«تابناک»؛ پس از پیروزی انقلاب و در روزهای آغازین دفاع مقدس، جوانی از خطه کرمان پای در میدان نبرد گذاشت که طی چهل سال با بهره گیری از ایمان، شجاعت، هوشمندی و تیزبینی خود، به گونه ای در مسیر کمال پیش رفت که سرانجام سکه تأسیس یک مکتب به نام او توسط رهبر معظم انقلاب زده شد. هر انسان آگاه و منصفی، فارغ از اندیشه سیاسی یا اجتماعی اش، گواهی می دهد که این عبارت پر مغز و دقیق به حق شایسته سردار بزرگ اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است.
مکتب سلیمانی امروز، مکتب بزرگی است که میتواند هر یک از جوانان این سرزمین را به سلیمانی دیگری تبدیل کند؛ اما به راستی یک انسان باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا مکتب ساز شود؟ واقعیت آن است که هر گاه انسان از مدار فردیت خارج شود و سعه وجودی اش به اندازه ای گسترش یابد که بر نفوس انسان ها تأثیری قابل توجه در مسیر کمال بگذارد، در واقع به یک مکتب تبدیل شده است. سردار عزیز دل ها، حاج قاسم سلیمانی، سرباز مخلصی در راه خدا بود که توانست جهانی را دگرگون کند. در این مقاله برخی از ویژگی های این سردار رشید حماسه ساز را بررسی می کنیم.
ایمان به خدا
ایمان و اعتقاد به خدای یگانه، بلندترین و لطیفترین اندیشهای است که در مغز و فکر بشر راه یافته است که دل را روشن، امیدوار و خوش بین کرده، به آدمی نیرو میبخشد و قدرت مقاومت وی را مضاعف میکند. انسان مؤمن در مصائب و سختی ها، آرامش روانی دارد؛ زیرا از سویی خود را دارای تکیه گاهی محکم و پناهگاهی امن میداند و از این احساس، نیرو و نشاط میگیرد: «الَّذینَ امَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللّهِ الا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» [۱]و از سوی دیگر در برابر پیشامدهای ناگوار، شکیبایی میکند و پاداش الهی را در مقابل خویش میبیند: «انَّما یوَفَّی الصّابِرُونَ اجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ». [۲]چنین انسانی این سختیها را زودگذر میداند و در انتظار سعادت حتمی و جاودانی به سر میبرد. [۳]سردار سپهبد شهید سلیمانی، نمونه عینی انسان مؤمن به خدا بود که تمام ویژگیهای مؤمن را میتوان در او یافت. داشتن زندگی هدفمند، خشوع در نماز، امانتدار، وفادار به پیمان، توکل به خدا، پناه دادن به دیگران و یاری کردن مردان خدا، پاکدستی و اطاعت از خدا و رسول و نپذیرفتن ولایت کافران، جهاد با مال و جان، در برابر کافران سخت و در برابر یکدیگر مهربان و حکم کردن به عدالت [۴]را میتوان در جزء به جزء زندگی این شهید عزیز مشاهده کرد. ایمان به خدا بود که او را شجاعانه تا خط مقدم نبرد با داعش میبرد، بی آنکه ذرهای ترس یا تردید به خود راه دهد. سردار سلیمانی، در حقیقت بسیار شبیه صعصعة بن صوحان، صحابی خاص امیرالمؤمنین علیه السلام بود؛ خفیِفَ ألمؤنَة و کَثیِرَ ألمَعوُنَة؛ [۵]مردی سبکبار و کم هزینه، اما بسیار کمک کار و پُر ارزش بود. امروز بهتر و بیشتر مفهوم این فرمایش امام خمینی رحمه الله را درک میکنیم که میفرمود: «شهادت، هنر مردان خداست». به واقع سردار دل ها، هم مرد خدا و هم هنرمندی بی نظیر بود. لحظه لحظه زندگی اش با هنر خداشناسی و حضور در محضر پروردگار گذشت. رفتارهایش، سخنانش و عملکردش، گویای این هنرمندی بی بدیل او بود. او صادق الوعد بود و هیچ گاه و عدهای نداد که به آن عمل نکند؛ چنانکه مردم نیز دیدند که وقتی و عدهای میداد، به آن عمل میکرد، تا میتوانست عمل میکرد و حرفش را در قالب عمل به نیکی بیان مینمود. رضایت خدا و، ولی خدا را در عمل به تکلیف میدانست و به اندازهای به رهبر خود اعتماد و اطمینان داشت که بی، چون و چرا از او اطاعت میکرد؛ زیرا او یک مؤمن واقعی بود.
