به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۱۶ بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که مراسم «جشن فرشته ها» با حضور صدها نفر از دختران در حسینیه امام خمینی، جزئیات طرح جدید ویژه حجاب و تازهترین تحولات توافق هستهای و قفل بانکهای خصوصی بر وامها در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
علیاصغر زرگر، کارشناس روابط بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: ایران در گذشته به آژانس اعلام کرده بود که در فردو غنیسازی با خلوص بالا را آغاز کرده است. بازرسان گزارشی را به آژانس اعلام کردهاند که ایران دو آبشار را به هم متصل کرده است. در حالی که باید این دو آبشار متوقف میشد. همچنین آژانس سه سوال از ایران دارد که جمهوری اسلامی ایران در برابر آن اعلام میکند که زمانی که توافق شده که ایران غنیسازی داشته باشد، دیگر آن سه سوال از سوی آژانس محلی از اعراب ندارد و در ذیل یک توافق کلی نباید به موضوعات جزئی توجه کرد. در حالی که آژانس اصرار دارد که تهران باید به سوالات در این زمینه پاسخ دهد. این موارد موجب شده اعلامیه و قطعنامههایی علیه ایران صادر شود و تهران هم البته اصرار دارد که این آژانس بوده که در مورد فردو به اشتباه گزارش داده است و تحرکات ایران در فردو چیزی بیشتر از اعلام قبلی ایران نیست و از نظر فنی ایران تعدادی آبشار زیاد کرده است، اما اصل قضیه بر خلاف اعلان ایران به آژانس نیست.
ایران در طول مدت اخیر در برابر موضع گیریهای اروپا در مورد سپاه پاسداران اعلام کرده بود که در صورت اعلام تصمیم در این ارتباط از سوی اروپا ایران هم مقابله به مثل خواهد کرد. از جمله اینکه ممکن است ایران از پروتکلهای الحاقی خارج شود و یا اینکه این احتمال وجود داشت که ایران به اقدامات هستهای خود بیفزاید. احتمالا ایران با چنین پیامهایی قصد دارد نوعی تاکتیک را در نظر بگیرد که بر مبنای آن آمادگی خود را برای حل و فصل پرونده هستهای اعلام کند. این تاکتیک بعد از فروکش کردن و پایان یافتن اعتراضات داخلی صورت گرفته و ایران تمایل خود را نشان میدهد تا مساله هستهای برای همیشه حل و فصل شود. از سوی دیگر باید با دیگر به موضعگیریهای اروپاییها نگاه کنیم. در پس فشارهای آنها این موضوع نهفته است که آنها به دنبال یک توافق با تهران هستند. زیرا نمیخواهند ایران در پرونده هستهای به مسیر غیرقابل بازگشت برسد گاهی چراغ سبزهایی نیز از سوی آمریکا و اروپا نشان داده میشود برای نمونه برخی از غربیها زمانی که با شبکههای معاند با ایران مصاحبه میکنند بهطور غیر مستقیم اعلام میکنند که در هر صورت اعتراضات خیابانی در ایران به پایان رسیده است.
بنابراین مجددا میتوان با دولت ایران مذاکره کرد که این نگاه نشان میدهد که غربیهای از هر گونه تغییر در ایران قطع امید کردهاند. از این رو از مذاکره حمایت میکنند. آژانس هم با چنین بیانیههایی در حال تحریک آن طرف میز مذاکره است که پای میز مذاکره بنشینند و مساله هستهای تهران را حل کنند. در مجموع بعید است که مساله آنقدر پیچیده شود که آژانس قطعنامهای را صادر کند که مساله هستهای ایران را به شورای امنیت احاله دهند و یا اینکه یکی از اعضای برجام مساله کلی تحریمهای شورای امنیت علیه ایران را مطرح کنند و بخواهند تحرکاتی در این زمینه علیه ایران انجام دهند. از این منظر بعید است که اروپاییها بخواهند شرایط سختی را بیش از این علیه تهران به وجود آورند بلکه نظر آنها این است که با مستمسک قرار دادن گزارش آژانس نوعی فشار بر ایران وارد کرده و با دستی پر پای میز مذاکره روند. ایران هم همین طور؛ تهران هم مدام اعلام میکند که اگر بر اقدام علیه ایران بیفزاید، تهران هم دست به مقابله به مثل خواهد زد و ایران نیز در صدد تحریک غرب است که زمان آن رسیده است که غربیها به میز مذاکرات بازگشته و به مذاکره با ایران ادامه دهند. به نظر میرسد طرفین به گونهای با تمسک به ابزارهایی مجددا قصد دارند مذاکرات را به صورت غیرمستقیم و بعدا مستقیم آغاز کنند.
