به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز شنبه ۱۷ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که شایعه خروج اکبر طبری از کشور، واکنشها به پلمب خانه اندیشمندان علوم انسانی، مهمانی باشکوه ۱۰ کیلومتری غدیر، زیاده خواهی کویت و عربستان در میدان گازی و نبرد دیپلماتیک در شورای امنیت در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها وسرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
عبدالحسین طوطیایی پژوهشگر کشاورزی طی یادداشتی در شرق نوشت: سالهاست که بحرانهای زیستمحیطی کشور از مدار ارزیاییهای کارشناسی فراتر رفته و به یکی از اصلیترین تشویشهای عمومی در جامعه تبدیل شده است. در چنین فضایی اولین پرسشی که افکار عمومی را به خود معطوف میکند این است که پس نقش بازدارندگی و صیانت سازمان حفظ محیط زیست در روند این بحرانها چه بوده است؟ در مروری از آسیبهای کلان و جبرانناپذیر که در بستر حیات صورت گرفته چهبسا پیامدهای مخرب پروژههای موسوم به توسعه توسط دستگاههای اجرائی سهم بیشتری را نشان دهند. پیامدهایی که جایگاه متولی محیط زیست را مانند یک حلقه مفقوده نشان میدهد. حلقهای که فقدان اثرگذاریاش را باید به حساب جایگاه نامناسب در ساختار مدیریت اجرائی کشور تلقی کرد. ساختاری که این متولی را بیش از پاسخگویی به جامعه فقط در برابر آمریت رئیس دولت مقید میکند. البته انتصابهای شتابزده و مبتنی بر تمکین بیچون و چرای متولی هم که او را به حفظ موقعیت خود بیش از بستر حیات متمایل میکند را نیز باید مزید بر علت دانست.
در حال حاضر پروژه انتقال بینحوضهای آب از سرشاخههای هلیلرود در جنوب استان کرمان به شمال آن و به بهانه تأمین آب شرب از جمله طرحهایی است که در غیاب بررسیهای جامع علمی، فنی و ملی صاحبنظران و بهصورتی شتابزده درحال اجراست. انتظار این بود که پس از رخدادهای اجتماعی و اقتصادی پس از انتقال آب زایندهرود به یزد و قم و در شرایط خاص اقلیم خشک کشورمان اساسا انتقال آبهای بینحوضهای مورد بازنگری و توقف قرار گیرد. این انتقالها ضمن اثرات مخرب زیستمحیطی در مبدأ و مقصد انتقال، از نظر اجتماعی هم نامعادلات پرشماری ایجاد میکند. بر اساس قوانین اکولوژیستهایی از قبیل «بلاک من» و «میچر لیخ» ظرفیت حیاتی هر اقلیمی ازجمله جمعیت انسانی آن متناسب با کمترین نهاده در آن اقلیم تعیین میشود.
اگر با صرف هزینههای هنگفت به انتقال آب بینحوضهای اقدام شود، قطعا ظرفیتی بیش از توان اکولوژیکی برای سکونت انسانی در مقصد فراهم شده و ثبات طبیعی آن خطه را به هم میزند (در این رابطه میتوان به گسترش بیرویه جمعیت انسانی و صنایع سرامیک و... در یزد اشاره کرد). متأسفانه نتایج زیانبار چنین پروژههایی زمانی خود را نشان میدهد که از مجریان و مسئولان اجرای چنین پروژههای شتابزدهای در مقام پاسخگویی اثری نیست. آنچه از نتایج انتقال آب هلیلرود به شمال استان کرمان از هماکنون قابل پیشبینی است خشکشدن تالاب بینالمللی جازموریان و افزودهشدن آن بر انبوه کانونهای تولید ریزگرد کشور و همچنین توقف یا آسیب به چند صد هزار شغل در منطقه جیرفت است که بر اثر کاهش منابع آب منطقه رخ خواهد داد.
