به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز پنجشنبه ۱۲ خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که شمارش معکوس برای پایان آواربرداری از متروپل آبادان، ردپای شورای حکام در بازار ارز ایران، نقشه صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام و خطر دو یا چند نرخی شدن در کمین بازار ارز به همراه تیترهای مرتبط با سالگرد رحلت امام خمینی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
نوید روشنایی طی یادداشتی در شماره امروز مردمسالاری با عنوان از فاجعه متروپل آبادان تا فاجعه مونوپل در کشور نوشت: فاجعه متروپل آبادان علاوه بر غمهای فراوانی که به مردم تحمیل کرد، درسهای فراوانی هم با خود داشت. حالا دیگر مثل روز روشن است که اگر با فساد و بیقانونی و مدیریت هیاتی و دورهمی مقابله نکنیم، جانمان در خطر است.
برخلاف تلاش فراوان رسانهای برخی از گروهها برای تقلیل مقصران فاجعه متروپل به افراد، اما باید بدانیم که در دنیای امروز سرمایهگذار به دنبال سود بیشتر است و برای بهبود اوضاع باید به سراغ اصلاح سیستمی برویم که اجازه فساد به افراد را میدهد.
مونوپل به معنای انحصار و در اختیار قرار داشتن همه امکانات در اختیار یک گروه خاص است. حالا سیل پیامهای تسلیت بر سر مردم آبادان آوار شده است و حتی برخی گروههای سیاسی معلومالحال که با قرار گرفتن در قدرت اوضاع و احوال اسفبار بر کشور و ناراحتی و درد را بر مردم حاکم کردهاند و در همان آبادان شورا و شهردار و فرماندار و… همه از اهالی همان فرقهاند، در پی ماهیگیری از این آب گلآلود هستند، گویی تا پیش از این قدرت تحلیل و جرات موضعگیری نداشتند.
اگرچه که این ژستها و رفتارهای مشمئز کننده برای همگان واضح و مبرهن است و نتیجهای جز نمک پاشیدن به زخم مردم آبادان ندارد، اما این فضای انحصاری و منفعلانه و ترس از هر موضعگیری حتی در سطح تخریب و آوار شدن یک ساختمان بر سر مردم، بسیار خطرناک است.
خطر فاجعه مونوپل در کشور که امکان و جرات تفکر، تحلیل و اظهارنظر را از افراد و گروهها سلب میکند قطعا بیشتر از خطر متروپل است و حتما ادامه چنین وضعی منجر به ریزش و تخریب بنای اعتماد اجتماعی، امید، نشاط و شایستهسالاری خواهد شد.
آرین احمدی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه ابتکار با تیتر پارادوکس سلبریتیها نوشت: سلبریتی به شخصی اطلاق میشود که معمولا در زمینههای هنر، علم، ورزش، رسانه و مدل و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه دارای نوعی سرشناسی و معروفیت خاص باشد. چنین شخصی به راحتی از طریق مردم به ویژه قشر جوان قابل شناسایی است و به رسمیت شناخته میشود.
با این حال در ایران، این روزها بیشتر با سلبریتیهایی مواجه هستیم که شاید برای چند دقیقه در قاب تلویزیون از زندگی و سختی روزگار بگویند، اما زمانی که به صفحات مجازی آنها مراجعه میکنیم، فاصلهای روشن و عجیبی را بین زندگی آنها و درصد بالایی از مردم جامعه میبینیم. با این همه نمیتوان از تاثیر و نقش سلبریتیها در جریانات اجتماعی، گفتار و حتی پوشش مردم به راحتی گذشت، علی الخصوص در عصر حاضر که به دلیل وجود شبکههای فراوان اجتماعی و گسترش اینترنت، دسترسی به آنها توسط عامه مردم آسانتر شده است. سلبریتیها میتوانند تاثیرات مثبت و منفی فراوانی در جامعه داشته باشند، اما این روزها بیشتر شاهد تاثیرات منفی این اشخاص به ظاهر مشهور در جامعه هستیم و همین امر باعث بروز پدیده سلبریتیزدگی در جامعه شده است.
