رسانه روسی راشاتودی دو روز پیش با استناد به صحبتهای حسین امیرعبدالهیان، وزیر امور خارجه ایران، به ظرفیت گازی میدان عسلویه که 33 تریلیون مترمکعب است اشاره و اعلام کرد: ایران با همکاری کشورهای ترکمنستان، روسیه و قطر، ایران میتواند به هاب گازی منطقه تبدیل شود.
ولادیمر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، مشابه همین اظهارات را آبان ماه سال گذشته درباره ترکیه هم مطرح کرد. او با اشاره به موضوع پیگیری ارسال گاز از طریق دریای سیاه نسبت به تبدیل ترکیه به هاب گازی اروپا ابراز امیدواری کرد.
در همان زمان جلال ابراهیمی، رئیس خانه اقتصاد و تجارت ایران و ترکیه، در گفتگو با خبرنگار تابناک بیان کرد: ترکها ظرفیت تبدیلشدن به هاب انرژی منطقه را دارند و در این بین نقش روسیه به عنوان تسهیلگر مسیر توسعه این کشور قابل انکار نیست.
اما این سوال مطرح میشود که روسیه از تبدیل ترکیه یا ایران به هاب گازی منطقه چه سودی میبرد که هر دو کشور را تشویق به فعالیت در این زمینه میکند؟ به بیانی دیگر چرا این موضوع مورد استقبال روسها است؟
حبیبالله ظفریان، مسئول سابق اندیشکده سیاستگذاری دانشگاه امیرکبیر در رشته توییتی به تحلیل رفتار روسیه پرداخت و نوشت: این کشور سال ۲۰۱۴ و در جریان درگیری نظامی با شرق اوکراین که منجر به جدایی کریمه شد نسبت به انعقاد قرارداد صادرات گاز به چین با هدف حفظ بازارهایش اقدام کرد.
وی ادامه داد: بر اساس مفاد این قرارداد روسیه موظف بود به مدت ۳۰ سال ۳۸ میلیاردمترمکعب گاز به چین صادر کند. رقمی که معادل تقریبا چهار فاز پارس جنوبی است.
او عنوان کرد: این قرارداد در ابتدا چالشهایی بر سر قیمت داشت که البته چند ماه بعد با رقمی نزدیک به پیشنهاد چین عملیات اجرایی آن آغاز شد. بر این اساس روسیه از طریق لوله پاورسایبریا نسبت به صاردات گاز از سمت شمال شرق به چین اقدام کرد.
به گفته ظفریان خط دوم این لوله که معروف به آلتایی است، هنوز عملیاتی نشده است، چراکه گویا چینیها عملیاتی شدن آن را زمنیهای برای ایجاد وابستگی گازی به روسیه تلقی میکنند.
ظفریان توضیح داد که روسیه همواره برای ایجاد موازنه_سیاسی با اروپا و غرب برای انعقاد قراردادهای اینچنینی تلاش میکند. حتی پوتین نیز بعد از امضای قرارداد مذکور با چین به راهبرد اوراسیایی (بجای صرفا اروپایی) تجارت گاز روسیه تاکید نمود.
او تصریح کرد: با این اوصاف میتوان گفت شاید این بار خاورمیانه و جنوب آسیا گزینهی جدی روسیه برای ایجاد توازن در بازارهای فروش گاز باشد.
پس از حمله روسیه به اوکراین نقش این کشور برای تامین گاز قاره سبز روز به روز کمرنگتر شد. بنابراین این کشور برای حفظ بازار صادراتی خود توجهش را از غرب به شرق معطوف کرد.
ایران هم یکی از گزینههایی بود که میتوانست در جهت تحقق اهداف روسیه برای بازاریابی در شرق نقشآفرینی کند. بنابراین شهریور پارسال تفاهمنامه گازی میان شرکت ملی نفت ایران و شرکت گاز پروم روسیه به امضا رسید که در یکی از بندهای آن به واردات و سوآپ گاز روسیه از طریق ایران اشاره شده است.
حال فارغ از ایراداتی که بر این تفاهمنامه به لحاظ نداشتن مرز مشترک و ... وارد است، به نظر میرسد دلیل استقبال اخیر روسیه از پروژه جدید گازی در منطقه عسلویه و تبدیل ایران به هاب گازی منطقه هم بیارتباط با بند مذکور در تفاهنامه نباشد.
چراکه تبدیل ایران به هاب گازی منطقه به این معناست که، گاز به صورت حداکثری وارد کشور شود و سپس از طریق سوآپ به کشورهای متقاضی (در قالب فروش گاز) صادر شود و در ازای این جابهجایی مبلغی به ایران پرداخت میشود
در این حالت، قرار داد بین کشور اول و کشور سوم است و عمل کشور دوم تنها یک واسط است و انتفاع حداقلی به لحاظ اقتصادی دارد. از طرفی به نظر میرسد رویکرد سوآپ گاز منفعلانه است و در تجارت گاز نمیتواند مناسب تلقی شود. چراکه تاثیرگذاری سیاسی تجارت گازی بسیار کم شده و عملا نمیتوان از ابزار تجارت آن استفاده بهینه کرد.
به گفته برخی کارشناسان زمانی که کشوری، مستقیم گاز صادر میکند منجر به وابستگی کشور وارد کننده میشود و این امر در مناسبات کشورهای صادرکننده اثرگذار است.