به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه هجدهم شهریور در حالی چاپ و منتشر شد که ایران به دنبال دولت فراگیر در افغانستان، افزایش وام مسکن، یکهتازی فوتبال ایران در آسیا، اعتراض به برکناری بیژن عبدالکریمی و عذرخواهی بی فایده اشرف غنی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
سیدعباس حسینی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان کابینه درونطالبانی! نوشت: طالبان با به دست گرفتن کنترل افغانستان و قدرت در این کشور در سه هفته گذشته، به گفته رهبران ارشد این گروه در برابر یک آزمون سرنوشتساز جدید و کاملاً متفاوت نسبت به قبل قرار گرفت، از همین رو در اولین گام با اعلام عفو عمومی سعی کرد روند گذار از کارزار نظامی به سیاسی- اجتماعی و دولتداری را با خویشتنداری، آغوش باز و روی گشاده آغاز کند.
جدای از رواداری مردمی طالبان در برخورد با اقشار و گروههای مختلف مردمی اعم از شیعه و سنی و همچنین جریانهای سیاسی- اجتماعی، به رغم مشکلاتی که وجود داشت، یکی از مواردی که طالبان در ماههای گذشته به خصوص در سه هفته اخیر همواره بر آن تأکید کرد، ایجاد یک دولت فراگیر اسلامی با حضور همه اقوام و گروهها بود. در این زمینه نیز مقامهای ارشد و رهبری طالبان در سه هفته گذشته مذاکرات و گفتگوهای مختلفی با جریانهای متعدد انجام دادند و همه منتظر اولین گام جدی و البته متفاوت طالبان با تشکیل دولت جدید بودند، البته باید گفت که فرار محمد اشرف غنی، رئیسجمهور سابق افغانستان که لکه ننگی بر تاریخ این کشور برجای گذاشت، همه معادلات سیاسی برای ایجاد یک دوره گذار یا انتقالی از وضعیت موجود به شرایط جدید با حضور طالبان را به هم ریخت. فرار اشرف غنی و فروپاشی دولت افغانستان، در حالی که طالبان تصمیم نداشتند وارد کابل شوند، به یک باره آنها را با یک فشار مضاعف سیاسی مواجه کرد، در حالی که آمادگی لازم را برای پذیرش آن نداشتند، اما با وجود این نیز مدیریت اوضاع افغانستان در سه هفته گذشته و بازگشت امنیت نسبی به سراسر این کشور تا اندازهای قناعتبخش است.
سرانجام طالبان عصر روز سهشنبه (۱۶ شهریور) کابینه دولت جدید خود را در افغانستان اعلام کرد، اما به رغم شعارها و پیامهای رهبری این گروه برای شکلدهی یک دولت فراگیر، فهرست اعلام شده، چیز دیگری را نشان میدهد. تمام مقامهای کابینه دولت جدید افغانستان به رهبری طالبان در این فهرست ۳۳ نفری، از آنچه به عنوان رئیسالوزرا اعلام شده تا معاونان برخی وزارتها، هیچ فردی خارج از گروه طالبان مشاهده نمیشود، از این روی، مقامهای کابینه دولتی که طالبان اعلام کردند، همه از اعضای ارشد این گروه هستند، این در حالی است که حداقل انتظار میرفت طالبان از ظرفیتهای عبدالله عبدالله رئیس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان، حامد کرزای رئیسجمهور پیشین این کشور و همچنین گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان در دولت جدید بهره ببرد و گمانهزنیها نیز چنین امری را میرساند. با اعلام این دولت، نه تنها مردم افغانستان و جریانهای داخلی در این کشور به نوعی شوکه شدند بلکه کشورهای همسایه، منطقه و جهان نیز توقع اعلام چنین ترکیبی را نداشتند، هر چند با اعلام این دولت، سخنگوی طالبان گفت که مقامهای اعلام شده سرپرست و موقتی خواهند بود و آنها تلاش میکنند تا دولت آینده، یک دولت فراگیر ملی باشد، البته باید گفت که دولتهای ائتلافی در تاریخ ۲۰ سال گذشته در افغانستان نیز همواره دولتهای ناکام و فاسد بودهاند که نه تنها نتوانستهاند کاری در راستای تأمین امنیت، ثبات و توسعه و رفاه این کشور انجام دهند بلکه افغانستان را بیش از پیش در بحران ناکامی و ناکارآمدی فرو بردهاند، به همین خاطر شاید تا حدی باید به طالبان حق داد که چندان تمایلی برای ایجاد یک دولت ائتلافی جدید نداشته باشد.