اخلاص
اخلاص را میتوان یکی از مهمترین فضائل اخلاقی، بلکه اصلیترین فضیلت اخلاقی دانست که انسان به آن نیاز دارد. حقیقت اخلاص، انجام دادن عمل برای خدا و به انگیزه تقرّب به اوست؛ چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «قُل اِنَّ صَلاتی و نُسُکی و مَحیای و مَماتی لِلّهِ رَبِّ العالَمین». [۶]راز محبوبیت سردار سرافراز شهید حاج قاسم سلیمانی نیز در اخلاص اوست. رهبر معظم انقلاب بارها او را با صفت «اخلاص» معرفی کرده اند. ایشان در دیدار با خانواده این شهید با عظمت فرمودند: میبینید مردم چه کار دارند میکنند برای حاج قاسم؛ این برای شما تسلّاست... بدانید که مردم قدر پدر شما را دانستند و این ناشی از اخلاص است؛ این اخلاص است. اگر اخلاص نباشد، این جور دلهای مردم متوجّه نمیشود. دلها دست خداست؛ اینکه دلها این جور همه متوجّه میشوند، نشان دهنده این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت. [۷]درجه اخلاص او تا آنجاست که وقتی دخترش برای حل مشکلی که در دانشگاه برایش ایجاد شده بود، با ایشان مشورت میکند، چنین جواب میشنود: «مبادا خودت را در دانشگاه معرفی کنی که من، دختر سردار سلیمانی هستم». [۸]تواضع و فروتنی بسیاری که در مقابل مردم داشت، برگرفته از اخلاص بی پایانش بود. این تواضع و فروتنی تا آنجا بود که حتی دشمنان نیز به آن معترف بودند؛ چنانکه علی صوفان، مأمور ویژه سابق FBI درباره تواضع و فروتنی او مینویسد: در حالت عادی، قدرتمندترین سرباز خاورمیانه، از تند و خشن سخن گفتن پرهیز میکند. مانع انجام هر اقدامی برای ستایش قهرمانی هایش میشود؛ به عنوان مثال اجازه نمیدهد طرفدارانش دستش را ببوسند. [این تواضع و فروتنی تا آنجاست]که یکی از روزنامه نگاران آمریکایی، او را تا سر حد ریاکاری، متواضع میداند. [۹]
ساده زیستی
دوری از تجملات و تشریفات ظاهری دنیا، شیوه پیامبران و اولیاء الهی و بندگان خاص خداست که فطرت آدمی را پر فروغ، و زمینۀ رشد فطری و دین باوری را تقویت میکند. چنانکه امام علی علیه السلام فرموده است: «منْ زَهدَ فِی الدُّنْیا حَصَّنَ دِینَهُ؛ [۱۰]کسی که در دنیا زهد را پیشه خود سازد، دین خود را حفظ میکند». قدرت و ثروت، چشم دل و بصیرت آدمی را خاموش میکند و فهم صحیح را از او میگیرد، [۱۱]، اما زهد و ساده زیستی موجب حق پذیری، حق پرستی و آخرت خواهی و بزرگترین عامل رشد دنیوی و اخروی است؛ زیرا انسان زاهد، حق را میپذیرد و به حق عمل میکند.
