به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، جهانگیر الماسی بازیگر پیش کسوت سینما و تلویزیون با آثار شاخصی مانند «هزاردستان» اثر زندهیاد علی حاتمی، «کوچک جنگلی» ساخته بهروز افخمی، «پس از باران» به کارگردانی سعید سلطانی و «در چشم باد» کاری از مسعود جعفری جوزانی در یاد مردم ماندگار شده است. این بازیگر در سالهای اخیر بسیار کمکار بوده است. در ادامه گفتوگویی را با جهانگیر الماسی درباره علت این کمکاری و آثار خاطرهانگیز کارنامهاش میخوانید.
جهانگیر الماسی در پاسخ به این سوال که آیا پیشنهاد خوب و راضیکنندهای نداشته که مدتی است فعالیتی در عرصه بازیگری ندارد میگوید: «بهتر است این طور بگویم شاید پیشنهادی نبوده! من برخی افکار شخصیام را که متعلق به خودم بوده مطرح کردم، چون عضو هیچ گروه، دسته و فرقهای نیستم. فرد سیاسی نیستم و فعالیت سیاسی نمیکنم. عقاید، باورها و تحلیل سیاسی دارم و اتفاقا تحلیلهایم درست از آب درآمده، ولی آدم سیاسی نیستم، اما در ایران این موضوع را باور نمیکنند، بنابراین در باره من این طور شده که هرکسی از ظن خود شد دشمنم! دوم این که من بر حسب واقعیت و تحلیل اجتماعی رسانههای جمعی و هنر به نتایج و آگاهیهایی رسیدم که این تحلیلها برای برخی مجامع مانند مجامع تخصصی خوب بوده، اما متاسفانه یا خوشبختانه اینها را رسانهای کردیم، خیلی از شخصیتها و فعالان سینما شاید از طریق این حرفها منافع خودشان را در خطر دیدند. به قول یکی از دوستان ما یک سری دوست دشمن ناشناخته زیادی پیدا کردیم. به هرحال من نه قصد برهم زدن مناسبات مالی فرد خاصی را داشتم نه توانش را، فقط دنبال این بودم که ما اول برای هرکاری باید پشتوانه و خاستگاه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی فعالیت مان را مشخص کنیم. من نمی توانم کار کنم بگویم من چه میدانم به من مربوط نیست! وقتی در حوزه فرهنگ کار میکنم، چه بخواهم چه نخواهم کفهای را سنگین میکنم و یک کفهای را سبک، فعالیت من خواه ناخواه تاثیر فرهنگی میگذارد.»
به آثار ماندگار کارنامه جهانگیر الماسی اشاره میکنم و میپرسم چطور این آثار در دهههای گذشته خلق میشده ؟ او معتقد است افراد آن دوره و دیدگاه شان متفاوت بوده و توضیح میدهد: «آدمها فرق میکردند. رویای من این بود که کارم باید مبین تولید و توزیع دانایی، فهم، ارزشهای اخلاقی و میراث فرهنگی که می شناسیم باشد، ما میخواستیم این را تبلیغ کنیم، به همین دلیل آن آثار جذاب بودند. مثلا فیلم «نقش عشق» که من یکی از نویسندگان فیلم نامه آن بودم را امروز تماشا کنید و ببینید این فیلم محصول چه فرهنگ و تفکری است، حرف فیلم ساز و نویسنده چیست، چه عشق بزرگی از امام حسین(ع) گرفته تا روابط اجتماعی در این فیلم نهفته است و چه پاکی در فیلم موج میزند. ببینید در فیلمهای «شبح کژدم»، «پدر بزرگ»و«سرزمین آرزوها» چه عشقی دارد موج میزند.»
یکی از کارگردانهای شاخصی که این بازیگر با او تجربه همکاری داشته، زندهیاد علی حاتمی است، از این تجربه ویژه در سریال «هزاردستان» سوال میکنم که میگوید: «من رفتار فردی علی حاتمی را میدیدم، از رفتار، اخلاق، بزرگواری و کرامتی که در رفتار و منش علی حاتمی میدیدم به تعریف و تفاوت هنرمند با صنعتگر پی میبردم. صنعتگران ما خیلی خوب هستند، اما یک هنرمند خیلی فرق میکند. در فیلم «کمالالملک» آقای مشایخی که نقش کمالالملک را بازی میکند به بافنده فرش میگوید هنرمند واقعی تو هستی، نه به خاطر محصول کارت، به دلیل نوع زندگی آن بافنده فرش با بازی آقای اسماعیل محمدی، دستهای خسته و بیماری که مجبور است هنوز قالی ببافد، فروتنی، احترام، ادب و شخصیت اوست که میگوید هنرمند تویی. علی حاتمی یک احترامی برای فرهنگ، هویت و اخلاق ایرانی قائل بود که واژهها در تبیین آن کم میآورند و گفتنی نیست. چند روز پیش دختر عزیزشان خانم لیلا حاتمی را اتفاقی در جایی دیدم، گفتند کتابی که به من دادی را دارم. من از علی حاتمی یاد گرفتم که در سال ۶۱ یا ۶۲ برای دخترش کتاب ببرم تا این بچه، کتاب «شازده کوچولو» از آنتوان دو سنت اگزوپری را بخواند.»