از سوی دیگر، شواهد نشان میدهد رهبر طالبان برای ایجاد دولت جدید، با ناگزیریهای متعدد داخلی از جمله تنوع شبکهها و زیرمجموعههای داخلی این گروه به خصوص حضور شبکه قدرتمند حقانی و خواستهها و توقعات رهبران و فرماندهان این زیرمجموعهها مواجه بوده است. بر اساس این شواهد، در هفتههای گذشته شاهد نوعی نزاع قدرت در داخل طالبان نیز بودهایم که یک نمونه آشکار آن بین شبکه حقانی و همچنین جریان سیاسی و میانهرو ملا برادر، به عنوان رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر است.
به هر حال، به نظر میرسد رهبری طالبان در اولین مرحله تشکیل دولت جدید، با نادیده گرفتن مساله مهم کسب مشروعیت ملی و بینالمللی با ایجاد یک دولت فراگیر، اولویت را در تأمین وحدت و انسجام داخلی خود قرار داده است و در نهایت، دولتی اعلام شده که به نظر میرسد همه زیرمجموعههای طالبان، به خصوص شبکه حقانی از آن راضی است. حال باید دید که این دولت جدید چه کارنامهای خواهد داشت؟!
روزنامه شرق طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه شرق با عنوان همه مردان دولت نهم در کابینه فراجناحی نوشت: اصلاحطلبان عمدتا عقیده دارند که دولت رئیسی دولت سوم احمدینژاد است، به جز حضور برخی از چهرههای آن کابینه در دولت سیزدهم؛ تشابه رویکردها، وعدهها و سیاستها را هم مثال میزنند. براساساین برخی باور دارند که اگر وزرای احمدینژاد موفق بودند، دولت نهم و دهم را موفق میکردند. محمدرضا خباز، با اشاره به اینکه دولت آقای رئیسی دولت سوم آقای احمدینژاد است، گفته الان ۱۴ نفر از مسئولان دولت رئیسی یا در دولت احمدینژاد وزیر بودند یا معاون وزیر. خباز به خبرآنلاین گفته که اینها نشان دادند که دولت احمدینژاد ناکارآمدترین دولت طول تاریخ انقلاب است؛ بنابراین باز هم با وجود همه اینها دعا و آرزو میکنیم که انشاءالله دولت موفق شود؛ اما محاسبات ظاهری نشان میدهد که «سالی که نکوست از بهارش پیداست». جواد امام، فعال سیاسی اصلاحطلب، هم پیشتر درباره ارزیابی خود نسبت به کابینه معرفیشده از سوی سیدابراهیم رئیسی، گفته بود: این کابینه بیشتر شبیه کابینه سوم آقای احمدینژاد است. به هر حال آقای رئیسی شعار مستقلبودن داده بود؛ درصورتیکه کاملا مشخص بود که دستفرمان ایشان اصولگرایی است و با این لیستی که معرفی شد، عملا نشان داد که کابینه ایشان وجه اشتراک خیلی جدی با کابینه آقای احمدینژاد دارد؛ زیرا برخی از آنها وزرای آقای احمدینژاد بودند، رئیس تیم اقتصادی که اکنون رئیس سازمان برنامه و بودجه است، وزیر آقای احمدینژاد بوده، تعدادی دیگر یا وزیر بودند یا معاون وزیر یا تعدادی از اصولگرایان تندرو مجلس دهم هستند.
