به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۱ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ساخت جدیدترین دستاورد دفاعی موشک هایپرسونیک ایرانی، اژهای پای انتقادهای صریح دانشجویان، خشم جمهوریخواهان از ترامپ و دردسر بیماران آسمی در بی نفسی بازار در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مهدی مطهرنیا استاد روابط بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با تیتر ورود مناسبات ایران و آمریکا به فاز امنیتی- نظامی نوشت: آنچه لازم است در منطقه خاورمیانه به آن توجه کرد، افزایش سطح اصطکاک از حوزه سیاسی به حوزه امنیتی- نظامی در ارتباط با پرونده تهران است. در مرحله نخست، تهران و واشنگتن در مقابل هم از مقاومت ثابت برخوردارند. یعنی از اصل تعارض پیروی کرده و اگر مسائلی به وجود میآید که در آن توافقی صورت میگیرد، این توافق در زنجیره تقابل، تحمل و تعارض قابل بررسی و توجه است. حال با عنایت به روی کار آمدن دولت سیزدهم که هماهنگ با حوزههای گستردهتر فراقوه مجریه عمل میکند، میتوان گفت مسائلی مانند چالش پرونده هستهای، بحران اوکراین و بحث اعتراضات داخلی در کشور دست در دست هم داده تا نوعی واگرایی بیشتر میان تهران با نظم منطقهای و نظام بینالملل را فراهم کند.
پیش از این بر اساس نگرش دکترین اوباما، راهبرد ایالات متحده این بود که ایران با توافق هستهای وارد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شده و به عنوان یک بازیگر عادی (هر چند مخالف واشنگتن) وارد عرصه بینالمللی میشود. با این حال زمینههایی ایجاد شد تا در پرتو آن شاهد شکلگیری نوعی تزاحم با ایالات متحده آمریکا به دلیل فقدان پذیرش این روند از سوی تهران باشیم. در واقع حاکمیت ایران تنها بخشی از توافق برجام را به صورت مشروط پذیرفت که سبب عدم ورود ایران به بازیای شد که در عرصه دیپلماتیک آمریکاییها قصد داشتند ایران را به نظام بینالملل تحت عنوان یک بازیگر عادی به زعم خودشان بازگردانند. در همان زمان دکترینی ایجاد شد تحت عنوان محدودسازی ارتباطات بینالمللی ایران و محاصره منطقهای تهران که بارها در مصاحبههای مختلف از این مساله یاد کردهام. این دکترین با وجود اینکه در دوره اوباما آغاز شده بود، همزمان با خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، با همکاری انگلیسیها ایجاد شد که هدف آن تبدیل چالش تهران به تهدید نظم منطقهای و نظام بینالملل است.
بیشتر بخوانید
در این رابطه ایران در محاصره منطقهای ائتلاف عربی- عبری- غربی قرار گرفته است. حملات اسراییل به مواضع ایران در بیرون و درون مرزها و نیز مسائل مربوط به محدودسازی فعالیتهای سیاسی تهران در منطقه و در برابر تهدیدهای متفاوتی که از سوی مراجع نظامی و سیاسی تهران که در قبال اقدامات این ائتلاف مطرح میشود، همگی میتوانند در این چارچوب مورد بررسی قرار بگیرند. در واقع صحبتهای اخیر سرلشکر رحیم صفوی در ارتباط با عربستان که به صورت غیرمستقیم به این کشور هشدار داده یا بحث انتقام سخت که در رابطه با ترور سردار شهید سلیمانی یا ترور سردار فخریزاده مطرح شد، از نقاط عطف چنین موضوعی است.
یعنی زمانی که مراجع نظامی و سیاسی ایران به نوعی و به مناسبتهای مختلف واکنشهایی را به اقدامات صورت گرفته توسط آمریکا و متحدانش در منطقه داشتهاند، میتوان گفت که پرواز بمبافکنهای بی-۵۲ آمریکایی با اسکورت هواپیماهای کشورهای همپیمان ایالات متحده در منطقه و اعلام آن در سطح رسانهای میتواند این پیام آشکار را داشته باشد که زمینههای استهلاک میان تهران با واشنگتن و متفقین این کشور علیه ایران را باید بیش از گذشته جدی گرفت. به هر صورت همانگونه که تهدیدهای تهران اهمیت رسانهای پیدا میکند، فعل و انفعال عملیاتی آمریکا آن هم با کشورهای متحد خود در بافت موقعیتی کنونی، حاوی این پیام آشکار است که ایالات متحده آمریکا آماده حمایت از متحدان خود در منطقه و متحدانش نیز آماده همراهی با این کشور در این زمینه هستند. بالطبع روی کار آمدن نتانیاهو با یک دولت راستگرای افراطی و نیز پیروزی جمهوریخواهان در کنگره و همچنین احتمال روی کار آمدن آنها در انتخابات ریاستجمهوری دو سال آینده با توجه به موضعگیریهای اخیر فرماندهی سنتکام، همگی بیانگر این موضوع است که سطح استهلاک میان تهران و واشنگتن از سطح سیاسی وارد فاز امنیتی- نظامی شده که چنین امری را میتوان به وضوح در پیامهای ردوبدلشده میان مقامات نظامی دو کشور از منظر روابط بینالملل و اجزای پیوسته به آن مشاهده کرد.
