به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۷ اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که تیترهایی درباره روابط خارجی و دیپلماسی منطقهای ایران با همسایگان از جمله مخابره سیگنالهای رفاقت ریاض به تهران، دومینوی دیپلماسی منطقهای همراه با تیترهای اقتصادی، از جمله مقاومت برای جلوگیری از افزایش دستمزد؟ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حشمتالله فلاحتپیشه نماینده ادوار مجلس طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: اقداماتی که ایران در راستای تنشزدایی انجام میدهد، بخشی از تحولات کلی دنیای امروز مبنی بر دوری کشورها از تنش است. پیشقراول این سیاست هم اول عربستان و بعد هم چین در شرایط منطقهای ما بودند. عربستانیها عملا به گونهای یکطرفه آتشبس جنگ یمن را اعلام کردند و حتی یک میلیارد دلار هم در قالب نیروهای طرفدار خودش برای شرایط بعد از جنگ و بازسازی اختصاص دادند. چون میدانستند نقطه ضعف آنها یمن است و در عصر جدید تنشزدایی، کشورها با تنشزدایی نقاط ضعف خود را پوشش میدهند و سیاستهای عمدتا اقتصادی خود را پیش میبرند. چین هم در این قالب حرکت کرد. چینیها وقتی که دیدند سیاست آمریکا در منطقه سوارشدن بر تنشهای منطقهای است، ما دیدیم که آن مرز کهنه مناسبات راهبردی را کنار گذاشتند. از آنجا که عصر مناسبات راهبردی سپری شده و عصر تنوع مناسباتی شکل گرفته است، دیدیم که چینیها حتی حاضر شدند طرحهای تنشزدایانهای را ارائه دهند که شاید در یکطرفش دوستان آمریکا بودند. برای اوکراین و برای روابط ایران و عربستان سیاستی بود که چینیها در پیش گرفتند. تحلیلهایم دو کلیدواژه دارد: توسعه در داخل و تنشزدایی در خارج و معیار ارزیابی سیاستمداران در تحلیلم همین دو کلمه است. نه چپ و نه راست، نه اصولگرا و نه اصلاحطلب بلکه هر سیاستمدار یا جناحی که دنبال توسعه در داخل و تنشزدایی در خارج هست، آن جناح موفقتر است. معتقدم ایران هر چند دیر وارد این حوزه شد، ولی باید استقبال کرد. معنای کاهش تنشها از بین رفتن عمق استراتژیک کشور نیست. در داخل ایران برخی از تندروها که بیارتباط با کاسبان تحریم نیستند که نانشان در تنش هست، عملا سعی میکنند تنشزدایی را در مقابل با سیاست عمق استراتژیک قرار دهند. اگر ایران و عربستان تنش را کاهش دهند و در گامهای بعدی به سمت تعامل حرکت کنند، در آنصورت عمق استراتژیک دو کشور که در مقابل هم بود، میتواند به صورت تعاملی عمل کند منعی را در این راه نمیبینم.
تجربه گذشته هم نشان داد که افراطیون دو کشور عربستان و ایران که ۷ سال تنش را به رابطه این دو کشور مهم منطقه و البته به کل منطقه تحمیل کردند هیچوقت مورد بازخواست قرار نمیگیرند. حداقل نگاهمان به ایران هست و تندروهایی که این تنشها را به کشور تحمیل کردند در صورتی که اگر تنش شکل نمیگرفت میشد از خیلی از بحرانها جلوگیری کرد. از حجاج ایرانی گرفته تا مسلمانانی که در دنیا چشم به سیاستهای مصلحانه مثل ایران یا عربستان دارند، گرفتار تنش شدند. فلذا معتقدم با این شرایط ایران وارد یک فاز تازهای شده که باید از آن استقبال کرد. به نظر میرسد اگر ایران تنشهای منطقهای خود را کاهش دهد آن موقع امکان اینکه به سمت حتی رفع مسائل جهانی خودش مثل موضوع هستهای هم حرکت کند وجود دارد. منتها چند شرط وجود دارد و شرط اول این است که تنشزایی در کشور ایران باید جرمانگاری شود. یعنی وقتی افراد تنشی را ایجاد میکنند، خود مسئولیت و تاوان این تنش را بدهند. اگر تنشزایی جرمانگاری شود، کشور تاوانهایی را نمیدهد که در گذشته داده است و امکان اینکه ظرفیتهای کشور صرف توسعه داخلی شود فراهم میشود. در قالب همکاریهای اقتصادی و تثبیت جایگاههای سیاسی دوستان ایران در منطقه و سیاستهای دیگری که معتقدم در آینده بیشتر از آن از ناحیه کشورهای مختلف منطقه خواهیم شنید اعم ازچین، عربستان و دیگران و ایران هم باید در این قالب حرکت کند. موضوع آخر هم اینکه نگاه تندروها به بهار تنشزدایی ایران، مقطعی و زودگذر نباشد بلکه امیدوارم یک راهبرد در کشور باشد.