گرچه برخی اصلاحطلبان پیشتر مدعی بودند که ابراهیم رئیسی تفاوتهای بسیار زیاد با محمود احمدینژاد دارد، علی صوفی پیشبینی کرده بود که با توجه به این موضوع به نظر نمیرسد که رئیسی بخواهد از وزرای احمدینژاد در دولت خود استفاده کند؛ اما این اتفاق نیفتاد و اتفاقا حضور مردان سابق دولت اسبق در دولت رئیسی برجسته است. مشابه این پیشبینی را ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا، هم کرده بود و گفته بود با توجه به شخصیتی که از آقای ابراهیم رئیسی سراغ دارم، او خیلی تمایلی برای بهکارگیری افرادی که در دولتهای نهم و دهم وزیر بودند، ندارد.
علیاکبر محرابیان وزیر صنایع و معادن احمدینژاد، وزیر نیرو؛ رستم قاسمی وزیر نفت احمدینژاد، وزیر راه و شهرسازی؛ سردار وحیدی وزیر دفاع احمدینژاد، وزیر کشور؛ مسعود میرکاظمی وزیر بازرگانی احمدینژاد، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه و حمید سجادی که در دولت احمدینژاد نتوانست رأی اعتماد برای وزارت ورزش را بگیرد، این بار در دولت رئیسی این سمت را عهدهدار شد. عیسی زارعپور (وزیر ارتباطات)، امیرعبداللهیان (وزارت خارجه)، حجتالله عبدالملکی (وزیر کار و تعاون) رضا فاطمیامین (وزیر صنعت، معدن و تجارت) و سیدجواد ساداتینژاد (وزیر جهاد کشاورزی) و محمدعلی زلفیگل (وزیر علوم) هم از مدیران میانی دولت احمدینژاد بودند که حالا به وزارت ارتقا پیدا کردهاند. فرهاد رهبر رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی و دانشگاه تهران در زمان احمدینژاد دستیار اقتصادی رئیسی و علی نیکزاد وزیر راه احمدینژاد هم رئیس بنیاد مسکن شده است. باقر خرمشاد معاون وزیر علوم دولت احمدینژاد معاون سیاسی وزیر کشور، صولت مرتضوی از نزدیکان سابق احمدینژاد، استاندار خراسان و معاون سیاسی وزارت کشور در دولت او معاون اجرائی رئیسی شده و محمد حسینی وزیر ارشاد احمدینژاد معاون پارلمانی رئیسی شده است.
با این وصف کابینه ابراهیم رئیسی نه تنها فراجناحی نشد، بلکه سهامداران اصلیاش وزرای سابق احمدینژاد شدند. طیفی از اصولگرایانی که در دهه ۸۰ و با بهقدرترسیدن احمدینژاد وارد عرصه قدرت و شناخته شدند. در این کابینه نه جریان جبهه پایداری و نه حتی اصولگرایان متقدم و سنتیتر مانند طیف جامعه اسلامی مهندسین، مؤتلفه و جبهه پیروان خط امام و رهبری سهمی پیدا نکردند. همان زمان هم وقتی بحث کابینه فراجناحی طرح شد یا رئیسی برای نظرخواهی دست به سوی فعالان سیاسی غیراصولگرا دراز کرد یا از مردم خواست که در یک سایت نظرخواهی برای انتخاب وزرا شرکت کنند، بسیاری هر دو این ایدهها را اشتباه خواندند. قابل پیشبینی بود که رئیسی با وجود ادعاهایش توان و خواست شکلگیری یک کابینه فراگیر را ندارد.