هماکنون احداث تونلهای حفرشده به این منظور در ذخایر آب زیرزمینی منطقه آسیب وارد کرده است. برداشت و انتقال آب از هلیلرود در شرایطی قرار است صورت بگیرد که میزان رواناب آن در سالهای اخیر و با وجود دو سد و ۲۴ بند انحرافی کاهش پیدا کرده است. شگفتا که چنین پروژه مخاطرهآمیزی در سکوت و تمکین سازمان حفاظت محیط زیست صورت میگیرد.
سازمانی که با غیبتش در مطالعات فاز یک چنین برنامههایی و ازجمله پروژه زیستستیز میانکاله و... نشان داده است که نقشی بیش از چرخ پنجم در ساختوسازهای کلان و ملی کشور ندارد.
علیرضا شهبازی کارشناس ارتباطات تجاری طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار نوشت: این روزها کشور با پدیده مهاجرت دست به گریبان است. فارغ از اینکه میزان مهاجرت چقدر نگران کننده میتواند باشید باید دانست که مهاجرت چرخه دارد. مهاجرت یک حرکت یک طرفه نیست و فرد مهاجر بر میگردد. مهاجرت بازگشتی از این جهت مهم است که استراتژی قوی برای معکوس کردن اثر جریان مهاجرتهای خروجی به ویژه در زمینه مهاجرت استعدادها و نخبگان محسوب میشود. پدیده مهاجرت بازگشتی فاکتورهای غیر قابل پیشبینی دارد. دوره اقامت در خارج از کشور از مهمترین عوامل اثرگذار بر میل به بازگشت است. چرا که هرچه از مدت اقامت مهاجران در خارج از کشور بگذرد و آنان بیشتر به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و ... در مقصد مهاجرتی خود ادغام شوند، میل به بازگشتشان کاهش خواهد یافت.
مهاجران نگرشهای خاصی را نسبت به سر زمین مادری خود دارند که گرایش آنها برای بازگشت را شکل میدهد. دلتنگی، تعلقات خانوادگی و تمایل به حضور بیشتر در کشور مادری نسبت به کشور مقصد از جمله عواملی هستند که افراد را برای بازگشت تهییج میکند. براساس تحلیل یافتههای یکی از پیمایشهای گالوپ که از مصاحبه با حدود ۶۴ هزار مهاجر نسل اول با ۱۵ سال خارج بودن در حدود ۱۶۰ کشور جهان طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ انجام شده است، حاکی از آن است که حدود ۷ درصد به کشور مبدأ خود باز میگردند. البته موارد استثنا نیز وجود دارد آمارها نشان میدهد که میل به بازگشت در میان مهاجران عربستان سعودی حدود ۳۰ درصد است؛ بنابراین به دلیل وجود این سطح از ابهام و غیرقابل پیشبینی بودن فرآیند بازگشت، سیاستهای دولتها در رابطه با بازگشتکنندگان همراه با سطحی از چالش و عدم قطعیت همراه است و این مسئله است که سیاستگذاری برای مهاجران بازگشتی را دشوار میکند. همچنین بر آورد هزینهها و منافع مهاجران بازگشتی برای منافع ملی و پیادهسازی یک سیاست که به طور خاص مهاجران بازگشتی را هدف قرار میدهد، نیز برای سیاستگذاران و تصمیمگیران امر دشواری است. در چنین شرایط پر ابهامی ابتدا میبایست پیشرانهای مهاجرت برگشتی را شناخت.
