رئیس سازمان صداوسیما در شرایطی با وجود تغییر مدیران کلیدی رسانه ملی، به انتقادهایش درباره وضعیت سازمان متبوعش تداوم بخشیده که اگر ارادهای برای نجات این مجموعه در دوره او باشد، میتواند با شش اقدام اساسی نه تنها صداوسیما را به مجموعهای با وضعیت مالی قابل قبول تبدیل کند، بلکه اسباب بازگرداندن مخاطبان این سازمان به شبکههای داخلی را نیز فراهم نماید.
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ «ضریب استفاده از ماهواره 71 درصد مردم تهران را شامل میشود.» این بخشی از اظهارات علی جنتی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1392 است. فاصله این سخنان با تایید رسمی ریزش مخاطبان صداوسیما توسط رئیس سازمان صداوسیما، قریب یک دهه است؛ اقدام شجاعانهای که عملاً زمینه لازم برای اعمال تغییرات در این سازمان عظیم و کمتحرک را فراهم آورد و میتواند این تغییرات از سطح مدیران به اعماق این سازمان تسری یابد.
به تعبیری دیگر، گفتههای جبلی ظاهراً کوشش برای آسیب شناسی سازمانی است که سالها در بخشهای مختلف آن مشغول بوده و به همین دلیل بعید است از ضعفهای ساختاری و محتوایی این مجموعه رسانهای ناآگاه باشد. با این وجود، اگر قرار باشد رسانه ملی نجات یابد و به جای تزریق مداوم رقمهای سنگینتر بودجه برای سرپا نگه داشتنش، به سراغ روشهای اصولیتر رفت، راهکارهایی وجود دارد که در میانشان، این شش اقدامی اساسی در صدر قرار میگیرد.
کوچکسازی و چابکسازی ساختار سازمانی
بزرگ شدن بیش از حد بدنه اداری و اجرایی رسانه ملی در بیش از دو دهه اخیر، باعث شده که بخش بیشتری از منابع بودجهای رسانه ملی، صرف هزینه نیروهای انسانی شود. این وضعیت باعث شده مدیران صداوسیما معمولاً به جای آنکه تمرکز عمده بر بهبود سازمان داشته باشند، همواره دغدغهمند و پیگیر تامین حقوق و هزینههای اداری سازمان تحت کنترلشان باشند. شاید عنوان شود این میزان نیروی انسانی به دلایل تعداد بالای شبکههای رادیویی و تلویزیونی است. در پاسخ به این استدلال باید مطرح کرد که آیا اساساً راهبرد راه اندازی پرتعداد این شبکهها جواب داده و منجر به جذب مخاطب بیشتر شده یا منتهی به خلق اقیانوسی با عمق یک سانت شده است؟ بیشک فعالیت شبکههای کمتعدادتر که منابع مالی بیشتری داشته باشند و توانایی و استعدادها نیز در آنها متراکم شوند، نتیجه بهتری میدهد.
سازمان صداوسیما میبایست ضمن بازنگری پیرامون فعالیت شبکهها و کانالهای کممخاطب تلویزیونی و رادیویی و ادغام آنها، دست کم چهل درصد بدنه اجراییاش را مداواماً کاهش دهد که یکی از راهکارهایش میتواند استخدام یک نیروی متخصص در عوض سه نیروی بازنشسته باشد. راهکار دیگر و منطقیتر میتواند به حداقل رساندن استخدام رسمی و عقد قرارداد با پرسنل باشد تا بتوان نیروی کارآمد را متناسب با نیازهای روز رسانه به خدمت گرفت؛ بدون آنکه نیروهای قبلی فاقد تواناییهای روزآمد، حامل هزینه سربار برای سازمان باشند.
