به گزارش تابناک؛ روزنامههای امروز شنبه بیستم شهریور در حالی چاپ و منتشر شدند که بازتاب تحولات افغانستان و جدال نیروهای سیاسی بر سر حمایت از پنجشیر و پیشنهاد کیهان از یک سو و پیشبینی ادامه ناترازی میان مصرف و تولید برق، سومین سفر استانی رئیسی در دوره ریاست جمهوری و تاکید بر حضور میدانی مدیران در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
عباس حاجی نجاری در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه جوان با عنوان پرونده هستهای و ضرورت پذیرش تحول در ایران نوشت:
۱-اگرچه سیاست کلی نظام ادامه مذاکرات هستهای و احقاق حقوق مردم ایران و رفع تحریمها در چارچوب توافقات گذشته است، اما تردیدی نیست که برخلاف سیاست دولت گذشته، دولت سیزدهم بنا ندارد که با شرطیسازی مجدد کشور به روند مذاکرات هستهای و برجام، کماکان دست دشمنان مردم ایران را برای تداوم فشارها و تحریمها باز بگذارد، نکتهای که در تماس مکرون رئیسجمهور فرانسه با آیتالله رئیسی، ایشان بر حقوق مردم ایران تأکید و یادآور میشود: ما با مذاکره مفید مخالفتی نداریم، اما برنامه و نتیجه مذاکره باید لغو تحریمها علیه ایران باشد، مذاکره برای مذاکره بیفایده است.
۲-وزیر امور خارجه کشورمان نیز در گفتگو با دبیر کل سازمان ملل در خصوص گفتگوهای وین و برجام با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران در حال بررسیهای لازم در این زمینه در دولت است، پایبندی به گفتگو و مذاکره بهعنوان ابزار دیپلماسی را مورد تأکید قرارداد و خاطرنشان میکند: متأسفانه امریکاییها با تداوم تحریمهای غیرقانونی خود دچار یک سوء محاسبهشدهاند و تصور میکنند که میتوانند از آن بهعنوان اهرم مذاکراتی استفاده کنند. طرفهای مذاکره باید با درکی واقعبینانه به وین بیایند و حقوق و منافع ملت ایران را موردتوجه جدی قرار بدهند و مذاکراتی ازنظر ما قابلقبول است که نتیجه ملموسی در پی داشته باشد.
۳- پایگاه بلومبرگ در مطلبی با اشاره به نشست آتی آژانس انرژی هستهای در روز ۳۰ شهریورماه و با اشاره به گفتوگوی ماه گذشته شی جین پینگ، رئیسجمهور چین و ولادیمیر پوتین با آقای رئیسی و حمایت آنان از ایران درروند مذاکرات هستهای مینویسد: «بیاعتمادی ایران به اروپاییها در پرونده هستهای و حمایت رهبران چین و روسیه از ایران، تلاشهای امریکا و اروپا در ترغیب ایران برای بازگشت به مذاکرات هستهای در ماه جاری را تحتالشعاع قرار داده و نتیجه این امر این شده است که سه سال پس از اعمال سیاست «فشار حداکثری» دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق امریکا، تهران غنیسازی اورانیوم را نزدیک به سطح تسلیحات رسانده است، درحالیکه اقتصاد آن با کمک پکن و مسکو حتی در شرایطی که صادرات نفت بهشدت تحت تحریم قرار دارد، نشانههایی از ثبات دارد. دیپلماتها و تحلیل گران معتقدند این تحولات، فضایی را برای دولت جدید ایران ایجاد میکند تا فهرست امتیازاتی را که از واشنگتن برای بازگشت به پایبندی به توافق ۲۰۱۵ باقدرتهای جهانی میخواهد، گسترش دهد.»
۴- ادعاهای مطرحشده پیرامون نزدیکی ایران به «زمان گریز هستهای» - زمان لازم برای تولید اورانیوم با غنای بالا و موردنیاز برای تولید تسلیحات هستهای – در حالی است که روند فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران هیچ انحرافی نداشته و این جریانسازیها عمدتاً باهدف تحتالشعاع قرار دادن شکستهای منطقهای امریکاییها و صهیونیستها و الزام ایران به پذیرش مذاکره بر سر توان موشکی و نفوذ منطقهای است
۵-بهرغم تأکید دولت سیزدهم بر تداوم مذاکره تأخیر ایران در آغاز روند مذاکرات طبیعی است چراکه دولت سیزدهم تازه تشکیلشده است و پروندهها در حوزه سیاست خارجی باید موردمطالعه دقیق قرار بگیرد و بهخصوص اگر قرار باشد افرادی غیر از نفرات کنونی مسئولت انجام مذاکرات را به عهده بگیرند و این نیازمند فرصت مناسب است.
