنبال کردم؛ ابتدا در سکوت بهسر میبرند. مدتی با آیدی و عکسی گمنام شروع به فعالیت میکنند. بعد کمکم با رصد فضا میفهمند که چه محتوایی اصطلاحا اینستاگرامپسند است و لایک زیادی میگیرد و آنها هم به سمت تولید همان محتوا میروند. نوجوانها بیش از هر گروه سنی دیگری، بهدنبال دیده شدن و محبوبیت هستند و آسانترین راه برای دیده شدن، تولیدکردن محتواهایی از این دست است.
درنهایت با درک و پذیرش آنچه گفته شد، کجا میتوانیم دنبال راهکار بگردیم تا این تصویر را تعدیل کنیم؟
گام اول این است که صدای بچهها را بشنویم و گام بعدی آنکه از اقتضائات و زبان همین فضا برای تولید محتوای مثبتی که درنظر داریم، استفاده کنیم. من در رسالهام، صفحات مجازی بچهها را دستهبندی کردهام؛ یک دسته، محتوای سرگرمکننده است که در این بحث راجع به آن صحبت کردیم اما در سایر دستهبندیها، درباره محتواهای آموزشی تولیدشده توسط و برای مخاطب نوجوان هم فاکتور اینستاپسند بودن مهم و تعیینکننده است. یعنی حتی مهارتآموزی هم بهگونهای ارائه میشود که اغراق نمایشی داشتهباشد و طبیعی است که ما باید الزامات این فضا را بشناسیم تا بتوانیم محتوای مناسب تولید کنیم.