شهید حاج قاسم سلیمانی انسان وارسته و زاهد پیشهای بود که هیچ گاه به دنبال پست و مقامهای دنیوی نبود و اگرچه میتوانست با استفاده از موقعیت و جایگاه خود امکانات رفاهی فراوانی را برای خود و خانواده اش فراهم کند، اما ساده زیستی و نزدیک بودن به عامه مردم را برگزید. سردار سلیمانی، انسانی از دنیا بریده و آخرت گرا بود. حضور پیوسته و مداوم او در میدان جهاد و شهادت حاکی از این است که وی از دنیا دل کنده بود و تعلقی به دنیا و آنچه در آن وجود دارد، نداشت و خود را برای حضور در محضر پروردگار از طریق شهادت آماده کرده بود. از همین رو بود که وقتی به او پیشنهاد کردند که کاندیدای انتخاب ریاست جمهوری شود، گفته بود: «من نامزد گلولهها و نامزد شهادت هستم. سال هاست در این جبههها به دنبال قاتل خودم هستم، امّا او را پیدا نمیکنم». [۱۲]او به دنبال هیچ پست و مقام دنیایی نبود و اگرچه زندگی اش مانند مردم بسیار ساده و بی آلایش بود، اما عملکرد و رفتارش بی مانند بود.
ولایتمداری
ولایت، ارزندهترین نعمت الهی است که به بشر ارزانی شده و اکمال دین و اتمام نعمت است: «اَلْیوْم اَکملْتُ لَکمْ دینکمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی». [۱۳]در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمده است: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَقَدْ أَصَابَ خیْرَ الدُّنیَا وَ الْآخرَةِ فَلَا یَشُکَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی الْجَنَّةِ؛ [۱۴]اگر خدای متعال کسی را به این رزق برساند که محبت ائمه از اهل بیت مرا در سفره او قرار دهد، به تمام خیر دنیا و آخرت راه پیدا کرده است».
سردار بزرگ اسلام، به واقع مصداق کاملی بر این حدیث شریف بود. از عمق جان، شیفته اهل بیت عصمت و طهارت: بود. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت، در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هر گاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین: تشرف مییافت، سُکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی اش را جلا میبخشید و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته ا ش را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی: را بر پا میکرد و خدمت در روضه سیدالشهدا علیه السلام را برای خود، افتخاری بس بزرگ میدانست. برای برگزاری جلسات اهل بیت علیهم السلام اهتمام ویژهای داشت؛ به گونهای که شخصاً در این جلسات حضور پیدا میکرد، مقابل درب ورودی بیت الزهرا علیها السلام میایستاد و به عزاداران خوش آمد میگفت. ایشان درباره اهمیت این مجالس میفرمود:
مجلس حضرت زهرا علیها السلام... باید به آن دقت کرد، باید احترام کرد، باید توجه کرد... همه اصرار من در برگزاری این مجلس، این است که مجلس عبادت و عبودیت باشد. به همین دلیل باید به نماز اول وقت در این جلسات توجه شود، به همه موضوعاتی که در آن گفته میشود، توجه شود... اینجا نشستید، ذکری بگویید. همان طور که نشستید و آرام آرام گوش میدهید، ذکری را نذر کنید؛ برای یک چیزی، برای گرفتاری خودتان، اما حرفهایی که مربوط به جلسه عزادار حضرت زهرا علیها السلام نیست، مربوط به مجلس و جلسه عبادت نیست، نباید در این جلسه گفته شود... این جلسه، جلسه گوش دادن است... جلسه توجه کردن، تفکر کردن و ذکر گفتن است. [۱۵]سردار بزرگ اسلام، به غایت ولایتمدار بود که به رهبر و مقتدایش عشق میورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به، ولی امر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا، نه فقط از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی، بلکه فراتر بود. از جنبه اعتقادی نیز سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او را تعقیب کننده خط ولایت میدانست. از همین رو بود که میفرمود:
آدمها میآیند و میروند. قاسم سلیمانی میرود، قاسم سلیمانی دیگری میآید. احزاب و جریانها اصل نیستند. اصول را توجه کنیم. اگر میخواهیم جامعه ما به وحدت حقیقی برسد، باید جامعه را در همه سطوح به اصول متوجه کنیم... اصل اساسی نگاه دارنده این نظام، ولی فقیه است. این برای ما مثل قرآن ناطق است. با جان مان، با خون مان، در همه آحاد از آن دفاع کنیم. جان مان را میدهیم و هزاران بار میدهیم. [۱۶]در وصیت نامه خویش نیز میفرماید: «از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید.» [۱۷]
مبارزه با استکبار
استکبارستیزی، برخاسته از ویژگی مخالفت اسلام با هر گونه ظلم و ستم علیه دیگران و نیز ستم پذیری است. شهید حاج قاسم سلیمانی نه تنها پرچمدار و نماد مبارزه با استکبار جهانی، بلکه یک تفکر استکبارستیزی بود. او شاگرد ممتاز مکتب روح الله بود که در مبارزه با استکبار، مرز نمیشناخت، از دفاع مقدس تا جنگ ۳۳ روزه در لبنان و جنگ ۴۸ ساعته در نوار غزه، برایش میدان مبارزه با ظلم و استکبار بود.