نعمت احمدی حقوقدان طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: انتخابات میان دورهای آمریکا به پایان راه خود رسیده است؛ هرچند نتیجه نهایی خصوصا در مجلس سنا هنوز معلوم نیست، اما نتیجه مجلس نمایندگان به این سمت رفت که جمهوریخواهان عدد ۲۱۸ نماینده را از آن خود کنند و اکثریت نمایندگان کنگره را از حزب دموکرات پس بگیرند. هرچند اکثریتی شکننده متعلق به حزب دموکرات بود، حزب جمهوریخواه هم اکثریت شکنندهای به دست آورده است. آنچه مهم است ریاست مجلس نمایندگان است که از نانسی پلوسی که دونالد ترامپ از او به عنوان دیوانه یاد میکرد، گرفته و به کویین مککارتی، سیاستمدار ۵۷ ساله سپرده خواهد شد. وجه مشترک نانسی پلوسی و کویین مککارتی، این است که کرسی نمایندگی هر دو از ایالت پرجمعیت کالیفرنیاست. مککارتی، به نسبت نانسی پلوسی جوان است. نانسی پلوسی ۸۲ ساله و مککارتی ۵۷ ساله است. مککارتی در ۲۶ ژانویه سال ۱۹۶۵ به دنیا آمد. از دهه ۹۰ میلادی وارد سیاست شد و رهبری جمهوریخواهان در ایالت کالیفرنیا را برعهده گرفت. در سال ۲۰۰۷ نخستین بار به مجلس نمایندگان راه یافت. در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ که اکثریت مجلس نمایندگان از آن جمهوریخواهان بود، ریاست مجلس را برعهده داشت. با از دست دادن اکثریت مجلس نمایندگان توسط حزب جمهوریخواه، رهبری اقلیت مجلس را برعهده داشت.
مشخصه مککارتی مخالفت جدی با توافق برجام است. در دورهای که اوباما به جد طرفدار امضای برجام بود و مذاکرات برجامی در جریان، سنگاندازیهای مککارتی در مجلس نمایندگان پرسروصدا بود. با ورود ترامپ به کاخ سفید و دوستی بین ترامپ و او سیاستهای راهبردی ترامپ در مجلس را نمایندگی میکرد؛ سیاستی که در نهایت به خروج دولت آمریکا از برجام انجامید. اما دوستی ترامپ و مککارتی پردوام نبود و در میانه راه بین این دو، هرچند مدت یکبار شکرآب میشد. هرچند به عنوان رهبر اقلیت مجلس سیاستهای حزب جمهوریخواه و ترامپ را حمایت میکرد، اما حادثه حمله هواداران ترامپ به کنگره میانه مککارتی و ترامپ را دیگر به کلی تیره کرد. مککارتی از نخستین کسانی بود که تلفنی از ترامپ درخواست کرد مانع حمله هوادارانش به کنگره بشود. البته ترامپ به درخواست هم حزبی خود که رهبری اقلیت مجلس را هم برعهده داشت، توجه نکرد. در فایل صوتی که روزنامه نیویورکتایمز متن آن را منتشر کرد، مککارتی با عصبانیت خطاب به مردمی که حاضر بودند، میگوید دیگر تحمل این آدم را ندارد و باید استعفا دهد و اگر استعفا ندهد، باید از کاخ سفید اخراج شود.