مصاحبههای رصدخانه مهاجرت ایران با متخصصان ایرانی بازگشتی در سال ۱۴۰۰ نشان میدهد که احساس مفید بودن در ایران در رتبه دوم دلیل بازگشتی قرار دارد و اینکه افراد ترجیح میدهند کار روزانه شان در راستای اهداف ارزشمند اجتماعی و فرهنگی، از جمله تلاش در راستای پیشرفت وطن، اشتغالزایی، نوآوری و انتقال دانش روز به ایران باشد. احساس مفید بودن در کشور مادری برای نیمی از مهاجران ایرانی در سالهای مورد بررسی انگیزه برای بازگشت ایجاد کرده است. براساس آمار ذکر شده حس مفید بودن در ایران پیشرانه بزرگی است که باید برای ایرانیان خارج از کشور به خوبی نشان داده شود. برای اینکه مهاجرت از کشور به مهاجرت برگشتی تبدیل شود کانالهای مهاجرتی باید براساس اقتصاد و ارزش آفرینی بازتنظیم شوند. براساس آمار یونسکو مهمترین کشورهای مبدأ متخصصان ایرانی بازگشتی به ترتیب عبارتند از: ایالت متحده آمریکا، کانادا، مالزی، بریتانیا، استرالیا، آلمان، ایتالیا، هلند، چین و فرانسه است.
ابتدا باید با خوشبینی به افراد بازگشتی نگاه کنیم و حساب آنان را از خارجیها جدا کنیم. به جای انفعال و داشتن روحیه بدبینی نسبت به ایرانیان خارج از کشور بایستی به سمت طراحی و پیادهسازی برنامهها رفت. مهاجرانی که برمیگردند میتوانند سبب افزایش سرمایههای اقتصادی و سرمایههای انسانی از طریق کارآفرینی، ارتباطات بین المللی و ایدههای جدید و کانالهای سرمایه گذاری جدیدی باشد. برای اینکه پتانسیل آنان را به کار گرفت ابتدا باید در قدم اول برنامهها و سیاستهایی برای مهاجرت بازگشتی از مهاجران خارج از کشور پیش طراحی کرد. قدم دوم طراحی مسیری برای مشارکت سریع با ایرانیان خارج از کشور مورد نیاز است. چهارم ایجاد عزم ملی برای معکوس کردن بازگشت نخبگان به چرخه خدمت به جامعه از طریق ایجاد گفتمان میان نهادهای ملی همچون بنیاد ملی نخبگان، نهادهای نظارتی و قوه قضاییه جلوه مهمی از این اجماع نظر است که خوشبختانه نمونههای موفقی از این اجماع دیده میشود. ایرانیان خارج از کشور اگر به درستی هدایت شوند و به مسیر اشتغالزایی وصل شوند میتوانند بار بیکاری در کشور مادری را با سرمایهگذاری کم کنند و با سرمایهگذاری روی شرکتهای کوچک و متوسط میتوانند اشتغالزایی کنند و سطح فقر را کاهش دهند و کارآفرینی را به موتور رشد اقتصادی تبدیل کنند. مسیر حس مفید بودن را به ایرانیان خارج از کشور نشان دهیم.
روزنامه ایران طی یادداشتی در ستون ذره بین نوشت: اگر تبدیل کردن اظهارنظر یک فعال سیاسی به بهانهای برای جنجال کردن و موضع مظلومیت گرفتن، یک هنر بود، باید گفته میشد که اصلاحطلبان در این زمینه هنرمندان خوبی در جمعشان دارند. چه آنکه بر همین اساس توانستهاند بخشی از سخنان محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین را اسباب واویلا و وامصیبتا کنند و با جا زدن آن به جای موضع حاکمیت مدعی شوند که قرار است پیش راه حضورشان در انتخابات مانع ایجاد شود. ادعایی که البته جدید نیست و از فرط سالها تکرار در ادبیات این جریان سیاسی نخنما شده است، اما این بار طیف محدودی از آنها قصد دارند آن را به ابزاری برای توجیه تاکتیک از پیش شکستخورده تحریم انتخابات تبدیل کنند. کما اینکه اظهارنظر باهنر نیز ناظر به شفاف کردن همین قصد مطرح شد.