درواقع دلایل سلبریتیزدگی در جامعه میتواند به این شرح باشد:
۱- عدم رسیدن به شهرت از طریق استعداد و تلاش خاص و استفاده از رانت و روابط و یا اتصال به افراد با نفوذ. به همین دلیل کم سوادی و ناکارآمدی در برخی از این افراد مشهور که در خیلی از مواقع فقط با رابطه و رانت به معروفیت رسیده اند باعث بروز بسیاری از پدیدههای منفی اجتماعی و فرهنگی در جامعه شده است.
۲- دریافت دستمزدهای نامتعارف و بسیار بالاتر از دریافتیهای رایج در جامعه
۳- عدم شفافیت پرداخت مالیات توسط آنها
۴- دوگانگی و پارادوکس در رفتار و شعارهایشان
همین موارد باعث شده که هر روز شاهد یک اتفاق و رفتار و یا اظهارنظر عجیب از طرف این افراد به ظاهر مشهور باشیم؛ از بوسهای عجیب در فرش قرمز کن در زمانی که مردم آبادان در حال عزاداری هستند گرفته تا پوششهای عجیب و نامتعارف در فرش قرمز جشنواره فجر؛ از جمع آوری پول با سرانجامی نامعلوم برای حوادث مختلف جامعه گرفته تا تبلیغ انواع مختلف کالاها و اشخاص و غیره! همگی جزئی از پارادوکس رفتاری این اشخاص در جامعه ماست.
درصورتی که در خیلی از کشورهای جهان، وجود سلبریتیها معمولا میتواند جریانات مثبت فراوانی را به همراه داشته باشد و در برخی از کشورهای جهان همانند کره جنوبی با سرمایه گذاری اصولی و هدفمند و با ضوابطی خاص از این افراد کسب شهرت و درآمد جهانی میکنند و میتوانند فرهنگ خودشان را به سایر کشورهای جهان معرفی کنند. با این حال متاسفانه در ایران این اتفاق بسیار کمتر رخ میدهد و در خیلی از موارد، رفتار و صحبتهای اشتباه این افراد به ظاهر مشهور آسیبهای جبران ناپذیری بر پیکره فرهنگ کشور وارد میکند؛ به طوری که الگوهایی که باید جامعه را به سمت تعالی و پیشرفت ببرند در خیلی از موارد باعث آسیب و پسرفت جامعه میشوند.
در این رابطه سوالات اساسی که مطرح میشوند این است که چرا مدل و الگوی اصولی مناسبی برای پرورش سلبریتیها در این سالها طراحی نشده است؟ چرا از افراد متخصص و علمی و با استعداد در برنامههای مختلف تلویزیونی و سینما و ... کمتر استفاده میشود؟ و این که چرا در جهت بالاتر رفتن سواد رسانهای آحاد مردم جامعه در این سالها کمتر اقدام عملی و موثر صورت گرفته است؟ شاید اگر سواد رسانهای آحاد مردم جامعه ارتقا یابد کمتر شاهد معروفیت سلبریتیهای کم سواد و بیتخصص باشیم.
کوروش احمدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان برجام و تحریم نفت روسیه نوشت: شروع جدی روند تحریم نفت و گاز روسیه توسط اروپا که با اعلام قطع فوری خرید دو سوم نفت صادراتی روسیه به اروپا اوج گرفت، تحول اساسی در بازار نفت را وارد مرحله جدیدی کرد. با شروع جنگ اوکراین در بیش از سه ماه گذشته شاهد تغییراتی اساسی و بنیادی در بازار نفت بودهایم؛ تا آنجا که میتوان از این تغییرات به عنوان یک نقطه عطف تاریخی در بازار انرژی (بعد از افزایش قیمت نفت در اوایل دهه ۱۹۷۰ و ورود نفت شیل به بازار در اواخر دهه ۲۰۰۰) یاد کرد. طی سه ماه اخیر و در راستای سیاست غرب مبنی بر حرکت تدریجی در جهت توقف خرید نفت و گاز از روسیه، اروپا متوجه خرید نفت و گاز بیشتر از امریکای شمالی، آفریقای شمالی و غربی و خاورمیانه شده است. در نتیجه طی ۳-۲ ماه اخیر، صدور نفت از آفریقای غربی و آفریقای شمالی و امریکای شمالی به اروپا به ترتیب به میزان ۱۷ و ۳۰ و ۱۵ درصد افزایش یافته است. همزمان صدور نفت آفریقای غربی به آسیا در ماه آوریل تقریبا نصف شده است.
