بهناز شفیعی همسر مرحوم حجازی اسطوره استقلال و فوتبال ایران درباره ماجرای انتقال ناصر حجازی به منچستر یونایتد حرف های شنیدنی زیادی به زبان آورده است.
به گزارش تابناک ورزشی، همسر ناصر حجازی با تعریف خاطرات گذشته گفت: من هنوز بعد از گذشت 40 سال یعنی از سال 59 حسرت نرفتن ناصر به منچستر را می خورم و حتی خواب آنجا را می بینم چون یک موقعیت استثنائی بود و من خودم باورم نمی شد. یک هواپیما از ایران به انگلیس می رفت و فقط 10 نفر ایرانی می توانستند حضور داشته باشند و نمی دانم بقیه چرا ریپورت شدند و وقتی ما نامه منچستر را روی کانتر فرودگاه گذاشتیم نمی دانید چه استقبالی شد آنجا به ناصر خیلی اهمیت می دانند، هر روز سر ساعت 9 راننده و ماشین دنبالش می آمد و یک نوبت هم برای تمرین عصر به دنبالش می آمدند. آنقدر آنجا مرتب بود که برای من عجیب و غریب بود.
من به فدراسیون رفتم و پیگر رضایت نامه اش شدم منتهی فدراسیون بسته بود و وقتی فدراسیون باز شد متاسفانه رضایت نامه ندادند و منچستر هم از ما گله داشت که چرا بدون رضایت نامه رفتیم. من فکر نمی کردم رضایت نامه ندهند چون اصلا چیز بدی نبود چون ناصر داشت به بالاترین درجه می رسید. می دانید اگر آن اتفاق می افتاد چقدر زندگی ما عوض می شد. به هر جهت شاید قسمتش نبود اما فدراسیون برخلاف خواهش های من اصلا کمکی نکرد. ناصر یک ماه جلوتر از من و آتیلا رفت و من این یک ماه را تلاش کردم که بتوانم رضایت نامه بگیرم که متاسفانه به ما ندادند و ما به مشکل خوردیم.
همسر مرحوم ناصر حجازی افزود: با همه این ها و اینکه ناصر نتوانست درون دروازه بایستد در انگلیس به ناصر می گفتند اینجا بمان و ما می خواهیم که شما را به عنوان مربی در یک کالج بگذاریم تا زمانی که فدراسیون باز شود و ما بتوانیم رضایت نامه شما را بگیریم که رئیس آن وقت فدراسیون این اجازه را نداد چون گفتند ما حجازی را برای المپیک مسکو لازم داریم. ما آن زمان که وارد فرودگاه مهرآباد شدیم دیدیم که در تلویزیون دارند می گویند که ایران نمی تواند در المپیک مسکو شرکت کند. انگار یک آب سرد روی ما ریختند شما که می دانستید نمی توانید شرکت کنید حداقل می گذاشتید ما یکسال بمانیم و ناصر هم می توانست در آن کالج درس دهد و بعد کار بازی در منچستر درست می شد.
همسر مرحوم حجازی تصریح کرد: ناصر هر وقت از تمریناتش در تیم های انگلیسی و حضورش در مسابقات دوستانه بر می گشت می گفت هیچ جا برای من امجدیه نمی شود. در همان انگلیس هم که بودیم ایرانی ها مقیم آنجا می آمدند و تشویقش می کردند. بعد که بازی تمام می شد و بر می گشتیم منچستر می گفت درست است که دوست دارم در منچستر بازی کنم ولی هیچ جا برایم امجدیه نمی شود و صدای هواداران امجدیه خیلی برایم دلنشین است.
او خیلی از بازگشتش به ایران خوشحال شد ولی بعدها که خیلی به ناصر ظلم شد گفت که کاش بر نمی گشتیم ولی در همان زمان می گفت امجدیه را بیشتر از منچستر دوست دارم.