انتخابات میان دورهای آمریکا را نمیتوان پیروزی حزب جمهوریخواه دانست. حتی به باور من، شکستی برای حزب جمهوریخواه و ترامپ است. قبل از روز رأی گیری بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که موج قرمز اکثر ایالتهای آمریکا را دربرخواهد گرفت و سرنوشت هر دو مجلس یعنی سنا و نمایندگان، از حزب دموکرات پس گرفته خواهد شد و با این پیروزی کنگره هم به دست جمهوریخواهان خواهد افتاد و ۲ سال باقیمانده را برای بایدن به جهنم تبدیل خواهند کرد و شاید با استیضاح او را از کاخ سفید اخراج کنند. اما موج قرمز راه نیفتاد هرچند انتخابات میان دورهای همیشه به ضرر حزب حاکم است. نتیجه انتخابات نه شکستی برای بایدن و نه پیروزی برای ترامپ شد. با شکرآب شدن رابطه مککارتی و دونالد ترامپ در روزهای پایانی ریاستجمهوری ترامپ و باقی ماندن این وضع تا تصدی دوباره ریاست مجلس، مککارتی، دونالد ترامپ را در شرایط ویژهای قرار خواهد داد. ترامپ که دو، سه روز قبل از انتخابات از خبر مهمی در روزهای بعد یاد کرد و این خبر را تحلیلگران به اعلام حضور ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ آمریکا میدانند، با وضع موجود آیا باز هم ترامپ حاضر به اعلام کاندیداتوری خواهد بود؟ ترامپ فکر میکرد هم مجلس نمایندگان و هم مجلس سنا از آن جمهوریخواهان خواهد شد. صرفنظر از عدم تحقق پیشبینی ترامپ در خصوص نتیجه انتخابات مجالس آمریکا، موج ترامپ خواهی یا ترامپیسم که بعضی تحلیلگران آن را در پی ناکامیهای بایدن پیش بینی میکردند نیز محقق نشد و بسیاری از کاندیداهایی که ترامپ از آنان حمایت کرده بود، چه در مجلس نمایندگان یا سنا و دیگر پستهایی که در این انتخابات مردم باید به آنان رأی میدادند، به پیروزی نرسیدند و معلوم شد ترامپیسم در آمریکا از شدت و حدت خود کاسته است.
حال اگر سهشنبه هفته آتی، ترامپ خبر مهمی که وعده داده بود همان خبر اعلام کاندیداتوری در انتخابات ۲۰۲۴ باشد و در انتخابات همان سال حزب جمهوریخواه کماکان اکثریت مجلس نمایندگان را برعهده داشته باشد این دو افراطی حزب جمهوریخواه چگونه با هم کنار خواهند آمد؟ مککارتی که از دهه ۹۰ کار سیاسی خود را با رهبری حزب جمهوریخواه در ایالت کالیفرنیا شروع و از سال ۲۰۰۷ تاکنون عضو مجلس نمایندگان و سالها ریاست آن مجلس را برعهده داشته و هم اکنون نیز دوباره رئیس مجلس شده است، ترامپ در صورت پیروزی باید برنامههای خود را در همین مجلسی اجرایی کند که مککارتی نفرت خود از ترامپ را به صراحت بیان داشته است. جدال این دو در صورت پیروزی ترامپ تماشایی خواهد بود.
محمد بلوچزهی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر ضرورت تدبیر با جمعههای اعتراضی نوشت: بیتردید آنچه اکنون بر فضای بیسابقه سیاسی و اجتماعی تنشآلود، ملتهب و چالشبرانگیز بلوچستان میگذرد قبل از هر چیز نخست ریشه در ضعف تحلیل درست و واقعبینانه شرایط موجود این منطقه دارد و سپس بر در پیش گرفتن رویکرد چالشآفرین و تنشزا به جای راهکارهای سیاسی اثربخش برای برونرفت از بحران فعلی، نادیده انگاشتن سابقه و تجربه گذشته تاریخی و از همه مهمتر ناتوانی از درک منطقی مسائل پیش و روی این برهه زمانی جملگی بر وضعیت بغرنج پیش آمده سیستان و بلوچستان از نظر دور مانده مترتب است و دخیل. از سوی دیگر تهی بودن بدنه مدیریت سیاسی دولت از مدیران واقعگرا، صاحبنظر و دوراندیش، گماردن مدیرانی فاقد دانش و بینش سیاسی، تاب نیاوردن صداهای متفاوت و متکثر در سطوح مختلف مدیریتی و بدنه دولت و چشم بستن بر واقعیتها همه و همه بر تداوم فضای التهابی و تنشآلود اخیر در این استان و گسترش آن به شهرهای مختلف بلوچستان بهرغم گذشت نزدیک به دو ماه از اعتراضات جاری بیتاثیر نبوده است.
