به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۸ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که دستور پرداخت میلیاردی به یک برنامه تلویزیونی توسط وزیر کار با تیترهایی همچون خاصهخرجی وزیر از جیب بازنشستگان؟ (شرق)، آقای وزیر بر اساس کدام حجت شرعی؟! (آفتاب یزد)، و تیترهایی مثل پیام تنبیه انصارالله به امارات، دستور برخورد قاطع با زورگیرها و تسهیلات رئیسی به مردم با ۵ فرمان بانکی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
جاوید قرباناوغلی در بخشی از یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان احیای برجام یا توافق موقت؟ نوشت: جزئیات توافق هستهای موسوم به برجام با همه انتقادهایی که ممکن است بر آن وارد باشد، کاملا مشخص است. اما اطلاعات شفافی درباره توافق موقت تاکنون ارائه نشده و به صراحت میتوان گفت چنین طرحی اگرچه رافع بخشی از مشکلات، لغو تحریمها و آزادسازی منابع مسدودشده کشور است، ولی راهحلی دائمی برای کشور و برونرفت از چالش هستهای نیست و شرکتهای بزرگ جهان در پرتو چنین طرحی ریسک حضور در بازار ایران را قبول نخواهند کرد. به بیان دیگر توافق موقت در تحلیل نهایی در حکم «مسکن» است که رافع مشکلات نبوده و قادر به پرکردن چالههای عظیم اقتصاد کشور نخواهد بود و در بهترین حالت گشایشی ناپایدار در وضعیت اقتصادی کشور را در پی خواهد داشت. فارغ از نگرش به دولتها، مهمترین دغدغه مردم رهایی از وضعیت بیثباتی اقتصادی، تورم، بیکاری، تبعیض، ویژهخواری، فساد گسترده و ساختاری و آینده مبهم برخاسته از این شرایط برای نسل جوان کشور است.
تحقق این مهم در سیاست داخلی عزم راسخ مسئولان برای مبارزه با فساد و در سیاست خارجی عادیسازی روابط با جهان است. راهحل عوامل داخلی را به اهل فن آن واگذار میکنم، اما مؤلفههای راهبرد تعامل سازنده با جهان کاملا روشن است. راهی است که دیگر کشورهای جهان آن را تجربه کرده و اثرات مثبت آن را در توسعه اعجازانگیز اقتصادی به عیان مشاهده میکنند. ویتنام به عنوان یکی از قربانیان اصلی جنایات آمریکا، نمونه روشنی پیشروی ماست. برجام حاصل ۲۲ ماه مذاکره فشرده و نفسگیر بر اساس همین منطق بهترین گزینه و کمهزینهترین راهکار برونرفت از مناقشهای بود که در دو دهه کشور را گرفتار کرده و ضربات جبرانناپذیری به رشد و توسعه کشور زده بود. برجام در واقع راهحل میانهای بود که با رویکرد «تعامل با جهان و بر اساس منطق برد-برد از طریق دیپلماسی مصالحه بین ایران و قدرتهای بزرگ بینالمللی جهان» به دست آمد. موضوع مصالحه هم مشخص بود. اطمینانیابی غرب و دیگر قدرتهای جهان از صلحآمیزبودن برنامه هستهای ایران و رهایی ایران از قطعنامههای الزامآور شورای امنیت، لغو تحریمها و عادیشدن مناسبات با جهان.
بارها گفته شده باید فارغ از نگرش سیاسی به رویکرد دولتها به شمول دولت جناب رئیسی، از هر اقدامی که راهگشای خروج کشور از وضعیت کنونی است، استقبال کرد. سیاست خارجی کشور بر اساس نص قانون اساسی امری حاکمیتی و ملی است که به طور طبیعی باید فارغ از اینکه کدام دولت و با چه گرایش سیاسی زمام امور اجرائی را در دست دارد، توسط شورای عالی امنیت ملی به عنوان بالاترین نهاد تصمیمسازی کشور تعیین شود. براساس اصل ۱۵۲ قانون اساسی «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار» تعیین شده و بر اساس اصل ۱۵۳ همین قانون «هرگونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور شود ممنوع اعلام شده است.»