در مقابل، روسیه با خروج تدریجی از بازار نفت اروپا که تاکنون بزرگترین خریدار نفت روسیه بوده است، چارهای جز تمرکز بر بازارهای آسیا به ویژه بازار هند و چین ندیده که نتیجه آن افزایش شدید فروش نفت روسیه به آسیا با تخفیف بالا بوده است. در نتیجه روسیه تاکنون توانسته فروش کل نفت خود را در سطح دوره قبل از شروع جنگ اوکراین نگه دارد. به گزارش رویترز به نقل از شرکتهای ردگیری نفتکشها، فروش نفت روسیه به آسیا طی ۴-۳ ماه گذشته حدود ۵۰ درصد افزایش یافته است. به ویژه خرید نفت روسیه برای چین امتیازات زیادی دارد، چرا که خط لوله نفتی شرق سیبری با ظرفیت ۷۰۰ هزار بشکه در روز بین دو کشور وجود دارد، نفت روسیه مرغوبتر است و حجم مبادلات ۱۴۷ میلیارد دلاری بین دو کشور امکانات بیشتری برای معامله نفت میدهد. مهمتر از آن چین ضمن اتخاذ موضعی غیرفعال در جنگ اوکراین مایل است روسیه را تا حدی در عمل تقویت کند و مانع از شکست کاملش در برابر غرب شود. به علاوه، سایر تحریمها علیه روسیه میتواند مدخلیت کمتری در روابط چین روسیه داشته باشد؛ لذا حکومت پوتین که امروز با یک جنگ مرگ و زندگی مواجه است، دست به هر کاری برای افزایش صدور نفت به آسیا زده است. علاوه بر تخفیف بسیار زیاد، امتیاز دیگر نفت روسیه برای بازارهای آسیا این است که فشار دیپلماتیک و تحریمی بر کشورهای آسیایی برای اجتناب از خرید نفت روسیه فعلا چندان زیاد نیست و خرید نفت روسیه در مقایسه با خرید نفت ایران دارای دردسرهای کمتری است.
البته از آنجا که ترکیبی از تحریمهای اروپایی، امریکایی و انگلیس کار پهلو انداختن کشتیهای روسی یا دارای پرچم روسیه در بنادر را دشوار یا غیر ممکن کرده، (توقیف کشتی روسی حامل نفت ایران در بندری در یونان به این دلیل انجام شد) روسیه به رویه انتقال نفت از کشتیهای تحت تحریم به کشتی آزاد روی آورده است. این کار اگر چه دشوار و هزینهبر است، اما به حفظ سطح فروش نفت روسیه کمک کرده است. آنچه در این میان برای ایران مهم است، این است که افزایش صدور نفت روسیه به آسیا به قیمت کاهش جدی صدور نفت ایران رقم خورده است. برخی شرکتهای ردگیری تانکرها مانند پترولاجستیک و Kpler برآورد کردهاند که صدور نفت ایران به آسیا (عمدتا به چین) طی سه هفته اول ماه مه نسبت به ماه آوریل به نصف کاهش یافته است. (از حدود ۹۰۰ هزار به بیش از ۴۰۰ هزار بشکه در روز).
برخی منابع دیگر از کاهش ۲۵ تا ۳۳ درصدی فروش نفت ایران به چین سخن گفتهاند. البته زمزمههایی در روسیه مبنی بر بررسی کاهش تولید و صدور نفت روسیه وجود دارد که تکلیف آن هنوز روشن نیست. سوال مهمی که اکنون مطرح است این است که در صورت ادامه رقابت سنگین روسیه با ایران در بازار نفت آسیا، واکنش مقامات ایرانی چه خواهد بود. فرض بر این است که مقامات ما شاید تاکنون امیدوار بودهاند که عدم اِعمال تهاجمی تحریم نفتی امریکا در دولت بایدن از یک سو و افزایش شدید قیمت نفت از سوی دیگر موجب افزایش درآمد ارزی ایران شده و نیاز به احیای برجام را کاهش داده است. سوال مشخص اکنون این است که آیا شرایط جدید ممکن است موجب تحولی در روند مذاکرات احیای برجام بشود یا خیر.