احمد کاظم زاده طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: در نظام امنیتی در حال گذار منطقه میتوان شاهد تشکیل و تکثیر مداوم اتحادها و ائتلافهای شبکهای بود که از سوی هر کدام از دو طیف رقابت روی میدهد. در ائتلافهای شبکهای بازیگران با ائتلافی مواجه میشوند که از پیوند بین موضوعات مختلف ایجاد میشود و از یک حوزه به حوزههای دیگر تسری مییابد و قابلیت ترکیبی بودن اهداف، ائتلاف را از منحصر ماندن به یک موضوع خاص خارج میکند. در همین زمینه، هدف غایی آمریکا برای ترویج عادیسازی روابط میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی، در کنار تداوم فشارها علیه ایران (از تحریم و آشوبآفرینی داخلی تا تلاش برای بستن شریانهای تنفس اقتصادی همانند تجارت با همسایگان)، جلوگیری از پایان بحران سوریه و فشار بر گروههای مقاومت در لبنان و عراق و یمن، همگی در راستای ائتلافسازی برای حفظ نظم هژمونیک آمریکا محور در منطقه است.
با این حال، روند تحولات طی ماههای اخیر به صورت تدریجی بیثمر ماندن سیاستهای آمریکا را نشان داده است. از یک سو اقبال کشورهای عربی به سمت پذیرش مشروعیت نظام سوریه و احیای روابط با این کشور برخلاف خواست آمریکا، طی ماههای اخیر روندی رو به فزونی یافته و از طرف دیگر امضای توافق تنشزدایی میان ایران و عربستان سعودی با وساطت چین که در روزهای گذشته به دست آمد، ضربه مهلکی به رویای ائتلافسازی ضدایرانی عربی- صهیونیستی بود که به احتمال زیاد آثار امنیتساز آن برای منطقه به ویژه در یمن به خنثی شدن فضای ایران هراسی و طرح فروش توهم امنیت به اعراب از طریق تن دادن به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی منجر خواهد شد. به تازگی نیز عبدالعزیز البکیر وزیر مشاور دولت نجات ملی یمن از آمادگی امارات برای صلح با صنعا پرده برداشت. وی تصریح کرد که امارات تیم مذاکره کننده خود را برای مذاکرات مستقیم با صنعا برای برقراری صلح آماده میکند. این اظهارات همزمان با سفر شمخانی به امارات وچند روز بعد از اعلام توافق آشتی ایران و عربستان برای ازسرگیری مناسبات دیپلماتیک و بازگشایی سفارتخانههای دو کشور حداکثر ظرف دو ماه بیان میشود.