علی صوفی دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان مصائب برپایی تجمع اعتراضی در غیاب تحزب نوشت: «حق اعتراض» یکی از مطالبات جدی و اصلی شهروندان، بهویژه شهروندان معترض در همین اعتراضات اخیر بود؛ با این حال این حق قانونی و مشروع شهروندان، متاسفانه هرگز به رسمیت شناخته نشده است. معمولا در مواقعی که کشور شاهد اعتراضات است و سطحی از نارضایتی عمومی در کشور بهوجود میآید، شاهد آن هستیم که بحث از «حق اعتراض» یا چنانکه این اواخر شاهد بودیم «تعیین مکانی برای برپایی تجمع اعتراضی» بر سر زبانها می افتد، اما درحالی این مطالبه جدی، صرفا در همان بزنگاههای خاص و در سطح صحبت و اظهارنظر مسوولان مورد توجه قرار میگیرد که نگاه به معترضانی که دست به اعتراض زدهاند، متفاوت است.
در این شرایط پرسشی که باید به آن توجه کنیم، این است که شهروندان چگونه باید در چارچوب قانون اعتراض خود را بیان کنند. شخصا معتقدم یکی از قانونیترین شیوهها، تحزب است. احزاب در جریان اعتراضات این چند سال گذشته و بهطور مشخص در جریان اعتراضات دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸، این مطالبه قانونی یعنی حق برگزاری تجمعات اعتراضی را مطرح کردند. این مساله البته در قانون اساسی مورد اشاره قرار گرفته، اما صرف اشاره به آن در قانون اساسی، منجر به اجرا نمیشد و برای عملی شدن و تحقق حق اعتراض شهروندان کفایت نمیکند، چراکه باید اصول قانون اساسی به قوانین موضوعه و موردی تبدیل شوند. بدین ترتیب که پیشنویس آن در قالب لایحه از جانب دولت یا بهصورت طرح از سوی نمایندگان مجلس ارائه شود تا پس از طی روند قانونی تصویب و تبدیل شدن به قانون، زمینه اجرایش فراهم شود؛ شرایطی که در این بحث خاص شامل خط و مشی قانونی برای حق برگزاری اعتراضات است. این در حالی است که احزاب این مطالبه را نیز بهطور جدی پیش کشیده و معتقد بودند که میتوانند نقش میانجی و واسط میان مردم و حاکمیت را برعهده بگیرند. بهویژه آنکه برپایی تجمعهای اعتراضی به شکل قانونی، از بروز سوءاستفادهها جلوگیری کرده و آسیبهای اجتماعی و تخریب اموال عمومی را به حداقل میرساند و از بین میبرد.
با تمامی این اوصاف، اما در نهایت اهمیتی به مطالبات و درخواستهای حزبی داده نشد تا اینکه بالاخره اعتراضات اخیر باعث شد این خواسته و مطالبه بار دیگر مورد توجه قرار گیرد. فارغ از نقش احزاب در مدیریت اعتراضات عمومی، باید دقت داشته باشیم که نبود تحزب واقعی در کشور، آسیبهای دیگری هم دارد و نباید از آن چشمپوشی کرد؛ تا جایی که اگر احزاب در انتخابات اخیر حضور داشتند، شاید شاهد این ناآرامیها نبودیم. ما در حال حاضر در رابطه با احزاب قانون داریم، اما در راستای اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی، پیشبینی قانونی صورت نگرفته و روشن نیست که برای مثال، تجمع احزاب باید به چه شکل برگزار شود و همچنین به محل برگزاری آن، اشارهای نشده و مشخص نیست. در واقع آنچه میبینیم با آنچه وزارت کشور میگوید منطبق نیست. امروز متاسفانه سیاست وزارت کشور حمایت از احزاب نیست، بلکه درست عکس آن عمل میکند و به عقیده من تاکنون هیچکدام از احزاب و فعالیتهای آنها به رسمیت شناخته نشده است. در این دولت پروانه فعالیت به احزاب، بهخصوص احزاب اصلاحطلب داده نشده و در چنین شرایطی، وقتی رکن اصلی کنشگری سیاسی- مدنی شهروندان یعنی احزاب نادیده گرفته شد، دولت چگونه میخواهند زمینه برپایی تجمعات اعتراضی را فراهم کند.
