به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۱۳ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که بررسی احتمال نقض برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی تروئیکای اروپایی، جنایت در جنین، ۲۰ مالیات جدید برای خانوارهای ایرانی و اطلاعات سرورهای منافقین به ایران منتقل شد در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مسعود اکبری در بخشی از یادداشتی در شماره امروز روزنامه کیهان نوشت: ایران عملاً در مسیر کریدور شمال به جنوب و غرب به شرق قرار دارد. پیش از این تعدادی از کشورها در خیالی خام تلاش کرده بودند تا به نوعی جایگزین ایران در منطقه غرب آسیا شوند، اما به رغم تلاشهای فراوان، ایران همچنان مهمترین کریدور برای عبور از این منطقه به آسیا محسوب میشود.
علاوهبر این، ایران بیشترین ذخایر درجای نفت و گاز جهان را بر روی هم دارد که بهشدت مورد نیاز چین و هند به عنوان دو عضو مهم پیمان شانگهای است. وضعیت فعلی سازمان شانگهای، یکی از مصادیقی است که بر افول روزافزون آمریکا صحه میگذارد. براساس گزارشهای متعدد و به اذعان اندیشکدهها و تحلیلگران غربی، آمریکا درحال از دست دادن قدرت سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود است.
حذف دلار از روابط اقتصادی و همکاری ویژه کشورهای تحت تحریم آمریکا، دو نسخهای است که تبعات آن مقامات آمریکایی را به وحشت انداخته است. «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه چندی پیش و پس از دیدار با مقامات چین، در مصاحبه با خبرنگاران گفته بود: «اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به «دنبالهروهای آمریکا» مقاومت کند... اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد و از کشیده شدن به رویارویی چین و آمریکا بر سر تایوان اجتناب نماید... اروپا باید وابستگی خود به «فراسرزمینی بودن دلار آمریکا» را نیز کاهش دهد.»
همچنین «جانت یلن» وزیر امور خزانهداری آمریکا در هفتههای گذشته در نشستی در کمیته امور مالی مجلس نمایندگان آمریکا اعتراف کرد که استفاده از دلار در دنیا رو به کاهش است و تحریمها علیه ایران حتی متحدان آمریکا را به فکر استفاده از ارزهای جایگزین در مبادلات جهانی انداخته است.
اکنون حدود۲۰ کشور مورد تحریمهای یکجانبه و ظالمانه آمریکا قرار گرفتهاند و وقتی این کشورها با یکدیگر همکاری کرده و از ظرفیت اتحادیههای مختلف مانند شانگهای، بریکس و اتحادیه اوراسیا استفاده کنند، آمریکا بیش از پیش در موضع ضعف و انفعال قرار میگیرد. به عنوان نمونه، با انعقاد موافقتنامه تجارت ترجیحی با اتحادیه اقتصادی اوراسیا صادرات ایران به این کشورها در دوماهه ۱۴۰۲ نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۷۰ درصد رشد داشته است.
اتحادیه اوراسیا بازاری ۱۸۰ میلیونی برای توسعه صادرات محصولات غیرنفتی ایران دارد. نکته قابل توجه اینجاست که مذاکرات با اتحادیه اوراسیا برای انعقاد موافقتنامه تجارت آزاد با موفقیت به اتمام رسیده است. بر همین اساس نمایشگاه اختصاصی کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا ۱۳ لغایت ۱۶ آذر سال جاری در تهران برگزار میشود.
ایران دقیقا مشابه مسیری که در پیوستن به شانگهای طی کرد، در حال حاضر در تلاش برای پیوستن به سازمان بریکس است. بریکس شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی با پیشرفتهای اقتصادی و ژئوپلیتیک خود برای کشورهای دیگر هر روز جذابتر میشود، چون از این فرضیه حمایت میکند که هر منطقه بر اساس منطقه جغرافیایی خود نیازها و منافع اقتصادی متفاوتی دارد که باید در توسعه متقابل اعضا به خدمت گرفته شود. نکته اینجاست که آمریکا و کشورهای غربی اعتبار خود را در مقابل این گروه نیز از دست دادهاند.
و، اما قطعا هر ایرانی دغدغهمند نسبت به منافع ملی و عزت کشور - فارغ از گرایشهای مختلف سیاسی- از عضویت دائم ایران در شانگهای و منافع آن و همچنین رویکرد دولت سیزدهم در سیاست خارجی خرسند و شادمان شده و حس غرور و افتخار پیدا میکند. حال سؤال اینجاست که چرا این ظرفیت بسیار مهم و بزرگ و دیگر ظرفیتها و موقعیتها در ۸ سال دولت مدعی اصلاحات و اعتدال نادیده گرفته شد؟!
چرا مدعیان اعتدال و اصلاحات اصرار داشتند که بر دیوار سست آمریکا و سه کشور اروپایی یادگاری بنویسند؟! چرا در دولت قبل همه چیز و حتی آب خوردن مردم به برجام و FATF و خشم و لبخند مقامات آمریکایی و اروپایی گره خورد؟!