حال به نظر میرسد در مسیر همگرایی منطقهای یکی از مهمترین پروندهها تعیین تکلیف پرونده یمن باشد. بر همین اساس دو نکته مهم در این زمینه وجود دارد: نخست این که از نظر دولت نجات ملی یمن هرگونه صلح با امارات مستلزم پایان دادن به هر شکل تجاوز و اشغال و به رسمیت شناختن وحدت سرزمینی و تمامیت ارضی این کشور در کنار جبران خسارتهای نزدیک به ۹ سال تجاوز به این کشور است و این موضوع از این نظر اهمیت و موضوعیت پیدا میکند که بعد از اعلام خروج نظامیان اماراتی از یمن دخالتهای این کشور به اشکال دیگر ادامه یافته، از جمله مصادیق آن میتوان به حمایت از شورای انتقالی اشاره کرد که تا پیش از این برای تجزیه جنوب تلاش میکرده، اما برخی اخبار حاکی از این است که از این هدف دست کشیده و به اهداف شورای ریاستی که زیر نظر عربستان است، نزدیک شده است. از دیگر مصادیق ادامه دخالتها و حضور نظامی امارات در یمن بعد از اعلام خروج نظامیان این کشور از یمن استقرار در بنادر و جزایر استراتژیک این کشور از جمله مجمع الجزایر سقطری است که طبق اخبار دریافتی با کمک اسرائیل اقدام به تاسیس پایگاه نظامی و جاسوسی کرده است. بر این اساس اعلام خبر تدارک امارات برای اعزام هیئت دیپلماتیک به صنعا به منظور مذاکره زمانی ثمربخش خواهد بود که با پایان کامل مداخله و حضور نظامی این کشور به هر شکل ممکن در یمن همراه باشد. دوم این که هرچند نمیتوان تاثیر کلی توافق آشتی ایران و عربستان را بر کل تحولات منطقه و حتی جهان از جمله مسئله یمن نادیده گرفت، اما در عین حال نباید از این واقعیت نیز غافل شد که کلید حل این مسئله در صنعا و ریاض است و تهران نیز طبعا از حل این مسئله در چارچوب ایجاد ثبات و امنیت در منطقه و کاهش اختلافات و شکافها در جهان عرب و جهان اسلام حمایت و پشتیبانی میکند. اما آن چه مشخص است این که در شطرنج رقابت دو نیروی رقیب برای تعیین آینده نظم امنیتی منطقه، راهبرد آمریکا برای بنیان نهادن نظم جدید بر محور عادیسازی روابط، با پاسخهای متناسب رقبای منطقهای و بینالمللی به زوال گرایید.
احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان تاکتیکهای بن سلمان نوشت: اگرچه عربستان برای گفتگو و تفاهم با ایران درباره مسائل بین دو کشور و منطقه پیشقدم شده است؛ اما ایران هم در شرایط کنونی با وجود مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاصه حوادث چند ماهه اخیر از پیشنهاد این گفتگو استقبال کرد. نکته دیگر اینکه عربستانیها این بار با موضوع یمن پا پیش نگذاشته بودند؛ موضوعی که پیشازاین ایران را متهم به دخالت در سرنوشت یمن میکرد. این گفتگوها که به واسطهگری چین صورت میگیرد، نشان میدهد عربستان سعودی از سیاست خارجی حسابگرانهای برخوردار است؛ چراکه با توجه به وضعیت داخلی کنونی ایران، عربستان در این شرایط باید به انتظار بنشیند تا بهرهبرداری خودش را بکند؛ اما عربستان دست به چنین کاری نزد و در روزهای خاص ایرانیان پا به میدان گفتگو گذاشت و کشور قدرتمند چین را برای این مهم برگزید؛ چراکه میدانست ایران بهندرت به چین نه میگوید و این کشور نیز از اتوریته لازم برای انجام این گفتگوها برخوردار است.