عبدالله گنجی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان چرا ایرانیان انقلاب کردند؟ نوشت: بهرغم اینکه هزاران بار درباره چرایی وقوع انقلاب اسلامی سخن رفته است و صدها کتاب در جهان منتشر شده است، به بهانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی لازم است یک بار دیگر با «چشمان شسته» موضوع را بازخوانی نماییم. در چرایی وقوع انقلاب اسلامی، چه روشنفکران داخلی، چه ایرانیان اندیشمند ساکن غرب و چه اندیشمندان غربی و چه مسلمان، با الهام از علل وقوع انقلابهای اصیل جهان (انگلیس، فرانسه، روسیه و چین) دلایلی را برای آن توصیف و تحریر کردهاند.
از آنجا که همه انقلابهای جهان مبتنی بر دیدگاه ماتریالیستی یا «انقلابی برای شکم» است، به صورت طبیعی با مدل تئوریهای موجود درباره انقلابها، علل انقلاب اسلامی تحلیل شد. از جمله عواملی که در کتابهای متعدد آمده عبارت است از «مدرنیزاسیون سریع»، «توسعه نامتوازن»، «مهاجرت روستاییان به شهرها بعد از اصلاحات ارضی و حاشیهنشینی» و. اما حقیقت این است که جریان اصلی انقلاب (محوریت امام) هیچگاه شعارهای اقتصادی-توسعهای در دوران انقلاب اسلامی نداشت. عجیب، اما واقعی است که با ۴۶ درصد فقر مطلق و ۴۶درصد بیسواد، هیچ شعار و پلاکاردی با مضامین اقتصادی-شکمی در دست راهپیمایان نیست. این درحالی بود که اکثریت مردم دچار مشکلات جدی بودند و روستاییان در اکثریت و در عین حال فاقد هرگونه امکانات از دنیای مدرن بودند. بعد از رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ و تدوین قانون اساسی در پاییز ۱۳۵۸ و الهامبخشی انقلاب اسلامی در غرب آسیا تازه جهان متوجه شد که این انقلاب را نمیتوان با «تئوریهای انقلابها» فهم و تحلیل کرد. اما از دهه دوم انقلاب که مسائلی مانند تجدیدنظرطلبی، دموکراتیزاسیون و سکولاریزاسیون نقل محافل و مجلات شد و با گزارهای جدید مواجه شدیم؛ گزارهای که هدف آن تفسیر تاریخ به نفع آن نقطه بود که مطالبهکنندگان آن سه گزاره جدید میخواستند. آنان گفتند اصلاً مشکل پهلوی عدم توسعه سیاسی و دموکراسی بود.
