غزلی از عراقی
شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است
روز اول که دیدمش گفتم:
آنکه روزم سیه کند این است
روی بنمای، تا نظاره کنم
کارزوی من از جهان این است
دل بیچاره را به وصل دمی
شادمان کن، که بیتو غمگین است
بیرخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندین است
بنوازی و پس بیازاری
آخر ای دوست این چه آیین است؟
کینه بگذار و دلنوازی کن
که عراقی نه در خور کین است
حکایت ادبی
در محفلی ادبی واژه های زیر را به استاد بهار گفتند تا بداهه گویی کند، تسبیح، چراغ، نمک، چنار
بهار سرود:
با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
گفتا ز چراغ زهد ناید انوار
کس شهد ندیده است در کام نمک
کس میوه ندیده است حکایت ادبی
بدیع
علمی در ادبیات وجود دارد بنامِ بدیع. آنچه كلام معمولى را به كلام ادبى تبديل مى كند بديع نامند و شامل سه فن به اسامى معانى، بيان و بديع است كه بر جمله آنها علم بديع گويند.
انواع بديع؛
صنايع لفظيه در بديع آن است كه صورت لفظى كلام را زيبا كند و صنايع معنوى در بديع آن است كه كلام را در معنا زيبايى بخشد و ا همین دو صنعت متوجه خواهیم شد شعری معناگراست یا فرم گرا و ساختاری. نام آن دو عبارتند از: آرایه لفظی و آرایه معنوی. هر کدام از این دو نوع صنعت،زیر مجموعه و تعاریف خود را داراست.
فخرالدین عراقی
شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر همدانی که در بسیاری از محافل ادبی تنها با نام فخرالّدین عراقی شناخته می شود، از جمله شاعران و عارفان و نویسندگان صوفی ادب فارسی و از بزرگان علم عرفان و ادبیات غنایی و عاشقانه ی ایران است. وی در سدهٔ هفتم هجری، در سال ۵۹۲ هجری شمسی در کمیجان پای بر عرصه گیتی نهاد. آثار فخرالدین عراقی بر پنج محور اصلی تمرکز دارد به همین خاطر در بیشتر آثار او این موضوع به راحتی قابل مشاهده است. این ۵ محور عبارت اند از عرفان، اخلاق، درخواست، آرزو و حسرت که خود را با مدح و انتقاد و شور و خودشناسی نشان می دهد.
به طور مثال شاخه اصلی عرفان به عشقی حقیقی ختم می شود که در بیشتر اشعار او این موضوع به راحتی قابل مشاهده است. با این حال آثار او پر است از معانی عاطفی و احساسی که این موضوع برخلاف دیگر شعرای تاریخی ایران که از آرایه های ادبی زیادی استفاده می کردند؛ فهم اشعار را برای خواننده بسیار ساده کرده است.
با این حال استفاده از آرایه ها در اشعار او بسیار کم است ولی هر جا که از آن ها استفاده کرده لازم بوده به همین خاطر زیاد آنها به چشم نمیآیند. به همین خاطر مبانی اندیشه او را می توان درون مایه عرفانی دانست و او را فردی درویش مسلک و عارف قلمداد کنیم.
وقتی که هفده ساله بود جمعی از قلندران به همدان وارد شدند و او نیز به همراه آنان به هندوستان سفر کرد و در شهر ملتان به شاگردی شیخ بهاء الدین زکریا ملتانی وارد گشت و بعد از مدتی با دختر او پیمان ازدواج بست. آثار عراقی شامل «دیوان اشعار»، «عشاق نامه» (ده نامه) و اثر منثور او به نام «لمعات» که با شعر آمیخته است. مکاتیب و رسالۀ اللطیفه فی الذوقیات از دیگر آثار منثور عراقی است. فخرُالدّین عَراقی در سال ۶۸۸ ه. ق، در دمشق درگذشت.وی عارف و شاعر قرن هفتم محسوب می شود.
حکایتی از تذکره الاولیا
حکایت کنند که: دوستی از دوستان خدا که او را بایزید بسطامی قدس سره میگفتند و او چهل و پنج بار به حج رفته و در هر روز یک بار قرآن را ختم می کرد. هنگامی که بر بالای کوه عرفات رسیده بود، نفس او، او را گفت: چه کسی هست مانند تو ای بایزید؟! چهل و پنج حج گزارده و ده هزار بار قرآن را ختم کرده ای. بایزید که این سخن را از نفس خود شنید فی الحال به بانگ بلند گفت: کیست که چهل و پنج حج را به گرده نانی از من بخرد؟ مردی گفت: من میخرم. بایزید گرده نان را از آن مرد گرفت پیش سگی انداخت و سگ آن را بخورد. پس بر نفس خود سخت گرفت و داخل مملکت روم شد. در آنجا به راهبی برخورد، راهب دست او را گرفت و به خانه ی خود برد. در خانه جایی برای او خالی کرد و بایزید در آنجا به عبادت خدا مشغول میشد. راهب تا یک ماه هر روز، صبح و شب با خوردنی و آشامیدنی پیش او می رفت. پس از یک ماه بایزید روزی نفس خود را گفت: من می خواهم تو را بشکنم، چرا شکسته نشوی؟
غزلی از حمداله احمدی
اگرچه میرسم روزی به سر فصل رها کردن
مرا از من گرفته ترسِ دست از پا خطا کردن
پذیرفتم به نرمی گرچه کوتاه آمدن سخت است
رسیدم عاقبت بر نقطه بن بستِ تا کردن
فقط نامِ تو بر روی زبانم سبز میچرخید
تو رفتی رفت، از آن روز از یادم صدا کردن
تو رفتی تا که نفرینت کنم اما چه نفرینی
که در نفرین من هم میدمد عطر دعا کردن
نشستم میزبان گریه باشم در غمت ناگاه
نهیبی لن ترانی گونه زد بر من حیا کردن
بریدم، بس که دلتنگی کشیدم کاش میدادند
به من کاری سبک تر، مثل کوهی جا به جا کردن
به فتوای منِ عاشق به دور از هر نظرخواهی
سبک تر نیست حکمِ دل بُری از سر جدا کردن
من از آن ساعتی که در صفِ مدحِ تو پیوستم
نرفتم رَکعتی در زیرِ بارِ اقتدا کردن
برو خوش باش با هر کس که درجانت وطن دارد
من و یاد تو و عمری به آن یاد اکتفا کردن
به دنبال که باشم بعد از او ای دل، خداحافظ!
قدیمی شد میان تازه رخساران وفا کردن
آرایه های ادبی
در شمارگان قبل گفتیم که دو نوع صنعت شعری در بدیع داریم که آرایههای شعری در آنها نهفته است و کلام را شعریت می بخشند و فرم و معنا را در شعر فراهم میکنند.
اول؛ آرایه لفظی؛
بدیع لفظی به تکنیکهایی که در حوزه لفظی اتفاق افتاده است دلالت میکند و شامل بخشهای زیر است؛
تسجیع
ترصیع
موازنه
مزدج یا قرینه
تجنیس یا جناس
تکرار