طرفه آنکه در این سند بالادستی به هیچ کشوری به عنوان دوست و یا دشمن دائمی اشاره نشده است. هرچند نقش دولتها و نوع نگاه آنان به جهان در پیشبرد سیاست خارجی نظام را نمیتوان انکار کرد. کمااینکه اثرات آن را در دورههای مختلف چند دهه گذشته مشاهده کردهایم و نمیتوان بین رئیس دولتی که قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را «ورقپاره» میخواند و با رویکرد نابخردانه کشور را در چنبره ظالمانهترین تحریمها گرفتار کرد، با رئیسجمهوری که اصل را بر تعامل با جهان میداند، تفاوتی قائل نشد. با این وجود وظیفه دستگاههای نظارتی و حافظان قانون اساسی باید اجرای نص طابقالنعل این سند بالادستی فارغ از گرایش سیاسی دولتهایی باشد که با انتخابات برمیآیند و پس از چهار یا هشت سال کنار میروند.
احسان دری روزنامهنگار طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان حاتمبخشی وزیر از کیسه کارگران و بازنشستگان نوشت: نامهای در رسانهها منتشر شده که حکایت از آن دارد وزیر جوان کار، تعاون و رفاه اجتماعی هدیهای شش میلیارد تومانی آنهم بهصورت علیالحساب به عوامل برنامه تلویزیونی میدون که به معرفی کسبوکارهای برتر میپردازد کمک کرده است. ازقضا خود وزیر هم یکی از داوران برنامه میدون است. پیشتر اظهارات عبدالملکی مبنی بر اینکه میتوان با یکمیلیون تومان شغل ایجاد کرد با واکنش طنز کاربران فضای مجازی روبهرو شده بود. اگر شش میلیارد را بر عدد یکمیلیون تقسیم کنیم آقای وزیر پول لازم برای ایجاد شش هزار فرصت شغلی ادعاییاش را به صداوسیما تقدیم کرده است. نکته جالب در داستان حاتمبخشی وزیر کار توقع بالای رئیس ارزشی شبکه سه بوده که خواستار کمک بیشتری از سوی وزارت کار شده است؛ اما مگر صداوسیما خودش بودجه و پول ندارد که دولتیها از جیب بیکاران، کارگران و بازنشستگان بذل و بخشش میکند؟ وظیفه ذاتی رسانه ملی است که در راستای منویات نظام و در قبال دریافت بودجه عمومی، از تولید و ایجاد کسبوکارهای نوین حمایت کرده و برنامههای آموزشی مناسب بسازد. چه منتی بر سر وزارت کار دارد که وزیر چک ششمیلیاردی حواله صداوسیما میکند؟
با این حساب اگر صداوسیما بخواهد برنامهای درباره بهداشت، ورزش یا هر امور دیگری بسازد باید وزرا و مسئولان مربوطه پول آن را نقدی حساب کنند. این سازمان بودجه نجومی میگیرد که چه کند؟ بهتر است مجلس شورای اسلامی، همانطور که روز قبل یکی از نمایندگان این وعده را داد که اگر داستان هدیه شش میلیارد تومانی وزیر کار صحت داشته باشد به موضوع ورود کند، اکنون با تأیید این اتفاق از وزیر توضیح بخواهند چرا از حساب ضعفا چنین بخششی کرده است. باید سازوکارهای نظارتی جدیدی بر صداوسیما تعریف شود تا مدیران این شبکه نتوانند به بهانه درآمدزایی هر اعمالنفوذ و هر روشی را امتحان کنند. صداوسیما نباید راه شرطی شدن را برود که احیاناً برای تولیدات خود پیشنهادهای غیر مشروع از افراد یا نهادهایی داشته باشند و اکنون هم سازمان هر چه سریعتر مبلغی که از وزارت کار بهعنوان هدیه دریافت کرده را برگشت دهند. صداوسیما برنامه مذهبی روی آنتن میبرد تا کسب حلال را تبلیغ کند، خودش نباید مراقب باشد پولی که میگیرد و دنبال میکند حلال باشد؟ و آخر اینکه حاشیه پیرامون دولت زیاد شده، به نظر میرسد که لازم است رئیسجمهور نظارت و تذکرات لازم را بر کابینه داشته باشد.
