به گزارش «تابناک»؛ در واپسین ماههای عمر دوره فعلی شوراهای اسلامی شهر و روستا، در تهران طرحی در دستور کار پارلمان شهری قرار گرفت که هدف از آن، شناسایی آرزوهای شهروندان و تلاش برای اجرای برترین آرزو بود؛ ایدهای عجیب که انتقادات فراوانی به دنبال داشت، چون به نظر میرسید اعضای شورا بعد از سپری کردن دوران چند ساله حضورشان در شورا، آنقدر با جامعه بیگانه هستند که تازه میخواهند خواست مردم را متوجه شوند و با تکیه بر آن، راهی برای تمدید حضور خود در شورا بیابند و بسازند.
این در حالی است که اگر قرار به حضور دوباره ایشان در عرصه انتخابات باشد، ضرورت دارد که اعضای شورا بیلان کاری و کارنامه حضور خود را به مردم ارائه دهند و ثابت کنند که چقدر از شعارهای انتخاباتی شان را محقق کرده اند و به چه میزان در راستای تحقق آرزوهای شهروندان گام برداشته اند، نه اینکه تازه به دنبال شناسایی و احصای اهداف مورد نظر مردم باشند و وعده اجرایی کردن آنها را در ماههای منتهی به انتخابات بدهند.
اما بشنوید از فرجام این طرح عجیب و دور از انتظار که میشود شکست مطلق خواندش؛ شکستی آنقدر بزرگ که الهام فخاری، یکی از اعضای شورای شهر تهران آن را این گونه توصیف میکند: «گویی مردم از آرزو کردن و پرداختن به خواسته و آرزوهایشان عقبنشینی کردهاند. از کنار این وضعیت نباید بیتفاوت گذشت، چون نشانهای است از اینکه باید در زمینه بهبود زندگی شهروندی و سلامت روان مردم اثربخشتر و بیشتر کار کنیم. باید هشیار باشیم و ارزیابی کنیم چرا به نقطهای رسیدهایم که مردم در برابر پرسش "چه آرزویی دارید؟ " واکنش منفی و تند نشان میدهند. آیا به بیآرزویی رسیدهایم؟»
این نتیجه اجرای طرحی است که فارغ از هزینههای صورت گرفته برای اجرایش، حالا با تیتر «مردم به بی آرزویی رسیدهاند!»، به نقل از این عضو شورای شهر پایتخت در رسانهها بازتاب یافته و به حافظه تاریخ سنجاق شده است. طرحی شکست خورده که فخاری در تحلیلش از آن میگوید: «هر چند همگی در پی چالشها و دشواریهای این سالها در فشار هستیم و خسته شدهایم، باید برای زندگی بجنگیم. میتوان به روزهای بهتر امید داشت، میتوان آرزوهایی را برای کاستن از فشار روانی این وضعیت به اشتراک گذاشت.»
وی در ادامه تاکید میکند که شرایط اقتصادی و کرونا در رقم خوردن این وضعیتِ بی آرزویی نقش بسزایی داشته و این وضعیت را «تهدیدی بزرگ» میخواند که «پیامدهای آسیب رسان و گوناگونی دارد» و در قالب جملاتی پیام دهنده و همراه با آرزو میگوید: «ما در برابر مرگ میایستیم و مقاومت میکنیم و بخشی از این مقاومت آرزوهای ماست. آرزوی من برای تهران این است که همه قشرها به یکدیگر کمک کنند تا به وضعیت متعادلتری برسیم و ناامید نشویم.»
اما آیا واقعیت این است که مردم بی آرزو شده اند؟ آیا این نتیجه گیری درست و علمی است که استقبال نکردن شهروندان از طرحی عجیب و شائبه برانگیز را بی آرزو شدن مردم بخوانیم؟ این نتیجه گیری که مشکلات اقتصادی و کرونا موجب شده که مردم آرزویشان را در یک سایت مطرح نکنند و با لایک کردن آرزوهای ثبت شده، به انتخاب پرلایکترین آرزو کمک نکنند، چطور؟ آیا شیوه علمی برای سنجش آرزومندی مردم یا بی آرزو ماندنشان، دایر کردن یک سایت و مراجعه به تعداد لایکهای ثبت شده در آن است؟
اندک تاملی در ماجرا کافی است تا دریابیم این نتیجه گیریها فرق چندانی با دایرکردن سایت آرزوها در ماههای پایانی عمر شورای شهر تهران ندارد و چه بسا، تلاشی همه جانبه برای خلق دستاورد از این اقدام عجیب باشد؛ اینکه بگوییم طرح آرزوها جواب داده و ثابت کرده که مردم سرخورده و نومید شده اند و از آن نتیجه بگیریم که مثلا نشاط اجتماعی کم است و افزایش آن را شعار انتخاباتی کرد! نتیجه گیری که بعید است هیچ پژوهشگری بر صحت آن مهر تایید بزند، هرچند به نظر نمیرسد این طرح هیچ گونه پشتوانه پژوهشی یا همکاری بدنه علمی داشته باشد!
وضعیتی که به تعبیر روانشناسان، نتیجه کژفهمی است؛ مشکلی که ماحصل اختلال در فرآیند ارتباطی است و در عصر ارتباطات به شدت تشدید شده است؛ اختلالی که نه از گوینده بلکه از شنونده حاصل میشود. شنوندهای که باید عاقل باشد، وگرنه ممکن است بستری برای طرح آرزو تدارک ببیند و وقتی پاسخ نگرفت، به جای اینکه نتیجه بگیرد، در انتقال منظورش به مخاطب ناتوان بوده یا دنیایش از مخاطب آنقدر فاصله داشته که سوال مناسبی طرح نکرده یا بفهمد که ایرادات ریز و درشت دیگری در طرحش داشته، نتیجه بگیرد که مخاطب بی آرزو شده است!