۶-مروری بر مواضع مطرحشده از سوی صهیونیستها و هیئت حاکمه کاخ سفید و دیگر کشورها و نهادهای مؤثر در پرونده هستهای ایران، بیانگر آن است که تقسیمکاری میان آنها صورت گرفته و هدف نهایی آنها هم رفع تحریمها نیست. بلکه هدف آنها همچون گذشته فشار بر اقتصاد ایران و تحمیل دیگر توافقات بر ایران است و ایران نیز این درس را آموخته که دیگر نباید امتیازی بدهد و در مقابل آن فشارها از منافع امنیت ملی خود بگذرد.
۷-اگرچه غربیها با استفاده از عنوان دولت تندرو تلاش دارند سیاستهای آینده دولت سیزدهم را زیر سؤال ببرند، اما باید بپذیرند که در ایران با انتخابات ۲۸ خرداد، تحول اتفاق افتاده و مردم دولتی را انتخاب کردهاند که دیگر بنا نیست منافع امنیت ملی را برای جلب رضایت «کدخدا» ذبح کند.
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان گزارش تاریک بانک جهانی نیازمند روشنگری نوشت: برآیند سیاستهای اقتصادی در ایران در دوره ریاستجمهوری چهار سیاستمدار ایرانی و مجلس قانونگذاری و نیز سایر نهادها از ۱۳۶۸ تا امروز در اقتصاد این شده است که رشد اقتصادی ایران به مثابه اصلیترین و مهمترین شاخص پیشرفت یا پسرفت اقتصادی روندی ناامیدکننده را تجربه کند. آمارهای در دسترس نشان میدهد میانگین رشد اقتصادی در سالهای فعالیت دولتهای پنجم و ششم برابر با ۵/۵ درصد، در دولتهای هفتم و هشتم ۲/۴ درصد، در دولتهای نهم و دهم برابر با ۳/۳ درصد و در دولتهای یازدهم و دوازدهم معادل ۴ دهم درصد یا نزدیک به صفر بوده است. روند کاهنده رشد اقتصادی دو نتیجه منفی قابل اعتنا در درون سرزمین و نیز در مناسبات جهانی داشته و دارد. در درون سرزمین شهروندان ایرانی فقیرتر شده و توانایی به دست آوردن حداقل کالری مورد نیاز برای شمار روزافزونی از شهروندان از دست رفته است. در بیرون از ایران نیز سهم ایران از اقتصاد جهانی نسبت به ۴۰ سال قبل نصف شده و در حال حاضر جایگاه کشور به انتهای زنجیره ارزش آسیایی (تامینکننده انرژی و مواد اولیه) تقلیل یافته است. سهم ایران از تجارت جهانی نیز در دهههای تازهسپریشده سقوط کرده و به دودهم درصد رسیده است.
پیامد رشدهای ناپایدار و روند کاهنده آن به هر دلیل که رخ داده باشد به از دست رفتن اعتماد عمومی نسبت به کارآمدی نظام سیاسی منجر شده و در بیرون از مرزهای ملی نیز به از دست رفتن اقتدار منطقهای منجر خواهد شد. حالا در این وضعیت بانک جهانی گزارشی از تحولات اقتصاد ایران و مقایسه آن با سایر کشورها از جمله کشورهای رقیب ایران در خاورمیانه داده که اساس این مقایسه میزان تولید ناخالص داخلی است. در این گزارش بر اساس قیمت جاری دلار در سال گذشته سهم ایران از اقتصاد جهانی تنها ۲ دهم درصد شده و رتبه اقتصاد ایران نیز با سقوط مواجه شده است در حالی که جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته رسیدن به جایگاه ۱۸ بزرگترین اقتصادهای جهان را هدفگذاری کرده بود. بانک جهانی در آمارهای جدید خود درباره اقتصاد ایران میگوید، تولید ناخالص داخلی کشور بر اساس قیمت جاری دلار آمریکا در سال گذشته به زیر ۱۹۲ میلیارد دلار رسیده که کمتر از نصف سال ۲۰۱۷ و کمتر از یکسوم سال ۲۰۱۲ است. جایگاه اقتصادی ایران نیز طی سه سال گذشته از رده ۳۱ در میان کشورهای جهان به ۵۱ سقوط کرده است.