وجود و حضورش در صحنههای مبارزه با استکبار جهانی و ارتجاع عربی، همه سرمایه گذاریها و توطئهها علیه دنیای اسلام را خنثی میکرد. هنر او تبدیل «تهدید» به «فرصت» بود. در شاهکاری بی نظیر، پروژه خطرناک «دولت اسلامی عراق و شام (داعش)» را نابود و آن را به فرصتی برای اتحاد امت اسلامی تبدیل کرد. در جنگهای ۳۳ روزه، ۲۲ روزه، هشت روزه، سه روزه و... با طراحیهای هوشمندانه و حمایت فکری و میدانی، دشمن صهیونیستی را به تسلیم در برابر رزمندگان فلسطینی و لبنانی وادار کرد، هسته مقاومت را در کشورهای سوریه و عراق بنیان گذاشت و با سازماندهی، آموزش و ایجاد اتحاد و انسجام میان نیروهای رزمنده در برخی کشورهای اسلامی، روحیه خودباوری را به رزمندگان مسلمان تزریق کرد و آنان را به میدانهای مبارزه با استکبار و صهیونیسم و سلفی گری کشاند. [۱۸]علی صوفان، مأمور سابق FBI در گزارشی مفصل درباره شهید حاج قاسم سلیمانی، اعترافات قابل توجهی دارد.
او درباره شیوه مبارزه شهید سلیمانی با استکبار و تضعیف روحیه آمریکاییها مینویسد:اوایل سال ۲۰۰۸، سلیمانی [از طریق ارسال پیامی به گوشی همراه شخصی جلال طالبانی]پیامی آمرانه خطاب به ژنرال «دیوید پترائوس» [فرمانده ائتلاف تحت رهبری آمریکا و]عالی رتبهترین مقام وقت آمریکا در عراق، داد و نوشت: «ژنرال پترائوس عزیز! بهتر است بدانید که من، قاسم سلیمانی، سیاست ایران درباره عراق، سوریه، لبنان، غزه و افغانستان را کنترل میکنم و واقعیت این است که سفیر [ایران]در بغداد، یکی از اعضای نیروی قدس است. فردی که جایگزین او خواهد شد هم عضو نیروی قدس است. [۱۹]
دفاع از مظلومان
مبارزه با استکبار و دفاع از مظلوم به عنوان دو روی یک سکه از مهمترین مؤلفههای حیات ایمانی زندگی مؤمنان است. بر اساس حدیث «کلُّکمْ راعٍ و کلُّکم مسؤول عن رعیته»، [۲۰]مسلمان نباید نسبت مسلمانان دیگر که مورد ظلم واقع شده اند، بی تفاوت باشد؛ بلکه باید به هر نوع که برایش ممکن است، از ظالم بیزاری نموده و به مسلمانان مظلوم کمک کند؛ زیرا امت اسلامی، امت واحده است.
سردار بزرگ اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی رزمندهای بود که حتی لحظهای برای دفاع از مظلومان و نبرد با تکفیریها و ایادی تحجر از پا ننشست. شخصیت کاریزماتیک وی در جنگ، از او نابغهای کم نظیر برای برنامه ریزی در بر هم کوبیدن دشمنان در میادین نبرد ساخته بود که با آوازهای که در کشور و در رسانههای دنیا داشت، هیچ گاه دچار غرور و تکبر نشد؛ بلکه با کمال تواضع و فروتنی در میان همرزمانش حضور پیدا میکرد و در تمام صحنههای اجتماعی، بدون اندک احساس غروری حضور مییافت.