هادی حق شناس طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد نوشت: در خبرها آمده بود که بانک جهانی در گزارش تازهترین شاخصهای اقتصادی افغانستان که در ۲۸ جون/ژوئن منتشر کرده است، نرخ تورم در افغانستان را منفی حدود یک (۰.۹۵) در ماه آوریل و منفی ۳.۳ در مواد غذایی در طول یک سال اعلام کرده است. شاید سوالی که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده این است که چرا افغانستان توانسته و ما نتوانستهایم تورم را کنترل کنیم؟ باید بگویم که این واقعیتی انکار ناپذیر است که تورم در افغانستان منفی یک شده است. اصلیترین دلیل این موضوع هم نه تنها در افغانستان بلکه در کشورهایی که تورم پایین دارند، کنترل رشد نقدینگی است. وقتی که نقدینگی کنترل شود و نقدینگی با تولید تناسب داشته باشد طبیعی است که تورم هم کنترل میشود. نمیشود که رشد اقتصادی مثلا A درصد شود، اما رشد نقدینگی ۶ A شود. یعنی رشد نقدینگی چندین برابر رشد تولید شود. قالب کشورهای جهان این نظریه رایج را پذیرفتهاند و آنهم این است که هرجا که تورم هست حتما یک اتفاقی در شاخصهای کل پولی افتاده است. در همین ترکیه با ابزار پولی، نرخ بهره را شش و نیم واحد افزایش دادند به این دلیل که میخواستند تورم را کنترل کنند. در اقتصاد آمریکا نیز درسال گذشته با ابزار افزایش نرخ بهره، تورم را از ده درصد به زیر پنج درصد رساندند. منظور این است که هم دلیل تورم مشخص است هم راه حل کنترل آن که متاسفانه به آن بیتوجهی میشود. اگر افغانستان هم با وجود افرادی مانند طالبان که کاملا هم برای مردم شناخته شده هستند، توانسته تورم را این چنین کنترل کند و آن را به منفی یک برساند، از ابزارهای رایج پولی یا سیاستهای رایج پولی استفاده کرده است.
روزنامه جهان صنعت طی یادداشتی در شماره امروز خود نوشت: دولت سیزدهم به هر دلیل میانجیگری چین برای ترک دوران تنشزا با عربستان سعودی را قبول کرد و حالا سفارتخانههای دو کشور در پایتختها بازگشایی شدهاند. دولت سیزدهم این رخداد را یک دستاورد عظیم دیپلماسی معرفی میکند و رسانههای هوادار دولت نیز به شهروندان توضیح میدهند این آشتی اتفاقافتاده به دلیل ترس از قدرت ایران است و باور دارند بنسلمان ضدآمریکایی شده است و… .
علاقهمندان به اقتصاد سیاسی ایران حالا و پس از دستاوردسازی تبلیغاتی دولت انتظار دارند پیامدهای این وضعیت تازه را در عرصههای گوناگون و به ویژه در اقتصاد کشور ببینند. بدون تردید یکی از مسائلی که آگاهان و ناظران سیاسی و اقتصادی توجه ویژه به آن دارند چگونگی تعامل بر سر چگونگی استفاده از میدانهای مشترک نفتی با عربستان است.
ایران در میدانهای قابل اعتنایی مثل فرزاد B و A، آرش و فروزان با عربستان مشترک است و عربستان در سالهای تازهسپریشده این چاهها را برای خود توسعه داده و از آنها برداشت داشته است. آگاهان میگویند با وجودی که اولین چاههای اکتشافی را هم ما حفر کردیم امروز عربستان برداشت بیشتری دارد و ما کاری نکردهایم، مثلا در فرزاد A عربستان برداشت با برنامهای را پیش میبرد و ایران کاری نکرده، در فرزاد B ما یک دکل حفاری مستقر کرده بودیم، اما اکنون این دکل بیکار شده و به پهنه سرزمینی برگشته است. عربستان تعداد زیادی دکل دریایی در این منطقه مستقر کرده است. در گذشته چند دستگاه دکل شرکت آبان در ایران کار میکرد که متوقف شد، اکنون عربستان اکثر دستگاههای دریایی شرکت آبان را خریداری و در میادین مشترک با ما مستقر کرده و تقریبا در حال تخلیه میادین است.
آیا حالا که دیپلماسی ایران و عربستان به نقطه سازگاری و سازش رسیده است تهران نباید از ریاض بخواهد درباره استفاده از چاههای مشترک نفت با ایران همکاری گسترده و عادلانه و منصفانه داشته باشد؟ شاید عربستان به این درخواست پاسخهای غیرقابل پیشبینی بدهد و مثلا بگوید منابع بیاورید و مشارکت کنیم. آیا ایران میتواند منابع ارزی کافی برای برداشت از نفت میدانهای مشترک با عربستان را تامین کند؟ کارشناسان میگویند هر روز درنگ در تامین سرمایه برای این فعالیت به زیان ایران خواهد بود و شاید روزی برسد که به نیمه در حال مرگ چاههای مشترک نفت با عربستان برسیم. دیپلماسی خشک و خالی به چه دردی میخورد؟