کوچکسازی مجموعه فیزیکی و تمرکز عمده در یک برج
شاید بتوان بزرگترین سرمایه کنونی رسانه ملی را زمین بسیار وسیع این سازمان در حد فاصل بزرگراه نیایش تا بزرگراه چمران و خیابان ولیعصر تا مجموعه ورزشی انقلاب ارزیابی کرد؛ زمینی که با توجه به ابعاد بسیار بزرگش و محل قرارگیریاش در یکی از گرانترین مناطق تهران، جزو ارزشمندترین مناطق پایتخت محسوب میشود و اخذ مجوز قانونی و واگذاری بخش وسیعی از آن نه تنها میتواند تامین کننده 1.3 میلیارد دلار باشد، بلکه میتواند رقم بسیار وسیعی را برای نوسازی و تجهیز این نهاد و رساندن رسانه ملی به بالاترین استانداردهای ممکن فراهم سازد.
ساختمان اصلی مجموعههای بی بی سی و سی ان ان
با توجه به اینکه هیچگاه مساحت دقیق صداوسیما اعلام نشده، بر روی نقشه برآوردی بیش از یک میلیون متر مربع تخمین زده میشود که طبیعتاً آزادسازی این مناطق یک اتفاق بزرگ در پایتخت خواهد بود و در صورت تجاریسازی در چنین مناطقی، بودجه بسیار عظیمی در اختیار صداوسیما قرار خواهد گرفت؛ رویکردی که البته باید زمینههای قانونیاش به طور کامل فراهم شود.
این اتفاق بزرگ میتواند با احداث یک برج یا ساختمان عظیم در همان زمین کنونی به عنوان مقدمه اجرای این طرح آغاز شود و عمده فعالیتهای صداوسیما در یک برج همچون شبکههای BBC، CNN و CCTV متمرکز کرد؛ الگویی که در سراسر جهان از آمریکا و انگلیس تا چین اجرا شده و نتیجه داده است. این تغییر وضعیت، هزینه سنگین نگهداری مجموعه بناهاهای کنونی صداوسیما را نیز به شدت کاهش خواهد داد.
برون سپاری حداکثری، متکی بر شفافیت و تمرکز بر نسخههای پایلوت
با جستجوی ساده به مجموعه پرتعدادی از سریالهای خارجی برمیخورید که فقط یک قسمت از آنها ساخته شده
سومین اقدام ضروری این است که کلیه امورمحتوایی به خصوص در حوزههای غیرخبری، از آگهیها تا تولید محتوا، برون سپاری شود. این اتفاق باعث میشود مجموعه مدیران سازمان صداوسیما که در پروژهها دخیل نیستند، محصول نهایی را پس از تایید کیفی خریداری کنند؛ روشی که از شبکههایی نظیر مجموعه بی بی سی تا نتفلیکس رایج است. این تغییر مانع از آن میشود که مدیران شبکههای تلویزیون پس از مشاهده محصول نهایی که پول تولیدش را دادهاند، با اثری متوسط مواجه شوند اما برای دفاع از حیثیت خودشان، این محصول متوسط را تایید و پخش کنند و حتی از آن دفاع کنند.
تولید محتوا برای شبکههای تلویزیونی در دنیا اصول مرسومی دارد که قریب به اتفاق شبکههای تلویزیونی دنیا متکی بر آن سفارش تولید میدهند. استانداردی که در سریالسازی در سطح بینالمللی وجود دارد، ساخت قسمتهای «نمونه / Pilot» از سریالهای تلویزیونی است. این نمونهها معمولاً قسمت اول از فصل اول هر سریال محسوب میشود. این رویکرد نیز میتواند در تلویزیون کشورمان رخ دهد و از هر سریال یک تا سه قسمت تحت عنوان «نمونه / Pilot» تولید شود و پس از اطمینان از موفقیت در پخش تلویزیونی و جلب نظر مخاطبان، روند تولیدش در قالب فصلهای متعدد پی گرفته شود. علاوه بر آن، با تکیه بر برپایی مناقصههای عمومی میان تهیه کنندگان دارای صلاحیت، نظام مالی پرحرف و حدیث تولید در تلویزیون شفاف میشود.