رها عبداللهی در گزارشی با عنوان بلاگرهای زرد در ساختمان وزارت ورزش چه میکردند؟ در وطن امروز نوشت: هفته گذشته دعوت دختران بلاگر اینستاگرامی به ساختمان وزارت ورزش و جوانان حاشیههایی به همراه داشت. استوریهای چند بلاگر معروف که منتقدان آنان را بلاگرنما یا اینستاگرامرهای زرد مینامند، حکایت از دعوت این افراد به وزارت ورزش برای همکاری در زمینه فرهنگ سازی ازدواج داشت. موج واکنشها به این جلسه عجیب و پرحاشیه، روابط عمومی وزارت را به توضیح در این باره واداشت. وحید یامین پور، معاون جوانان این وزارتخانه نیز در توئیتی توضیح داد برگزارکننده این جلسه مجمع خیرین ازدواج- یک انجی او فعال در امر ازدواج- بوده که وزارت ورزش و جوانان در راستای حمایت، مدتی است به آنان در ساختمان شماره ۲ خود مکان داده است. البته یامین پور از برگزاری جلسه آنان با دختران بلاگر نیز دفاع کرد و گفت شخصا از روحانی تا شل حجاب را دعوت و با آنان گفتگو کرده است.
منتقدان، اما با توضیح یامین پور قانع نشدند و بهکارگیری یک عده هنجارشکن مجازی برای فرهنگ سازی را جابهجایی مرزهای کار فرهنگی دانسته و گفتند ضریب دادن به بلاگرنماهای زرد که خود عامل معضلات سبک پوشش و روابط جوانان و نوجوانان هستند، چگونه میتواند به حل معضلات سبک زندگی کمک کند؟
از سوی دیگر موافقان میگفتند حرف زدن با آدمهای متفاوتی که هیچ وقت صدای ما به آنان و مخاطبانشان نمیرسد و خوب یا بد، جوانان و نوجوانان زیادی تحت تأثیرشان هستند، اقدام خوب و قابل تحسینی است و باید همه ظرفیتها را در راه ترویج فرهنگ اصیل ازدواج به کار گرفت.
البته این موضوع دستاویز بهانه جوییها و کینه توزیهای سیاسی هم شد. برخی چهرههای جریان سیاسی مخالف دولت که تا پیش از این همیشه سعی میکردند خود را نماینده سلایق مختلف و طرفدار سبک زندگی جدید نشان دهند، به یکباره علم مخالفت برداشته و دعوت دختران اینستاگرامی به وزارتخانه را «اصولفروشی اصول گرایان» نامیدند.
اگرچه این ماجرا ربطی به برنامه ریزیهای فرهنگی دولت آقای رئیسی ندارد و اقدامی صورتگرفته از سوی یک انجی او بوده، اما میتوان به بهانه این اتفاق، از انفعال مدیریت فرهنگی کشور و نوع مواجهه اش با چالشهای سبک زندگی غلط و معضلآفرین اینستاگرامی سخن گفت. دولت سیزدهم تابهحال توانسته مشکلاتی را در اقتصاد، مسائل اجتماعی، حوزه سلامت و سیاست خارجی حل یا در مسیر حل شدن قرار دهد، اما هنوز در زمینه بحرانهای وخیم فرهنگی کشور، اتفاق قابل ملاحظهای از سوی مدیران فرهنگی این دولت رخ نداده است. ما معتقدیم نسل امروز در معرکه یک جنگ جهانی، زندگی و رشد میکند؛ جنگی که هر روز قربانی میگیرد و خیلی از ما حتی نمیدانیم کجای این معرکه مجازیم و با تیغ کدام دشمن نامرئی، زخم خورده و در حال قربانی شدنیم. در این جنگ خونین فرهنگی، ما شاید دهها قرارگاه عریض و طویل داریم که همگی مدعی اشراف داشتن بر صحنه نبرد هستند، اما خروجی کارشان گویای ضعف شدید در آفند و پدافند است. خسارتهای این جنگ به قدری گسترده شده که