مدیریت شهری همراه با شکل گیری شهرها و زیست شهری سیری تاریخی را دنبال کرده تا به شرایط امروزین رسیده است. در این سیر تاریخی، شهرداریها در مراحل اولیه به صورت جزیرهای دور افتاده از حاکمیت و البته جزئی از آن امور شهر را اداره میکردند. شهرداری،تنها متکفل برخی امور شهر بود و مابقی امور شهر هم در دست سایر نهادهای حاکمیت قرار داشت. در گام بعدی، مدیریت شهری یکپارچه شد؛ یعنی تمام مسایل فنی و تخصصی که در شهر و در نهادهای مختلف اتفاق میافتد مثل زیرساختهای عمرانی، آب و برق و حتی آموزش پرورش و بهداشت نیز ذیل اختیارات مدیریت شهری قرار گرفت.
امروزه در بسیاری از شهرها در کشورهای توسعه یافته دنیا میبینیم که شهردار فقط رییس اداره شهرداری نیست، بلکه رییس نهادیست که کل امور شهر را مدیریت میکند. در حال حاضر از این هم فراتر رفتند و بر پایه حکمرانی مطلوب شهری، گام جدید در مدیریت شهری شکل گرفته است و مجموعه متنوعی از شاخصهای توسعه یافتگی استقرار یافته است.
الگوی حکمرانی مطلوب شهری يک فرم جديد از مدیریت شهری است که پاسخگوی ضرورت تعادل چندوجهی ميان عناصر و نيروهای متکثر و مؤثر در راستای پايداری توسعه و شهروندمداری است. از اينروست که، تفاوت میان دو مفهوم «Government» و «Governance» مهم می نماید که در اولی بحث از دولت به تنهایی است، حال آنکه در دومی، مراد روابط متنوع بين بخش خصوصی، نهادهای جامعه مدني و دولتهای ملی،مدیریت استانی و محلی در مواجهه، هدايت، کنترل و ادارهکردن امور است. رهبرانِ چنین شهرهایی معتقدند که از اصل یکپارچگی شهری گذشته و فراتر از آن باید به شاخصهای دیگری هم در کنار اصول بدیهی مدیریت وفادار بود. آنها اصول پاسخگویی،مسؤولیت پذیری، شفافیت، مبارزه با فساد، حاکمیت قانون، اثربخشی و کارآیی و مشارکت شهروندان را به عرصه مدیریت شهری کشانده تا شهردار و مدیران شهری دچار سلیقهگرایی و نگاه شخصی نشوند و به آن چیزی که برای اداره عادلانه و اخلاق مدارانه شهرضرورت دارد، پایبند باشند.درواقع حکمرانی مطلوب شهری مجموعه ای از الزامات را بر مدیریت شهری تحمیل می نماید که برآیند آن محیطی شایسته تر برای زیست شهری خواهد بود.
گذار از حکومت شهری به حکمرانی مطلوب شهری امروزه با نقش آفرینی مؤثر شوراها معنا پیدا میکند. شوراها برگزیده اقشار مختلف جامعه شهری هستند که باید بر رفاه مردم و رفع نیازمندی های آنان، گسترش زمینه های رشد و تعالی شهر و در نهایت اعتلای ارزشهای اخلاقی جامعه وفادار باشند لذا، شورای شهر که تجلی و نمود واقعی مشارکت مردم در اداره امور شهر است. مشارکت بر این عقیده بنیادین استوار است که همه افراد حق دارند در مورد اموری که مربوط به اداره شهر است، احساس مسئولیت نمایند، درباره آن فکر کنند، اندیشۀ خود را بدون مانع به نمایندگان خود بیان نمایند و بر تصمیمهایی که بر زندگی آنها اثر میگذارد، دخالت داشته باشند.بنابراین حکمرانی مطلوب شهری ایجاب می نماید که شایسته ترینهای هر جریان فکری در معرض انتخاب جامعه و قرار گرفته و شورای شهری قدرتمند و فکور شکل بگیرد و الزاما از رهگذر شکل گیری چنین شورایی است که شاخصهای مهم حکمرانی مطلوب شهری که ایجاد فرایندهای صحیح تصمیم سازی،نظارت و نظارت پذیری،مسؤولیت پذیری و پاسخگوئی است، تضمین خواهد شد.
در کشور ما خوشبختانه قانون اساسی ملهم از آموزه های دین مبین اسلام بر تصمیم سازی شورایی و مدیریت مشارکتی تأکید دارد. شورای اسلامی شهر پنج دوره را پشت سر گذاشته است و هم اکنون فرصت خوبی برای ارزیابی کاستیها و عدم توفیق آن در استقرار و تضمین شایسته شاخصهای حکمرانی مطلوب در مدیریت شهری،که مورد تأکید قوانین مصرحه کشور و ارزشهای اخلاقی جامعه نیز هست، می باشد. طی پنج دورهای که عمر شورای اسلامی شهر می گذرد علیرغم تلاشهای شایان توجه این نهاد در حوزه مقرره گذاری و نظارت به نظر میرسد برخی ضعفهای ساختاری و کارکردی در درون تشکیلات شورا وجود دارد که نیازمند رفع کردن است. ماهیت شورای شهر فقط انتخاب شهردار، تصویب و تفریغ بودجه شهرداری و یا وضع برخی قوانین و مقررات شهری نیست بلکه در شرایط کنونی شورای شهر ابتدا باید به دنبال تبیین جایگاه مدیریت شهری در نظام تصمیم سازی و اجرایی کشور باشد و سپس با ایجاد فرایندهای تعاملی تر نقش مؤثرتری در تعادل میان مطالبات شهروندان و سطوح عالی حاکمیت(در حوزه شهری) ایفا نماید.
بنابراین صرفا از این طریق است که می توان مدیریت شهری را از انفعال خارج نموده و آنرا به نهادی قدرتمند، مسؤولیت پذیر و پاسخگو تبدیل نمود چنان که هم کیفیت زندگی در شهر را ارتقا دهد و هم آنرا محیطی قابل اطمینان برای رشد نسلهای آینده سازد. شهر تهران بخاطر جمعیت زیاد و فشردگی آن،نقص،فرسودگی و فقدان بر خی زیرساختهای شهری از یک طرف و جایگاه ویژه آن به عنوان پایتخت کشور و هویت بین المللی آن از طرف دیگر بیشتر از سایر کلانشهرهای کشور ایجاب می نماید که زمینه شکل گیری شورایی متشکل از شایسته ترین متخصصها برایش محقق شود که در دوره ششم مدیریت شهری بخشی از مشکلات مرتفع گردیده و برنامه ای عملیاتی و عقلانی نیز برای آینده شهر و نسلهای آینده آن تدوین و پیگیری شود و نه اینکه به مانند شورای شهر سیاسی پنجم که در پناه کم دانشی، سیاسی کاری،فقدان مسؤولیت پذیری و مدیریت پاسخگو به دنبال راه فرار و توجیه ناکارآمدیها است، بود. اگر با علم بر این موضوع و مشاهده این وضعیت همان راه گذشته، یعنی شکل گیری شورایی متشکل از غیر متخصصین و ناآگاهان حوزه شهری که صرفا بنابه ملاحظات سیاسی(از هر جریان فکری) و منافع شخصی و گروهی به شورای شهر وارد می شوند، تکرار شود مسببین آن به خود،جامعه و آیندگان جفایبسیار و عامدانه کرده اند.
سید هومان حسینی – کارشناس مدیریت شهری