در حوزه آگهی نیز کوشش برای واگذاری شفاف تبلیغات صداوسیما در قالب یک مزایده در دورههای قبل قابل توجه بود و به نظر میرسد مزایده شفاف و بدون انحصار، منتهی به سود حداکثری صداوسیما در این حوزه خواهد شد. اگر یک فضای رقابتی باشد و به خصوص اگر به جای واگذاری کل تبلیغات صداوسیما، بخشهای مختلف تبلیغات در باکسهای جداگانه فروخته شود، بخش خصوصی به شکل وسیعترین حضور خواهد یافت و امکان مزایده با قیمت بسیار بالاتر نیز وجود دارد. به عنوان نمونه میتوان تبلیغات هر شبکه تلویزیونی را مجزا از هم به مزایده گذاشت که البته در نهایت کل درآمد این باکسهای تبلیغاتی به حساب صداوسیما میآید.
بازنگری در ساختارهای آموزشی و علمی
تصویری از ماهواره مدار زمینایستای Arabsat 6A
«دانشگاه صدا و سيما شکست خورده است» این ادعایی نیست که گزارشکر مطرح کند، بلکه «اعلام عملی» سیاست گذاران و تصمیم گیران صداوسیماست. اغلب مدیران ارشد سازمان صداوسیما در سه دهه اخیر از جمله مدیر کنونی دانشگاه صداوسیما روند آموزش عالی را از کاردانی تا دکترا در دانشگاه صداوسیما نگذراندهاند و فارغ التحصیلان صداوسیما نه تنها در میان مدیران سازمان، بلکه در میان چهرههای مطرح رسانه ملی نظیر مجریان پرمخاطب تلویزیون نیز در اقلیت هستند. اینکه مداوماً ترجیح داده شده به جای استفاده از فارغ التحصیلان دانشگاه صداوسیما، از محصلین در دیگر دانشگاهها استفاده شود، معنایی به جز اذعان به شکست دانشگاه صداوسیما -دستکم در کادرسازی برای این سازمان- دارد؟
فراتر از این باید پرسید دانشگاه صداوسیما چه دستاورد علمی عظیمی برای صداوسیما داشته است؟ آیا به عنوان نمونه این دانشگاه توانسته در جهت رفع نیاز صداوسیما پیرامون یک ماهواره، اقدام راهبردی داشته باشد یا دستاورد فنی داشته باشد که قابل مقایسه با بخش توسعه فناوری بی بی سی باشد؟ آیا توانسته در حوزه تولید فرستندههای زمینی اقدام موثری داشته باشد؟ آیا دانش روزآمدی که اکنون در حوزههای فنی رسانههای بزرگ جهان استفاده میشود، در این دانشگاه تدرس میشود و منتهی به رقابت فنی نزدیک رسانه ملی با رسانههای رقیب شده است؟ به نظر میآید باید در این مجموعه که عملاً ساختار علمی و آموزشی رسانه ملی است نیز از صدر تا ذیل بازنگری اساسی کرد و برای این مجموعه هدف گذاری منتهی به محصول تعریف شود و بدین ترتیب دانشگاه صداوسیما از روزمرگی خارج شود.
احیای برنامههای پرمخاطب؛ از کمدیهای نود شبی تا برنامههای موسیقایی
«نوروز ۷۲»، «پرواز ۵۷»، «ساعت خوش»، «سال خوش»، «نوروز ۷۶»، «جنگ ۷۷»، «ببخشید شما»، «پلاک ۱۴»، «نود شب»، «طنز ۸۰»، «پاورچین»، «نقطهچین»، «جایزه بزرگ»، «شبهای برره»، «باغ مظفر»، «گنج مظفر»، «مرد هزار چهره»، «مرد دو هزار چهره»، «قطار ابدی»، «این چند نفر»، «زیر آسمان شهر»، «حرف تو حرف»، «خانه به دوش»، «متهم گریخت» و «در حاشیه» مجموعه کمدیهای درخشانی بودند که با محوریت چهرههایی چون مهران مدیری، رضا عطاران، مهران غفوریان و جواد رضویان، طیف وسیعی از مردم را برای سالهای متمادی مخاطب تلویزیون نگه داشتند.