ناصر ایمانی اصوگرا همان وقت هم موضوع تشکیل «کابینه فراجناحی» را غلط دانسته و گفته بود: باید توجه داشت که اساسا کابینه فراجناحی حرف غلطی است. ما چیزی به نام کابینه فراجناحی نداریم و کار درستی هم نیست. در هیچ دورهای هم چنین اتفاقی رخ نداده است. کجا در دولت معروف به اصلاحات کابینه فراجناحی تشکیل شد؟ یا در دوره آقای احمدینژاد کابینه فراجناحی ایجاد شد؟ یا همینطور در دوره آقای روحانی؛ اصلا کابینه فراجناحی حرف غلطی است.
اردوان امیراصلانی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان ایران، ژاندارم جدید آسیای میانه و خاورمیانه نوشت: آخرین سربازان امریکایی در تاریخ ۳۱ آگوست افغانستان را ترک کردند و بدین ترتیب صفحه طولانیترین جنگ ایالات متحده بسته شد. شکست امریکاییها و فرار شرمآور آنان از افغانستان که پس از بیست سال عقب رانده شدن به بازگشت طالبان به قدرت منتهی شد حاکی از پایان دوران «کشورسازی» و «تعیین سرنوشت برای دیگران» توسط کشوری است که خود را ضامن گسترش آزادی، دموکراسی و سرمایهداری در سراسر جهان میداند. پایان جنگ افغانستان و اولین شکست دولت بایدن زنگ خطری است برای سه اولویت در تفکر سیاست خارجی امریکا از سال ۱۹۴۵ یعنی مبارزه با ظهور جهان گستر چین، دلجویی از روابط با روسیه و تجدید انزواطلبی نسبی فارغ از این دو نگرانی. مسلما چنین توسعه استراتژیکی بدون عواقب تحقق نخواهد یافت. به قول یک دیپلمات سابق امریکایی، پس از بیست سال «کار فاجعهآمیز» چه چیزی از اعتبار بینالمللی ایالات متحده امریکا باقی میماند؟ امواج شوکآمیز وقایع افغانستان در آسیای میانه و خاورمیانه طنینانداز شده است. طبیعی است کشور عراق که برای مدتها درگیر «جنگ بیپایان» امریکا بوده است از آینده و بازگشت داعش در صورت خروج آخرین ۲۷۰۰ سرباز امریکایی که در حال حاضر میزبان آنان است واهمه داشته باشد. عدم قابلیت اطمینان و کارایی استراتژیک امریکا در خاورمیانه آشکار شده است. از سوی دیگر اوکراین، کشور هممرز با اروپا، همانند دیگر همپیمانان امریکا نگران تعهدات امنیتی و تداوم حمایتهای امریکا به ویژه در خصوص قربانی شدن در مواجهه با کرملین است. از اینجا به بعد توجه همگان معطوف به ایران است، کشوری با قدرت نظامی سازمان یافته و گسترده و آگاهی عمیق از مسائل منطقهای که تنها نیروی قابل جایگزینی با ایالات متحده در منطقه محسوب میشود.
این تغییر چشمانداز به ویژه در عراق کشور همسایه ایران مشهود است. البته باید حمایت ایران از عراق از سال ۲۰۱۴ در مبارزه با داعش به کمک نیروهای مطیع شیعه خارجی که با شکیبایی در طول سالها تقویت شدهاند را در نظر داشت. بسیج مردمی عراق یا حشدالشعبی از نظر عقیدتی به جمهوری اسلامی نزدیک است. با در نظر گرفتن وضعیت افغانستان، عراق که سالها درگیر جنگهای خارجی و داخلی بوده است علاقه زیادی به حفظ همسایه قدرتمند خود برای تامین امنیت داخلی در برابر تهدیدهای تروریستی دایمی از سوی داعش و القاعده دارد.