فضای سیاسی بسته بود که اگر باز بود و شاه دست به اصلاحات میزد، اصلاً انقلاب نمیشد و این چنین برای باورپذیرکردن این موضوع سراغ سکونت چهارماهه امام در نوفللوشاتو رفتند - و ۱۳ ساله عراق را وانهادند- گفتند امام دنبال دموکراسی بوده است و بعد از پیروزی غش در معامله کرده است. حال آنکه امام بیش از پنج مرتبه در نوفللوشاتو میگوید دموکراسی غربی فاسد و طاغوت است، اما، چون گزاره «مردمسالاری دینی» مصطلح نبوده است از عبارت «دموکراسی اسلامی» استفاده میکند. حال سؤال این است که مسئله انقلابیون با پهلوی دوم در عدم توسعه سیاسی و عدم دموکراسی بود؟ و این مهم در کجای شعار اصلی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» میگنجد. درست که نظام پهلوی دیکتاتوری بود و در نقطه مقابل آن آزادیخواهی معنا مییافت، اما میتوان گفت اگر توسعه سیاسی (ورود مخالفان و منتقدان به قدرت) و دموکراسی در ایران حاکم بود، انقلاب نمیشد؟ پاسخ آری به این سؤال زمانی قابل قبول است که بگوییم امام و جریانی که همراه وی بود، بخشی از قدرت را مطالبه میکردند یا دارای تحزب بودند و میخواستند در انتخابات شرکت کنند، اما قدرت مانع میشد؛ واقعاً امام دنبال توسعه سیاسی حکومت پهلوی و ورود به قدرت بود؟ یعنی شهیدان باهنر، مطهری، بهشتی، مقام معظم رهبری و ... دنبال دموکراسی شاه بودند و سهمی از قدرت میخواستند؟
امام اصولاً حکومت غیرالهی را طاغوت میداند آیا میخواست سهمی از حکومت طاغوت را به عهده بگیرد و شاه مخالفت میکرد؟ هرگز. بدون تردید اگر رهبری را کانون انقلابها بدانیم، امام دو مسئله اصلی با حکومت پهلوی داشت و از نصیحت هم شروع کرد؛ یکی مسئله مواجهه حکومت با اسلام و ترویج مظاهر فساد و امور ضددینی بود که امام میفرمود: «ای علمای اسلام به داد اسلام برسید» و دیگری وابستگی ایران به غرب بود که جرقه قیام امام از کاپیتولاسیون شروع شد. این وابستگی بود که در مقابلش شعار استقلال طرح شد. شاید امثال مرحوم مهندس بازرگان یا ملیگراها دنبال توسعه سیاسی بودند یا خواستار اصلاح نظام پهلوی بودند، اما خط امام این نبود و رفراندوم ۱۲ فروردین هم نشان داد که کمونیستها، ملیگراها، غربگراها، لیبرالها و... کمتر از ۲ درصد هستند و کفه ترازوی امام مطلقاً سنگین است؛ بنابراین امام هم به آزادی غربی حمله میکرد، هم بر اسلام تأکید میکرد. حمله امام به آزادی غربی حمله به دموکراسی غربی محسوب نمیشود؟ آیا آزادی غربی در مدل دموکراسی اجرا نمیشود و امام صدها بار به «آزادی به شکل غربی آن» حمله و هجمه نکرده است؟ امام جمهوری اسلامی را به جای «حکومت اسلامی» طرح کرد، اما صددرصد بومی فکر میکرد و خلاصی فرمان مردم سالاری را مرزهای دینی میدانست و تمام. ممکن است کسانی جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشند و مسیر دیگری را بخواهند، اما تحریف اهداف انقلاب اسلامی ظلم و تحریف تاریخ است. اگر ولنگاری فرهنگی که امروز عدهای مطالبه میکنند هدف انقلاب بود، که پهلوی آن را اجرا کرده بود. حقیقت این است که بخشی از نخبگان ایران هنوز متوجه نشدهاند، حتی امر دموکراتیکی که با حدود الهی در تضاد باشد در ۱۱۷ سال گذشته (از مشروطه) محل منازعه و دعوا بوده است و در ایران شکل نگرفته است. تا نپذیریم که سیاست متأثر از فرهنگ است -حتی در غرب – واقعگرا نخواهیم شد و مدینه فاضلهای را میطلبیم که مصداقش در جهان یافت نمیشود. بگویید ما جمهوری اسلامی را قبول نداریم یا نمیخواهیم، اما اهداف انقلاب اسلامی را برای توجیه امروزتان تحریف نکنید. امام نه اهل قدرت عرفی بود، نه معتقد به دموکراسی بود و نه نظامی جز نظام دینی را شایسته حکومت بر بشر میدانست. انقلابهای دیگر را جایگزینی و جابهجایی دو طاغوت میدانست و میفرمود از نظر ما آنکه بوده است و آنکه آمده است هر دو طاغوت هستند، چون به دنبال امور صرفاً مادی هستند و به مواهب قدرت برای خود نیز فکر میکنند، اما ما «قیاملله» کردیم.