اینکه سریال «متهم گریخت» محصول سال 1384 تلویزیون، در سال 1399 نیز پرمخاطبترین سریال ماه رمضان شد و با وجود بازپخش چندباره توانست گوی سبقت را از همه سریالهایی که برای نخستین بار در این مناسبت پخش میشد را بگیرد، دو پیام واضح داشت: نخست اینکه محصولاتی که در گذشته تولید میشد به مراتب باکیفیتتر از محصولات کنونی تلویزیون بودند و قول مشهور «خیابان خلوت کن» محسوب میشدند و دوم اینکه تولیدکنندگان گذشته بسیار تواناتر از اغلب تولیدکنندگان کنونی در خلق آثار جذاب و پرمخاطب بودند. متاسفانه از اغلب این برنامه سازان استفاده نمیشود و ظاهراً کار دست خودیها سپرده شده است. از قضا اگر یکی از اینها نظیر مهران مدیری نیز به کار گرفته شده، به جای به بهره برداری برای ساخت کمدی، صرف تولید برنامه کمارزش دورهمی شده است.
حذف برنامههای موسیقایی نظیر «با کاروان شعر و موسیقی» نیز اشتباه راهبردی بود که باید جبران شود. اینکه کنسرتهای موسیقی جزو برنامههای روتین شبکههای فارسی زبان خارجی شده، به خوبی نشان میدهد چه ظرفیتی از دست صداوسیما خارج شده است. از آن سو، این برنامهها زمینه ترویجی بالایی داشتند و به اذعان خوانندگان موسیقی سنتی، پخش قطعات موسیقی سنتی در این برنامهها، به شدت به افزایش فروش این آلبومها منتهی شد. چهرههایی چون علیرضا افتخاری، حسام الدین سراج و عبدالحسین مختاباد در چنین بستری توانستند به ستارههای موسیقی در آن دوران تبدیل شوند. بنابراین میبایست این جنس برنامهها مجدداً به آنتن تلویزیون بازگردد.
افزایش قدرت استقلال رای صداوسیما در حوزه خبر
سخنان پیمان جبلی رئیس سازمان صداوسیما درباره امر و نهیها به مجموعه تحت مدیریتش پیرامون میزان پوشش یک حادثه در میان دانشجویان، به خوبی میزان استقلال رای این سازمان را نشان میدهد. بخشی از این فقدان استقلال رای قاعدتاً به مناسبات تصمیم گیری در سطوح بالا بازمیگردد اما بخش مهمی از این میزان استقلال رای این سازمان به عدم استقلال مالی صداوسیما بازمیگردد. با اقدامات فوق الاشاره زمینه استقلال مالی صداوسیما و حتی سوددهی این سازمان فراهم میشود و تا حدودی استقلال رای سازمان تقویت میشود و هیچ دولتی با گروکشی بودجه توان اعمال نظر نخواهد داشت.
البته این بخشی از اقدامات برای استقلال رای است و واقعیت آن است که مدیران صداوسیما نیز میبایست در قبال تماسها مقاومت کنند و تا جای ممکن این استقلال رای را حفظ کنند. این رویکرد قاعدتاً میتواند هزینههایی برای مدیران صداوسیما در پی داشته باشد اما در نهایت موقعیت رسانه ملی را نزد مخاطب به شدت ارتقاء میدهد.
این راهکارها پیش از این، طی بیش از یک دهه در مجموعه گزارشهایی در «تابناک» ارائه و منتشر شده اما چون عملاً اجرایی نشده، اکنون در قالب یک پیشنهاد واحد ارائه میشود؛ راهکارهایی که میتواند این ساختار را دستخوش تحول اساسی کند. بنابراین اگر ارادهای در این عرصه وجود داشته باشد، بیشک رسانه ملی با مجموعه اقداماتی که این شش محور در میان آنها اجتناب ناپذیر است، میتواند مخاطبانش را بازیابدد.