به نظر میرسد در جریان «کنفرانس همسایگان عراق» که در ۲۸ آگوست بهطور مشترک با پاریس در بغداد برگزار شد، برتری ایران در منطقه در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته شده باشد. امانوئل ماکرون، اولین رییس دولت غربی که از زمان سقوط کابل به منطقه سفر کرده، بهطور رسمی به رهبران عراق در مورد حمایت فرانسه اطمینان خاطر داده و خواهان گفتگو و همکاری مابین قدرتهای منطقه از جمله کشورهای عرب نفتخیز حوزه خلیج فارس است. اما فراتر از سخنرانی رسمی ماکرون و بازدید از کردستان عراق به نشانه احترام به همه جوامع عراق، بازدید از حرم کاظمین، آرامگاه امام موسی کاظم (ع) امام هفتم شیعیان اثنیعشری و دعوت (بنا بر ادعای شخص ماکرون) از وزیر جدید امور خارجه ایران حسین امیرعبداللهیان به پاریس برای گفتگو در مورد روابط دوجانبه، نشانگر درک کامل ماکرون از نفوذ سیاسی واقعی در عراق و فراتر از آن است.
این اجلاس با حضور وزیر خارجه جدید ایران، فرصتی بود تا شاهد حضور مجدد ایران در صحنه منطقه به واسطه دو نماد بارز باشیم. امیر عبداللهیان در هنگام گرفتن عکس رسمی به دور از خطای پروتکل به وضوح موقعیت تهران را به عنوان قدرت برتر منطقهای و امنیتی با قرار دادن خود در ردیف اول که معمولا مختص سران کشورهاست، نشان داد. انتخاب او برای صحبت به زبان عربی به جای فارسی که امری بسیار نادر است، ایران را قبل از شیعه بودن به عنوان یک قدرت مسلمان قادر به محافظت از جهان عرب در مقابل خطر اسلامگرایان افراطی معرفی کرد. ایران ابزارهای زیادی برای تثبیت اوضاع در آسیای میانه و افغانستان در اختیار دارد. مسلما اختلافات میان طالبان و جمهوری اسلامی بر سر موضوعاتی از قبیل کشتار اقلیت شیعه هزاره بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، ترور روزنامهنگاران و هشت دیپلمات ایرانی در مزارشریف در سال ۱۹۹۸، از دیرباز بر روابط و تعهدات فیمابین تاثیر زیادی داشته است. اما برای مقابله با دشمن مشترک، ایالات متحده، ایران طبق معمول به انتخاب رویکرد عملگرایانه و نزدیکی دیپلماتیک با طالبان که از مدتها پیش از سقوط کابل آغاز شد، روی آورده است.
به دنبال شکست امریکاییها در افغانستان، تهران همانند روسیه و چین سفارت خود در کابل و دیگر کنسولگریها را در شهرهای اصلی باز نگه داشت. جمهوری اسلامی طالبان را با واژه سیاسی که برای خود تعیین کردهاند یعنی «امارت اسلامی» در نظر میگیرد و امید دارد جوامع شیعه افغان که در دوران طالبان برای مراسم عاشورا عزاداری میکردند، هرگز نگرانی نداشته یا قربانی سوءاستفاده از قدرت قرار نگیرند. با بازگشت تدریجی مهاجران افغان به کشورشان و برچیده شدن اردوگاههای موقت پناهجویان در مرز ایران و افغانستان، تهران تمایل خود را برای افزایش همکاری نشان میدهد.
طبیعتا جمهوری اسلامی توسط اتحاد عینی با بنیادگرایانی که به یقین با اصول عقیدتی و مذهبی خود در تضاد هستند، همزمان با تقویت ساختار محورهای قدرت چین و روسیه در راستای تضعیف واشنگتن در منطقه، تا زمان دست یافتن به جایگاه اصلی خود در منطقه به مبارزه با ایالات متحده ادامه میدهد. اکنون کشورهای منطقه به خوبی درک کردهاند که توافق با تنها قدرت دایمی محلی به نفع امنیت ملی آنهاست. بدون شک طبیعت از خلأ بیزار است و ژاندارم جدید خاورمیانه تهران خواهد بود.