ورود هرفناوری جدید به زندگی انسان، پدیدههای اجتماعی نوینی به دنبال خواهد داشت. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نیز بههمراه خود پدیدههای مختلفی را به وجود آوردهاند که بررسی هر پدیده برای درامان بودن از آسیبها و بهرهبردن از مزایای آن از وظایف اندیشمندان و متفکرین است. مانند رویدادهای تاریخی، برخی از این پدیدهها، شباهتهای فراوانی با پدیدهها و گرایشات اجتماعی گذشته دارند. اهمیت به لایک و دنبال کنندگان دارای مزایا و معایبی ست که اگر جایگاه شایستهی آن از منظر تکنولوژی اطلاعات، علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی تشخیص داده نشود، قطعاً آسیب اجتماعی وگرایشی کاذب در جامعه حاصل میکند. این یاداشت، تعبیر "لایکزدگی" را برای آسیب مورد اشاره بکاربردهاست وتلاش میکند وجوه مشترک گرایش غربزدگی و لایکزدگی را مورد بررسی قرار دهد.
پژوهشگران تا کنون در مورد غربزدگی، بحثها و پژوهشهای فراوانی انجام دادهاند. برخی آن را از دو گرایش "غربی شدن (وسترنیزاسیون)" و "غربگرایی (وسترنیسم)" جدا می کنند. غربیشدن به معنای جریانی که روابط ، نهادها و ارزشهای غربی را می پذیرد و نوعی گرایش عملی به غرب محسوب میشود و غربگرایی، به معنای پذیرش هر آنچه از غرب میرسد و تنفر از سنتها و رسوم خودی ست و نوعی گرایش فکری به حساب میآید.
طبیعی است که گرایش فکری، آگاهانه ظهور میکند و در ابتدا حتی برای مقابله با غرب بهوجود میآید امّا در امتداد زمان، بی تدبیری آن را به دلبستگی و علاقهمندی تبدیل میکند و کار را به جایی می رساند که سنّتها و آداب خودی را دست و پاگیر و مزاحم میپندارد و این ابتدای خود بیگانگی جوامع مبتلا به غربگرایی ست.
از آنجایی که پرداختن به تمام ابعاد و منظرهای گرایش غربزدگی در این مقال نمیگنجد و برای ورود به بحث مورد نظر نیز گستردگی مانع بیانی موجز میشود. لذا تنها اشارهای، در ارتباط با موضوع، به بحث غربزدگی خواهیم داشت.
از نظر نگارنده، غربزدگی، هنگامی در یک جامعه اتفاق میافتد که بعد از غربی شدن(گرایش عملی)، آن جریان، غربگرایی(گرایش فکری) را هم در جامعه جاری و ساری کند. بسیاری از اندیشمندان، غربی شدن را برای یک جامعه اجتناب ناپذیر میدانند و در ادامه، توصیه به مراقبت از جامعه از آسیبهای آن میکنند. بطور مثال اگرچه ورود ارزشهایی همچون دمکراسی و آزادی در جامعهی ما پذیرفته میشوند امّا باید مراقب بود در پس این آزادی، قواعدی همچون مصرف و مصرفگرایی و در پشتپرده دمکراسی، قواعدی مانند وابستگی به استعمار نقش بازی نکنند. این نمونهی کوچکی ازمسائل و بحثهای گستردهی غربزدگی ست که شباهت موردنظر، با همین اشارهی مختصر نیز نمایان میشود.
اینجا هم گرایش فکری بعداز گرایش عملی رخ میدهد. ما ابتدا در جامعه، ورود فناوری را ناگزیر میبینم و قصد داریم به مدد آن کیفیت زندگی را بالا ببریم سپس از ارزشی که با ارزشهای اعتقادی ما مطابقت دارد، حمایت میکنیم. ولی در ادامه دو اتفّاق مهم رخ می دهد. اول آنکه نحوه استفاده از آن فناوری را سازنده به انضمام نمادهایش و فرهنگش تعیین میکند، اگرچه با فرهنگ ما مغایرت داشته باشد. دوّم آنکه با گذشت زمان، هنگامی به خود میآییم که ورود فرهنگ آن و اعتیاد استفاده از آن، مقابله با آسیبهایش را برایمان دشوار میکند و آنها در فضاهای تولیدی خود حتی برای ما سلیقه سازی هم میکنند.