دیگر قربانیان فقط افراد نیستند و ما شاهد آسیبهای عمیق به فرهنگ عمومی هستیم. افکار و اذهان قریب به ۵۰ درصد مردم کشورمان بویژه در سنین ۱۸ تا ۳۴ سال، روزانه تحت هدایت و جهت دهی فعالان اینستاگرام است. آنان تعیین میکنند افراد و خانوادهها چه بپوشند، چه بخرند، چه بخورند، چگونه معاشرت کنند و.... وقتی معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان اعلام میکند ۳۷ درصد جوانان ایرانی ازدواج را از ملزومات زندگی خود نمیدانند، یعنی اصل حیاتی «ازدواج» که بنیان حفظ بسیاری از ارزشها و هنجارهای اجتماعی است، تحت تأثیر سبک زندگی مهاجم واردشده از شبکههای اجتماعی در معرض خطر فروپاشی قرار گرفته است. یعنی چراغهای قرمز هشدار را باید روشن کرد و با تمام توان ظرفیتهای قوای نظام را به کار گرفت تا خط از هم نپاشد. آیا نشانههای چنین مقابله سطح بالایی در دستگاههای فرهنگی به چشم میآید؟
سالهاست ما شاهد ترکیبی از بی برنامگی و ولنگاری با جزم اندیشی و تنگ نظری بوده ایم. مدیران فرهنگی بلاتکلیف و منفعل که توانایی فهم پدیدههای جدید و علل تاثیرگذاری شان بر جامعه را نداشتند، طبیعتا برای مدیریت فرهنگی جامعه متاثر از آن نیز نمیتوانستند برنامهای داشته باشند و بلافاصله با طرحهای کممایه دچار جوزدگی شده و احساس موثر بودن پیدا میکردند.
حاصل بلاتکلیفی شان این شده که از سویی عدهای بدون توجه به واکنش جامعه مدام بر طبل فیلترینگ میکوبند و از سوی دیگر عدهای با بودجههای کلان با خیال جذب نوجوانان اینستاگرامی، به فعالیتهایی مشغولند که خروجی اش نه جذب بچههای غرق شده در آسیبهای سبک زندگی اینستاگرامی؛ که کشاندن جوانان و نوجوانان دیگر در غرقاب این پلتفرم مخرب است. این مهم است که شما در مواجهه با پدیدههایی مثل بلاگرهای اینستاگرامی که روزانه مثل قارچ میرویند و رشد میکنند و مخاطب جذب میکنند، چطور عمل کنی که تعیین کننده بازی باشی نه بازیخورده! تو باشی که ظرفیت را بهکار میگیری نه اینکه تبدیل به سکوی پرش و گسترش حوزه تاثیر محتواهای آنان شوی.
اگر میخواهیم در این دولت اوضاع تغییر کند، باید مرز بین بهروز شدن در کارهای فرهنگی و هضم شدن در ساختارهای معیوب ساخته دست مهاجمان را بشناسیم. آیا مسیری جز متوسل شدن به اهرم فیلترینگ یا انفعال در برابر ولنگاری اینستاگرام وجود ندارد؟ آیا راهی برای ارتباط گیری با مخاطبی که در چنین ساختارهایی در حال تاثیرپذیری است وجود دارد؟ اینها گرههایی است که با کمک گرفتن از کارشناسان و دلسوزان خوشفکری که سالها در مجموعههای رسانهای یا محیطهای علمی کار و مطالعه کرده و تجربه اندوخته اند، قابل گشودن است. معمولا احساس استغنای مدیران از نظر فعالان دلسوز فرهنگی از همه طیفهای فکری تحت لوای انقلاب، مانع بزرگ این بهره گیری و همکاری و گرهگشایی بوده است. امیدواریم مدیران فرهنگی دولت سیزدهم درایت لازم را برای مدیریت این صحنه شلوغ و پیچیده به کار گیرند و صاحب نظران دلسوز را که سالها روی این موضوعات کار کرده اند، به اتاق جنگ فرهنگی راه دهند.