حسین امیرعبداللهیان، معاون وقت عربی آفریقایی و زارت امور خارجه، درباره سیره حاج قاسم در دفاع از مظلوم میگوید: زمانی که داعش میرفت تا اربیل را به محاصره کامل خود در آورد، سرکنسول ایران در اربیل با من تماس گرفت و گفت: همه مردم و حتی خاندان بارزانی اربیل را ترک کرده اند. در آن شرایط بحرانی، مسعود بارزانی رهبر اقلیم کردستان عراق بیش از پنج مرتبه از نیروهای آمریکایی و ائتلاف ضد داعش درخواست کمک کرد، اما آمریکاییها به این درخواستهای بارزانی هیچ پاسخی ندادند. در این شرایط از جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک کرد و سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در راستای اهداف سیاسی جمهوری اسلامی، با یک پرواز وارد فرودگاه اربیل شد تا مستقیماً عملیات شکست محاصره اربیل را فرماندهی کند. شهید سلیمانی با ۷۰ نفر از نیروهایش، اربیل را از سقوط حتمی نجات داد. [۲۱]
فراجناحی بودن
یکی از نقاط قوت اخلاق اسلامی، توجه به انسان ها، حس همکاری، نیکوکاری و خدمت رسانی به مردم و به ویژه خدمت به مؤمنان و صالحان است. امام حسین علیه السلام فرموده است: «أَن حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیکمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیکمْ، فَلَا تَمَلُّوا النِّعَم؛ [۲۲]از نعمتهای خدا این است که مردم، حوائج خود را نزد شما میآورند. پس از نعمتهای خدا [که حاجت مردم است]خسته و ملول نشوید». شهید حاج قاسم سلیمانی، نمونه بارزی از مسلمانی بود که در خدمت به مردم، به هیچ حزب و گروهی وابسته نبود. خود را متعلق به همه ملت میدانست و هر جا که میرفت، چنین وضعیتی داشت. در هر مسئولیت که قرار میگرفت، کاملاً به این مسأله پایبند بود. او تبلور مردی بود که بر خلاف بسیاری دیگر، تمایلی به وسوسههای سیاسی یا طرفداری از یک جناح خاص پیدا نکرد و سرمایهای متعلق به همه ملت ایران بود؛ چنانکه در وصیت نامه اش به سیاسیون کشور میفرماید: «در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود، خدمتگزار واقعی [و]توسعه گر ارزشها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند.» [۲۳]راز ماندگاری انسانهای پر مهابت این روزگار، تعلق نداشتن به جناحی خاص است. شهید حاج قاسم سلیمانی، هرگز اجازه نداد جناحی او را مصادره کند؛ زیرا خودش را سرباز امام زمانش میدانست و تنها به امنیت و منافع ملی میاندیشید. خط قرمزش اسلام، ایران، انقلاب اسلامی، نظام، ولایت فقیه و رهبری و مقاومت بود؛ چنانکه مقام معظم رهبری نیز درباره ایشان فرمود:
یک نکته مهم این است که در مسائل داخل کشور، چون این حرفها غالباً ناظر به مبارزات منطقهای و فعالیتهای منطقه ایِ او بود اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود؛ لکن به شدت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری، خط قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کم رنگ کنند. این واقعیتِ اوست، ذوب در انقلاب بود. انقلابیگری، خط قرمز او بود. در این عوالمِ تقسیمِ به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود، اما در عالَم انقلابیگری چرا؛ به شدت پایبند به انقلاب، پایبند به خط مبارک و نورانیِ امام راحل رحمه الله بود. [۲۴]در حقیقت او «پدر» بود و جامعه را به مثابه «خانواده» میپنداشت و آحاد جامعه را، چون اعضای خانواده میدانست که باید همه را زیر چتر خود قرار دهد. [۲۵]او فارغ از جناح بندیهای سیاسی، با قرار گرفتن در رأس مسأله مهم امنیت ملی در اتمسفر منطقهای و جهانی، تنها به اعتلای اسلام میاندیشید؛ از همین رو بود که مورد احترام همگان از هر دسته و گروه و حزب سیاسی بود.