تجربه گفتگوها در کشور عراق نشان داده بود کشور ضعیف نمیتواند گرانیگاه این کار مهم باشد. ایران هم با پذیرش این پیشنهاد نشان داد که در سیاست خارجیاش در روی یک پاشنه نمیچرخد و در شرایط متفاوت باید از برخی سیاستها عقبنشینی کرد و نباید غافل بود که ایران در کهنسالی به سر میبرد، برخلاف عربستان که در گرماگرم جوانی، جاهطلبی و خیرهسری است. اگر اتفاق خارقالعادهای رخ ندهد، محمد بن سلمان در سه، چهار دهه آینده نقش تعیینکنندهای در عربستان و منطقه خواهد داشت؛ نقشی که در سند چشمانداز توسعه اقتصادی ۲۰۳۰ پیشبینی شده است. اگر عربستان بخواهد آینده سیاسی و اقتصادی خود را تضمین کند، راهی جز خلاصی از یکجانبهنگری یعنی دلگرمی به حمایت آمریکا ندارد و آمریکا نشان داده است بیش از آنکه دغدغه عربستان را داشته باشد، نگران وضعیت اوکراین و هند و اقیانوس آرام است. اگرچه این گفتگوها ابتدا بین ایران و عمان مطرح شد؛ اما این چین بود که به آن عینیت بخشید و این ابتکار چین در طول تاریخ سیاست خارجی این کشور بیسابقه است؛ چراکه چین در هیچ مسئله خارجی که ربط مستقیمی به او نداشته، پادرمیانی نکرده است. این اقدام چین نشان میدهد چینیها درصدد «هژمونیزدایی» آمریکا در منطقه هستند. از سوی دیگر چینیها به فکر تجارتی بلندمدت در منطقهاند و این کار فقط با «صلح مسلح» بین ایران و عربستان صورت خواهد گرفت. چین بهتر از هر کشوری میداند اختلافات مهمی در حوزه یمن و لبنان بین ایران و عربستان وجود دارد که اگر لاینحل نباشد، بهزودی حلشدنی نیست.
شاید به همین دلایل است که درصدد برپایی اجلاس مهمی با حضور پررنگ این دو کشور قدرتمند در منطقه است و این کار بیشازپیش ظن جایگزینی چین در منطقه را به جای آمریکا تقویت میکند. البته نباید تمایل عربستان ازجمله محمد بن سلمان را در این گفتگو نادیده گرفت. عربستان با این کار هشداری جدی به آمریکا داد که ریاض دوستان دیگری هم برای شراکت دارد و چشمانتظار رفقای بیوفا نخواهد ماند. بن سلمان شخصیت جاهطلبی دارد که ایران باید آن را جدی بگیرد و در پی تحقیرش برنیاید، بن سلمان پسر بزرگ «فهده» همسر دوم ملک سلمان است که بیش از دیگر فرزندانش به او توجه داشت. محمد بن سلمان از همان ابتدا سودای حکمرانی در سر داشت و در ایام جوانی به دوستانش گفته بود برای پیشبرد عربستان برنامههای اساسی دارد. به همین منظور او مانند دیگر خواهرها و برادرهای تنی و ناتنیاش برای درس خواندن به کشورهای آمریکایی و اروپایی نرفت و در همان ریاض درس خواند و در کنار پدر همواره حاضر بود تا از او سیاست و حکمرانی را بیاموزد. سلمان (پدر) فرماندار ریاض بود و کسی باور نمیکرد اقبالی برای پادشاهی داشته باشد. سلمان بیستوپنجمین پسر پدری بود که سیوشش پسر داشت، سلمان در ۲۰سالگی به فرمانداری استان ریاض رسید و ۵۰ سال این منصب را در اختیار داشت. در همین مدت ریاض از یک بیابان به یک کیهانشهر تبدیل شد. شاید همین اصرار پدر بر توسعه و نوسازی عربستان است که بن سلمان را چنین شیفته توسعه ساخته است. برای شناخت محمد بن سلمان و عمق جاهطلبیاش باید ملک سلمان را شناخت؛ کسی که بیتردید استاد مسلم و مستقیم او است. بن سلمان در همین مدت کوتاه نشان داده برای محققساختن خواستههایش از هر تاکتیکی سود خواهد برد، اگر گاه این تاکتیک حمله به مخالف باشد و گاه عقبنشینی در برابر او، هر دو یک معنا را خواهد داشت، زمانی که به پیروزی منتهی شود و ایران استثنائی بر این قاعده نیست. از سوی دیگر ناگفته نماند در شرایطی که بسیاری از مخالفان ایران به دنبال القای این فکرند که این کشور از اقتدار سیاسی و نظامی لازم در منطقه برخوردار نیست، این گفتگوها اینگونه القائات را بیثمر کرده و نشان میدهد ایران کشور مقتدری است که بدون تعامل با او در منطقه هر طرح و برنامهای به سرانجام نخواهد رسید.