درست است که سیستان و بلوچستان در طول دهههای گذشته همواره آبستن چنین فضای تنشآلود و بحرانزایی بوده و پس از مدت کوتاهی آن را از سر گذرانده، اما اکنون در شرایطی که موج اعتراضات سراسر کشور را فرا گرفته راهکار تنشزا برای مهار جمعههای اعتراضی زاهدان و سایر شهرهای بلوچستان پیامدهای ناگوار و جبرانناپذیری را به بار خواهد آورد و دامنه اعتراضات و مطالبات را رادیکالتر و خشونتآمیزتر از این خواهد کرد. پیداست که در این میان مدیران سیاسی به ویژه در شهرستانها که اکثرا بومی هستند و شرایط و جو غالب بر منطقه را به درستی میشناسند و نسبت به آن تسلط کافی دارند دست برتر را در تصمیمگیریها در مواجهه با اعتراضات اخیر ندارند و بر تجارب ایشان آنطور که باید و شاید باشد تمرکز نمیشود وگرنه اکنون با اتکا به ظرفیتهای محلی موجود و اعمال رویکرد واقعگرایانه، اعتمادساز و گفتمانمحور نباید دامنه تنشها و التهابات و شکاف اینگونه فراگیر میشد و به اقصی نقاط استان گسترش مییافت. باید پذیرفت که تکرار یک جمعه خونین دگر پس از آن حادثه تلخ و زیانبار هشت مهر زاهدان و سپس در خاش دیگر شهر مهم و حساس بلوچستان در روز جمعه مصادف با سیزده آبان ماه نتیجه همان گزاره ضعف تحلیلی است و نیز گمانه را برای عدم درک درست شرایط فعلی و خوانش نادرست فضای سیاسی و اجتماعی اکنون بلوچستان در مواجهه با اعتراضات اخیر تقویت میکند.
حال به رغم گذشت بیش از چهل روز از حادثه خونین زاهدان و ده روز از جمعه خونین خاش عدم چارهجویی و رسیدگی به این زخم چرکین متاسفانه منطقه را در شرایط بیسابقهای قرار داده و اگر برای این وضعیت بحرانی با عقلانیت و تدبیر چارهجویی فوری نشود و راهحلی منطقی پیش روی آن قرار نگیرد و کماکان تعلل بر فضای سیاسی و اجتماعی استمرار یابد، این بلاتکلیفی به رادیکالیزه شدن بیش از پیش فضا منجر خواهد شد که دود آن به چشم امنیت ملی و ثبات منطقه و نیز مردم خواهد رفت. باید در نظر داشت که این حجم از رادیکالیزه شدن فضای اجتماعی و سیاسی سیستان و بلوچستان پیش از این بیسابقه بوده و اکنون شکاف بین دولت و جامعه محلی را عمیقتر و جدیتر از هر زمان کرده تا جایی که دیگر معترضین کف خیابان نقد و کنش و راهکارهای میانه کنشگران و فعالان سیاسی و اجتماعی را برنمیتابند که ادامه این رویه انفعالی در مواجهه با حل بحران پیش و رو از سوی مقامات مربوطه لطمات و عواقب جبرانناپذیری را به دنبال خواهد داشت.
همچنین بیش از این هر گونه خطای محاسباتی در مواجهه با رخداد جاری ممکن است فضای سیاسی و اجتماعی این منطقه را رادیکالیزهتر از گذشته کند و به سوی چالشهای متعدد و بحرانهای جدیتر و غیر قابل کنترل سوق دهد و قانون را از حیز انتفاع ساقط کند و انتقامجویی را گسترش دهد بهطوری که ناامنی را از پاسگاهها به ادارات و ارگانهای دولتی و از نیروهای نظامی و انتظامی به کارگزاران سیاسی منطقه بکشاند. تجربه نشان داده راه برونرفت از چنین حوادثی آن هم در مناطق حساسی، چون بلوچستان راهکارهای سیاسی اثربخش خواهد توانست بر تلطیف فضا و فروکش کردن اعتراضات و التهابات و تنشها بینجامد و در اینچنین شرایط و وضعیتی باتوجه به فضای فرهنگی و اجتماعی بلوچستان نه تنها رویکرد فعلی نخواهد توانست کمکی به حل بحران کنونی کند، بلکه دامنه بروز حوادث و تنشها و حساسیتها را وسیعتر خواهد کرد و به دامن زدن تنشها خواهد انجامید و التهاب بیشتر. اظهارنظرهای گاه و بیگاه توسط افرادی که حتی کمترین خوانش واقعبینانه و منطقی از وضعیت تنشآلود و ملتهب در بلوچستان دارد خود بر تداوم این شکاف و بدبینی و گسترش اعتراضات نقش دارد.