جهانگیر الماسی در سریال «هزاردستان» با تعدادی از استادان عرصه بازیگری مانند عزتا... انتظامی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی و داوود رشیدی همبازی بوده است، از این تجربه مهم در شروع کار حرفهای و آموختههایش از آنان میپرسم که به ارتباط خوب و حرفهای آنها با یکدیگر اشاره میکند و میگوید: «ما اگر لیاقتش را داشته باشیم، بعد از آقای انتظامی و نصیریان، به عنوان نسل دوم بازیگران ایرانی، آنهایی که از تئاتر به سینما آمدند طبقهبندی میشویم. من یک بار ندیدم آقای نصیریان جایی اضافه باشند، همیشه خلوت خودش را داشت و زیرلب آن هم در دستگاههای موسیقی، حافظ میخواند. بسیار آهسته و آرام برای قلب و دل خودش میخواند. غزلیات حافظ و یکی دو بار هم شنیدم که اشعار سعدی را میخواند. وقتی میدید که میفهمی و لذت میبری، لبخندی میزد که آن تبسم اش را یادم نمیرود. روابط این پنج نفر با نسلهای بعدی متفاوت بود. روابط این نسل با این که حتی گاهی با یکدیگر در تضاد عقیدتی، سیاسی و اجتماعی بودند، به قدری توام با احترام، تشخص، شعور و فهم بود که یک بار ندیدم با وجود این تضاد، در حضور جمع یکی پنبه دیگری را بزند، همیشه حاضر بودند با احترام جایگاه شان را تقدیم همکارشان کنند. یک بار ندیدم که با حسادت عیان زندگی یا از آن استفاده کنند که ریشه یکدیگر را بزنند. این مهمترین آموزشی بود که من دیدم.»
در ادامه گفتوگو سراغ یکی دیگر از آثار خاطرهانگیز کارنامه جهانگیر الماسی میروم و درباره بازی در نقش منفور و منفی شخصیت «فرخ» میپرسم که از دیدگاه جالبش درباره انتخاب نقشهای منفی میگوید: «من در «پس از باران» و فیلم «هبوط» نقش منفی را انتخاب کردم. تا قبل از «پس از باران» در نقش شخصیتهای مثبت بازی کرده بودم، یک روز به خودم گفتم خودت را گول نزنی، فکر نکنی خبری است! بنابراین خودم انتخاب کردم که نقش منفی بازی کنم، برای این که باورم نشود آدمخوبه هستم. در سریال «جوانی»، آقای کشاورز که نقش پدر من را بازی میکرد گفت خیلی آدم مثبت و خوبی هستی، گفتم نه من دنبال این هستم که این تصویر را خراب کنم و خاکستری باشد. عمدا در «پس از باران» بازی کردم تا خودم را بشکنم. فکر میکنم سه نقش منفی بازی کردم. خدا سعید سلطانی را حفظ کند، انصافا خیلی زحمت کشید و مردم هم سریال را دوست داشتند.»
این بازیگر پیش کسوت در بخشی از صحبتهای خود، از توجه به ظواهر در عرصه بازیگری انتقاد میکند و میگوید: «الان متاسفانه طوری شده است که بازیگر ما از دنیای نمایش، فقط بازیگری را پیگیری میکند، در صورتی که آموزشهای پیشتازان هنر نمایش افرادی مانند آقای یقیکیان، آقای نوشین و آقای تفکری، این نبود که یک بازیگر در بازیگری فقط به دنبال قد و بالا و ظاهرش باشد، باید بیشتر به دنبال پرورش فکر، شعور و معرفتش در تعابیر و تفسیرهای مختلف در بازیگری و نمایش باشد. سینما نمیتواند تنها حرفه تو باشد، سینما تریبون فکری و فرهنگی تو است، بنابراین ماموریتت این است که بگردی، کاوش کنی و نکتهها را پیدا کنی، بعد آن را از کارگاه کیمیاگری اندیشه و هنر خودت عبور دهی و به عنوان محصول هنری ارائه بدهی. یعنی کار، فعالیت و مطالعهات عبث نبوده باشد و اثر تو در زندگی تاریخی و روزانه مردم تاثیر داشته باشد.»
از علت تکرار نشدن آثار ماندگار و محبوب تلویزیون در روزگار امروز میپرسم که از توجه عدهای از هنرمندان صرفا به مسائل مالی انتقاد میکند و میگوید: «همان طور که گفتم آرمانشهر ما رسیدن به یک نقطه روشن بود، اما الان مسئله فقط پول گرفتن است. ما پول برایمان مهم نبود، من هنوز که هنوز است وقتی میخواهم جلوی دوربین بروم، پایم میلرزد و میترسم. برای کار خودم احترام و ارزش قائل بودم، اما الان احترام و ارزش کیلویی چند است؟ شوخی است. اکثرا به دنبال این هستند که مناسبات و روابطی داشته باشند که پول بیشتری به جیب بزنند و خداحافظ.»