بگذارید از یکی از نمادهای اصلی فضای مجازی، یعنی نماد "لایک" صحبت کنیم، انگشت شصت روبه بالایی که با فرهنگ عامه ما سازگاری ندارد و هم اکنون نیز تنها در فضای مَجازی، مُجاز به استفاده آن هستیم البته دربعضی از شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام از نماد قلب برای لایک کردن استفاده میشود. مفهوم لغوی آن "پسندیدن"و" علاقهداشتن" است و مفهوم رایج آن موافق بودن و تایید و تشویق رویدادی به حساب میآید. امّا با کمی دقّت در مییابیم همین نماد به ظاهر ساده و پیش پا افتاده، تاثیرات زیادی بر فرهنگ ما گذاشتهاست. جریان و روال استفاده از نماد "لایک"، شباهت فراوانی به نفوذ مؤلفههای غربزدگی دارد. هنگام ورود فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به زندگی ما، ابتدا کمی مقاومت، بوجود آمد امّا عواملی از قبیل تبلیغ،کسب وکار، مشارکت وارتباطآسان، حقیقت وجودی و کنشگر آن را نشان داد و بهعنوان جزئی از زندگی ما نقش بازی کرد و طبیعی بودکه با ورود سختافزار و نرمافزارهایی با فرهنگ بیگانه، شاهد آسیبها و چالشهایی نیز باشیم.
دراین زمان افراد فعّال در فضای مجازی، به دو دسته تقسیم شدند. دسته اوّل فرهیختگانی بودندکه تدبیر لازم را داشتندو از این فضا در کنار شخصیت تثبیتشده و والای خود استفاده کردند.ایشان فضای مجازی را وسیلهای برای تعالی و رسیدن به اهداف والای انسانی قرار دادند. هوشمندانه از تکنولوژی و نوآوریهای جدید بهره جستند. فرهنگ و الگوی غربی را وارد زندگی خود نکردند وتنها بصورت کنترل شده و سازگار با فرهنگ کهن مان، اجازه ورود به بخشهای مثبتی از آن را دادند. تعداد دنبال کنندگان و تعداد لایکها را تنها جزئی از ابزار راه خود، در نظرگرفتند. هر چند قصدآن نیست که تاثیر طرفداران را انکار کنیم امّا این افراد اجازه ندادند تا تعداد میلیونی دنبال کنندگان و به تبع آن لایک کنندگان، آنها را اغوا و یا منحرف کند. آنها لحظهای از معنویت غافل نشدند و همواره در جهت تقویت فرهنگ غنی خود گام برداشتند.
گردش مالی فراوان و فضای کسب و کارپر رونق که از دیدگاه اقتصادی فرصتهای بینظیری به وجود میآورد، متاسفانه برای دسته دوّم تبدیل به آسیبی جدی شد زیرا آنها شخصیت تثبیتشدهای نداشتند، ابتدا و در ظاهر بهدنبال استفاده از فرصتها بودند ولی درادامه، در راه کسب نقصانهای شخصیتی خود قدم برداشتند و با بهدست آوردن شخصیت کاذب در فضای مجازی،خود را کامل پنداشتند. اینجا بود که با گمشدن ارزشهای اصلی، "لایکزدگی" متولد شد. افراد لایکزده، خود به دو گروه تقسیم شدند. گروه اوّل افراد معروف یا سرشناسی-سلبریتی- بودندکه بهوسیله رسانههایی همچون تلویزیون یا سینما معروف شدهبودند اگرچه بسیاری از آنان تولید فکر نمیکردند.- البته با احترام به همهی فرهیختگان این حرفهها- مانند مجری، آشپز،گوینده،بازیگر وغیره که تولید فکر برنامههای آنها توسط اشخاص دیگری صورت میگرفت و صرفاً تکرار آن برنامهها در رسانه و در بعضی مواقع نوآوری های جزئی، باعث سرشناسی آنها شدهبود. آنها در تلاطمات فضای مجازی، راه را به بیراهه بردند. با نگاه اجمالی به چند سال اخیر، نمونههای فراوانی از قهقرا رفتگان این گروه بهسادگی یافت میشود و گروه دوّم افراد جویای نامی بودندکه بخاطر یک مشت لایک بیشتر، دست به هرکاری زدند وهم اکنون نیز بسیاری از افراد اینگونه هستند. شخصی از افراد خانواده، حتی فرزند خود بهرکشی میکند، دیگری، مشتی دنبال کننده خریداری میکند و بسیاری از جوانان این گروه،تمام عمرو اوقات زندگی خود را در ساخت کلیپهای بیهوده و سرتاپا لهو تلف میکنند.- با یک مراجعه کوتاه به بوستانهایی همچون نهجالبلاغه تهران، صحنههایی دلخراش، از این پدیده را خواهید دید.