محبوبیت جهانی
خداوند در قرآن وعده داده است که محبت افراد شایسته و با ایمان را در دلهای دیگران قرار میدهد: «إِن الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدًّا؛ [۲۶]کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی [خدای]رحمان برای آنان محبتی [در دل ها]قرار میدهد.» سردار سرافراز اسلام، یکی از کسانی است که تمام زندگی اش را وقف خدا و خدمت به مردم کرده بود. او مرد عمل بود. روزنامه انگلیسی گاردین با اشاره به اینکه تمام مقامات مهم عراقی، شهید سلیمانی را یک فرشته میبینند و با او رایزنی دارند، درباره ایشان مینویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی باهوش میدانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفدار به سلیمانی کرده اند، میگویند که مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده اند». [۲۷]او در دوران دفاع مقدس، با تمام وجود در تمام صحنهها حاضر بود و بعد از آن نیز جهاد و مبارزه را به هیچ دلیلی و بدون هیچ چشم داشت سیاسی کنار نگذاشت. خود را به هیچ دسته، باند و گروهی محدود نکرد و به همه جریانات درون نظام، صمیمانه وفادار بود و به همه احترام میگذاشت. از همین رو بود که همگان نیز او را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند. در صحنه بین المللی و جهانی نیز از محبوبیت فوق العادهای برخوردار بود؛ زیرا نماد حضور یک مجاهد انقلابی در عرصه بین الملل بود که همه جریانات سیاسی بین المللی از او به عنوان کسی که صلح و آرامش منطقه را از طریق دفع اشراری مثل داعش دنبال، و هزینههای زیادی را تحمل کرد تا بتواند با ریشه کن کردن عوامل شرارت، صلح و امنیت را به منطقه برگرداند، یاد میکنند. او در مقابل مردمان، انسانی متواضع و خاکسار بود تا آنجا که وقتی از منزل یکی از اهالی سوریه به عنوان مقر برای مبارزه با داعش استفاده میکنند، پس از شکست داعش، برای اهالی آن خانه نامهای مینویسد و ضمن حلالیت گرفتن از آن ها، آدرس منزل و شماره تلفن خود را برایشان یادداشت و آنها را خانه خود دعوت میکند. [۲۸]محبوبیت او به گونهای بود که حتی غربیها نیز که دشمنان سرسخت او بودند، در نهان او را دوست داشتند. یک ژنرال آمریکایی پس از شهادت سردار دلها نوشت: «سلیمانی فرماندهای بود که مثل الماس میدرخشید. در اجرای تاکتیکهای جنگی، فوق العاده بود. در سازماندهی حشد الشعبی با توانمندی بسیار بالایی عمل کرد. ما افتخار میکردیم اگر او در ارتش آمریکا خدمت میکرد. مشکل سلیمانی این بود که علیه ما بود.» [۲۹]بدرقه بی سابقه پیکر پاک او و همرزمانش، گویای آن است که او اکنون فراتر از یک قهرمان، به یک گفتمان تبدیل شده است. گفتمان سلیمانی، امتزاجی از خصایص انسانی و راهبردهای عقیدتی و سیاسی است؛ یک انسان مخلص و پاک و یک سرباز و سردار انقلابی استکبار ستیز. سلوک شهید سلیمانی مانند یک دستورالعمل و نسخه انسان ساز در تراز مدیر و مجاهد انقلابی شفابخش است و ویژگیهای انقلابی و سیاسی او همچون یک مرز و منظومه بسیار شفاف و تفسیرناپذیر در مسائل مختلف داخلی و خارجی، راهگشا و چراغ راهنماست.
فهرست منابع
۱. ابن طاووس، علی بن موسی؛ کشف الحجة لثمرة المحجة؛ تصحیح محمد حسون؛ چاپ دوم، قم: بوستان کتاب، ۱۳۷۵ ش.
۲. اکبری مزدآبادی، علی؛ ذوالفقار: برشهایی از خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی؛ چاپ ششم، تهران: نشر یا زهرا ۳، ۱۳۸۹ ش.
۳. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم؛ تصحیح مصطفی درایتی؛ چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ش.
۴. صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ تصحیح علی اکبر غفاری؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ ش.
۵. کرامتی، مرتضی؛ سربازان سردار: شجاعتها و رشادتهای سردار حاج قاسم سلیمانی و شهدای مدافع حرم؛ چاپ دوم، قم: نشر سه نقطه، ۱۳۹۸ ش.
۶. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم: تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق.
۷. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ تصحیح جمعی از محققان؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیائ التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.