ماجرا از اظهارات شاذ و شرط گذاریهای خارج از دایره منطق سعید حجاریان در گفتوگوی دو هفته پیشش با روزنامه اعتماد آغاز شد. زمانی که اگر چه عمده احزاب اصلاحطلب به دنبال بازآرایی سازمانی خود و آماده شدن برای حضور در انتخابات هستند این نظریهپرداز سالهای دور اصلاحات شرطهای عجیبی پیش رویشان گذاشت و مدعی شد اصلاحطلبان تنها در صورتی که «همهشان بخواهند مشارکت کنند… شورای نگهبان کسی را ردصلاحیت نکند… لوایح اصلاحطلبان توسط شورای نگهبان رد نشود و به شرطی که آقای رئیسی به نحوی از کابینه استعفا دهد» میتوانند در انتخابات شرکت کنند.
این شرطگذاری البته مشخص بود با واکنشهایی چه از سوی اصلاحطلبان خواستار مشارکت انتخاباتی و چه اصولگرایان مواجه باشد. چنانکه دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین متمرکز بر طرح ادعای فراقانونی علیه رئیسجمهور منتخب اینگونه موضع گرفت که «رفتن و آمدن دولت سازکار دارد؛ و اینکه برخی برای آمدن به صحنه انتخابات شرط میگذارند، معنا ندارد. آقای حجاریان! برای آمدن شما، حاکمیت شرط میگذارد، نه آنکه شما برای حاکمیت شرط بگذارید.» و خب همین جمله کافی بود که اصلاحطلبان آن هنر بهانهجویی و جنجالتراشی شان را بهکار بگیرند و با نادیده گرفتن آن بخش از سخنان باهنر که جریان تحریمی جبهه اصلاحات را نیز به بازگشت به سوی صندوق رأی توصیه کرد، در تفسیری دور از ذهن مدعی شوند که باهنر به عنوان بازتابدهنده موضع حاکمیت نگران حضور اصلاحطلبان در انتخاباتاند. حتی فراتر از این ادعا آذر منصوری که به تازگی ریاست جبهه اصلاحات را بر عهده دارد در توئیتی خطاب به باهنر حضور جریان متبوع خود در انتخابات را برابر با «مشارکت مردم» قلمداد کرد و بر همین قیاس عباس عبدی فعال رسانهای اصلاحطلب مدعی شد که موضع باهنر تهدید مردم برای رأی دادن بوده و اینکه برای عدم شرکت در انتخابات، زندان و جریمه تعیین شود!
جواد امام سخنگوی جدید جبهه اصلاحات هم در گفتوگویی همین موضع را تکرار کرد و اگر چه اصرار داشت که «اصلاحطلبان به هیچ وجه منادی تحریم انتخابات نیستند»، اما مدعی شد: «جریانی تندرو قصد دارد اصلاحطلبان را حذف کند.»
این همه در حالی است که سخنگوی شورای نگهبان و نیز رئیس ستاد انتخابات کشور به عنوان بازتاب دهنده نظرات نهادهای ناظر و مجری انتخابات بارها بر ضرورت رقابتی بودن آن تأکید کردهاند. چنانکه هادی طحاننظیف سخنگوی شورای نگهبان در نشست خبری همزمان با انتشار مصاحبه حجاریان گفته بود «شورای نگهبان از حضور همه جریانات سیاسی که در چهارچوب قانون عمل میکنند، استقبال میکند» و محمدرضا غلامرضا رئیس ستاد انتخابات با تأکید بر اینکه مجریان برگزاری نباید هیچ سوگیری سیاسی داشته باشند، بر عینیت یافتن چهار مؤلفه سلامت، امنیت، رقابت و مشارکت تأکید کرد.
برای اصلاحطلبان، اما این تأکیدات شنیدنی نیست و گویا ترجیح میدهند ریزش شدید سبد آرایشان را پیش از واقعه با همین بهانهجوییها علاج کنند؛ راهکاری که حتماً برای یک جریان سیاسی با سابقه نسخه قابل دفاعی نیست.