برخی نکات در این گزارش وجود دارد که نباید آنها را نادیده گرفت و البته با لحاظ کردن این نکات وضعیت با این گزارش تفاوت خواهد کرد، اما باز هم نباید از اینکه ایران در مقایسه با کشورهای رقیب در منطقه از نظر رشد اقتصادی عقب افتاده است غفلت کرد و با دلخوش بودن به اینکه ایران کشوری نیرومند است و ثروت فراوانی دارد روزگار را سپری کرد. واقعیت تلخ این است که امارات کوچک و قطر کوچک اکنون با سرمایهگذاری در سیاست خارجی نقش و سهم بیشتری از تحولات منطقه را به سود خویش شکل میدهند و ترکیه و عربستان نیز اقتصادشان با شتاب از ایران فراتر رفته و روزهایی از راه میرسند که رسیدن به این دو کشور همانطور که رسیدن به ژاپن به افسانهها پیوست به تراژدی تبدیل میشود. کارشناسان و اقتصاددانان باور دارند با توجه به اینکه میزان تغییرات شاخصهای کلان اقتصادی به نهادهای معتبر مثل صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از سوی این دو نهاد داده میشود درباره این اعداد ارائهشده از سوی بانک جهانی سکوت نکرده و پاسخ کارشناسانه و علمی و مستند و به دور از شعار تهیه کرده و به اطلاع افکار عمومی برسانند.
علاقهمندان به اقتصاد سیاسی و کسانی که خبرهای اقتصاد سیاسی ایران را دنبال میکنند از گزارش بانک جهانی بدون تردید دچار اندوه و تردید شدهاند. گزارش تیره و تار بانک جهانی را کالبدشکافی کرده و در کوتاهترین زمان پاسخ دهید قبل از اینکه نخبگان به مسائل دیگری بیندیشند.
مجید ابهری طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد نوشت: احتکار به عنوان یک رفتار ضد انسانی علاوه بر مغایرت وتضاد با اصول اسلامی ومعیارهای ارزشی وانسانی، حرکتی خائنانه به ویژه در شرایط اضطراری یک جامعه است. اختفا و انبارکالاهای ضروری درشرایطی که مردم به شدت به آنها نیاز دارند ممکن است سود مضاعف وسرشاری را نصیب صاحبان آنها نماید، اما موجب افزایش درد و غصه مردم مخصوصا نیازمندان واقشار کم درآمد میباشد. باور کردنی نیست که درآمد حاصل از خون جگر مردم بتواند سلامت وشادمانی ارباب محتکر و وابستگان آنها را فراهم کند. احتمال سرخوشی موقت برای آنها متصور است، اما محال است این جهشهای غیرانسانی بادوام باشد. پولی که از فروش النگو وگوشواره مادری برای خرید داروهای فرزند بیمارش مصرف میشود چگونه از گلوی آنها پایین خواهد رفت. دو روز دنیا سپری میشود در خانه تاریک وسرد گور چگونه جوابگوی این
رند خواری خواهیم بود؟ در همین یکی دوسال سیطره ویروس قاتل کرونا، آنها که ارز دولتی را به جای ورود واکسن، به خرید داروهایی صرف نمودند (که بقول یکی از نمایندگان مجلس روی دستمان مانده)، جواب اینهمه کشته وخانوادههای داغدار را چه خواهند داد؟ حالا سوال این است که این واکسنها که در تیراژ قابل توجه وارد وعرضه میشوندتاحالا کجا بودند؟ کامیونهای مملو از واکسن که در گمرک انبار شده وتازه در حال ترخیص هستند چرا زودتر از کویر گمرک عبور نکردند؟ فرض بر این باشد که زور مردم وخانوادههای داغدار در این دنیا به صاحبان رانتهای پیوسته ومحتکران نرسد، در دنیای دیگر چه جوابی خواهند داد؟ شاید تصور کنند آنجا نیز پشتوانه وپارتیهایشان به دادشان برسد و کمکشان کند که زهی خیال باطل. در عرض دوهفته گذشته چطور توانستند اینهمه واکسن وارد کنند؟ بهنحوی که در حال برنامه ریزی برای تزریق واکسن بصورت سهشیفته میباشند در حالی هر روز به اندازه ۱۵اتوبوس انسان بهخاک سپرده میشوند. واقعا اگر در هرجای کره زمین ۱۵اتوبوس انسان در اثر تصادف جان خودرا از دست میدادند یا براثر سیل ویا انفجار قربانی میشدند، به بشریت باید چه پاسخی میدادیم؟ هنوز دولت جدید استقرار کامل نیافته و سازمانها در بدنه دولت انسجام و یکنواختی لازم را پیدا نکرده. کسانی که قصد مایوسسازی مردم را با بهانههای مختلف داشته وگرانی ماست و برنج را بهانهای برای حمله به دولت قرار میدهند، بهتر است از دوستان خود بپرسند، چرا با ارز تخصیص یافته برای واکسن داروهای نه چندان ضروری وارد کردند؟ این واکسنها وسرمها که در چند روز اخیر وارد چرخههای درمانی میشوند تا حالا کجا بودند؟