بنابراین اگر لایک در جایگاه اصلی و مناسب خود دیدهنشود ارزشها را کمرنگ میکند و شخصیتی دروغین تولید میکند و مانندغربزدگی نمایان کننده خود باختگی میشود و فقدان خودباوری را نشان میدهد. همانگونه که غربزدگان تنها راه پیشرفت را تسلیم بیچونوچرا به غرب میدانند، لایکزدگان نیز راهی جز تسلیم به ارزشهایی همچون تعداد لایک و دنبال کنندگان در شبکههای اجتماعی را ندارند، اگرچه ارزشهای اصلی همچون انسانیت، معنویت و دیانت را نسخ کند.
بی شک لایک، سوغات غرب است. امروز غرب تاکتیک بدل سازی را بکار میبرد تا نمونههای تقلبی خود مانند "مصرفزدگی، دنیاگرایی و اشرافیگری" را بهنام" توسعه و ترّقی" ، "فقروعقبماندگی" را بهنام "معنویت و زهد" ، "فسادو هرج و مرج اخلاقی" را بهنام "آزادی" ، "سازشکاری" را بهنام "عقلانیت" و "سکولاریسم" را بهنام "علمگرایی" به ما جا بزند، باید آگاه بود تا سوغاتش، تکمیلکننده تاکتیکش نشود باید لایک را در جایگاه مناسب خودش پاس بداریم و بدانیم لایک جزئی از راه است نه تمام آن.
مهمترین بخش این نوشتار را با این مطلب به پایان می برم، حقیقتاً نمیتوان انکارکرد که چالش برانگیزترین موضوع مطرح در بحثهای غربزدگی بهخصوص در جامعه ما ضدیت با دین و حذف معنویت از زندگی به صورتهای مختلف و جایگزین نمودن آن با ملیّت بوده و هست. ملیّتی که قطعاً حفظ هویت ملّی را در برنامهی خود ندارد زیرا تقلیدی بودن و ترجمهای بودن، بدون جوشش و درک نیازهای کشور نتیجهای جز خودباختگی در پی ندارد.
نگاه غیردقیق به لایک، به تمام کارکردهای غیر انسانی فضای مجازی مانند بردنآبرو، خشونت، تضعیف بنیان خانواده و غیره جان میدهد و در "لایکزدگی" نیز بسان غربزدگی، حذف معنویت، به عنوان مهمترین موضوع، برجسته میشود. پس میتوان نتیجه گرفت واژه کلیدی و مرتبط دو گرایش غربزدگی و لایکزدگی که باعث نجات شخصیّتها میشود"معنویت" است.تنها با معنویت است که افراد میتوانند جلوی انحرافات احتمالی در مسیر زندگی را بگیرند و راه به سرمنزل مقصود برسانند، به عبارت دیگر معنویت، تکمیل کنندهی شخصیت، کلید سعادت و عامل مصونیت از انحراف است. همگان باید به کوشیم در کنار مهارتهای لازم برای فعالیّت در فضای مجازی، با بهره جستن از تعالیم والای تربیتی و دینی و تقویت معنویت در افراد جامعه، آسیبهای فضای موجود را به حداقل برسانیم. انشاءلله
* کارشناس ارشد علوم تربیتی و
کارشناس برنامهریزی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران