به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۹ نهم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که زمزمه آغاز بازگشت دلارهای ایران از کره جنوبی، ورود رسمی علی مطهری به انتخابات ۱۴۰۰ و عدم نگرانی اش از رد صلاحیت، سرما در شهر زلزله زده سی سخت و گرهگشایی بایدن از نقطه کور داعش در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمدعلی وکیلی، مدیرمسئول روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: از عمر مجلس یازدهم میگذرد شاهد مواضع عجیب و شوکآور میباشیم. هر هفته سوزه رسانهها میشوند تو گویی با ابتدائیات آیین کشورداری هم بیگانهاند. گزارش تلفیق خودشان را در صحن رد میکنند. درمورد سیاست هستهای قانون میگذرانند، حتی یک مشورت کوچک هم با سازمان انرژی اتمی و یا شورای عالی امنیت ملی نمیکنند و کشور را گرفتار مسئله امنیتی میکنند. بعضا رفتار مرکز گریز و پیشبینی ناپذیری دارند. در تازهترین اقدام، روز دوشنبه هفته گذشته، به بهانه توافق آژانس هستهای با سازمان انرژی اتمی ایران، از رئیس جمهوری شکایت کردند. توافقی که به گفته همه متخصصان، ما را از یک بن بست مهم خارج کرد. اما به یکباره صدای مجلس بالا رفت و از رئیس جمهوری شکایت کردند و در اقدامی نامتعارف اعلام کردند که دولتیان را به مجلس راه نمیدهند! این در حالی است که این توافق با اذن شورای عالی امنیت ملی (که رئیس محترم مجلس به نمایندگی از نمایندگان مجلس، یکی از ارکان آن است) انجام گرفت. این یعنی بدون اطلاع رئیس مجلس، این توافق امکانپذیر نبود. اما به ناگاه از صحن سخن دیگری درمیآید. اصلاً مشخص نیست منطق صحن مجلس کنونی چیست؟ گزارش نمایندگان خود در کمیسیون تلفیق را رد میکنند. حتی ابتدای مجلس، گزارش شعبه و هیات بررسی صلاحیت مجلس را هم صحن رد میکنند. توافقات بین المللی که یک تصمیم فرا قوهای است و رئیس مجلس نیز در آن حضور داشته را هم رد میکنند. واقعاً مهندسِ این صحنِ آشوبناک کیست؟
جالب است که این همه، تحت ایده و ادعای انقلابیگری انجام میگیرد؛ لذا حتماً هزینهاش نیز از جیب انقلابیگری پرداخت میشود. همه نیک میدانیم که در کشوری با ساختار تصمیمگیری اینچنینی - یعنی رهبری در راس امور شورای عالی امنیت ملی ریگراتوری حوزه امنیت ملی را عهده دار است و قوای کشور هرکدام نقشی را در این شورا ایفا میکنند تا ضامن یکصدایی در سیاستهای مربوط به امنیت ملی شود - چنین رفتارهایی مصداق بارز آنارشیسم و حرج و مرج مدیریتی است و خلاف منطق ولایت پذیری است. بر همین اساس بارها از طرف مقام معظم رهبری مورد عتاب قرار گرفتهاند.
طبیعی است که در موضوعات سیاست خارجی و امنیت ملی، مانند موضوع پیچیده پرونده هستهای، نیازمند یک صدایی هستیم. البته بدیهی است که این به معنای عدم نقد و حرف متفاوت نداشتن در این حوزهها نیست. آقایان میتوانند هر نقدی بکنند؛ میتوانند به کلی نظر متفاوت داشته باشند. اما نباید در ساختار تصمیمگیری اخلال ایجاد کنند. در صحن میتوان سخنان متفاوت را شنید، اما باید تصمیمات را مسئولانه گرفت. مجلس نباید ساختار کشور را آشفته کند البته نبایست به خاطر جهل به امور، پاروی منافع گذاشت ظاهر مسئله این است که آیین و شئونات حکمرانی و حکومتداری را نمیدانند لذا منبع آنارشیسم در ساختار شدهاند اکنون همگان اذعان دارند که سخت نیازمند یکصدایی و وحدت در تصمیمات راهبردی هستیم.
فریدون مجلسی دیپلمات پیشین طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جهان صنعت نوشت: کشورهای عربی منطقه مثل عربستان و امارات به دنبال نقشآفرینی در مساله برجام بوده و از همراهی اسراییل نیز در این راستا استفاده میکنند. همین هم این نگرانی را ایجاد کرده که شاید بتوانند در مسیر به نتیجه رسیدن برجام و حل اختلافات تاخیر ایجاد کنند. این در حالی است که به باور من هیچکس به اندازه ما نمیتواند در این امر تاخیر ایجاد کند. مشکل اصلی و اساسیتر از نقشآفرینی کشورهای منطقه، این است که در ایران نسبت به روی کار آمدن باید سوءتفاهمهایی ایجاد شود. در واقع ما با این تصور که قرار است او در هر شرایطی و به هر صورتی به برجام برگردد شروع به شرط گذاشتن کرده و خواستیم که او خسارت بدهد، پوزش بخواهد، همه تحریمها را لغو کند و… آن هم در حالی که به طور معمول طرفی که تحت فشار است باید شرطها را بپذیرد.
این وضعیت غیرقابل درک، بزرگترین مزاحم برجام است. بمبباران اخیر که به گفته آنان هفده و به گفته ایران فقط یک کشته داشته و اهمیت ندارد نیز شاهد آن است که ما اکنون با شرایط جدیتری مواجه هستیم و مساله از حد شعارهای ترامپی فراتر رفته است.
البته این نکات در راستای بیان بیاهمیت بودن عملکرد کشورهای منطقه در رابطه با برجام نیست. به طور قطع آنان میتوانند مسالهساز شوند، اما نتیجهای که آنان میگیرند و تاکنون گرفتهاند ناشی از سیاستها و تندرویهای ما است. در نتیجه همین سیاستها بود که عربستان، امارات، بحرین و… با اسراییل متحد شدند و امکان ایجاد اشکال را پیدا کردهاند.
وضعیت فعلی ما در منطقه نسبت به چند سال قبل بدتر شده است. گذشته از همراهی کشورهای عربی با اسراییل، شاهدیم که همسایگان شمالی نیز همین رویکرد را دارند. جمهوری آذربایجان که حتی روابط رسمی هم با اسراییل دارد. اینها همه این مسائل را در نتیجه ایرانهراسی و شعارهای تهدیدآمیز ایران پیدا کردهاند. اکنون هم که صحبت از حضور برخی از کشورهای منطقه در مذاکرات هستهای شده، هیچ بعید نیست که سروکله آنان هم پیدا شود، عربستان که جای خود دارد.
روشها و سیاستهای سرسختانه جمهوری اسلامی ایران موجب بروز این وضعیت شده و تصور نمیکنم که با این وضعیت تصورات قبلی درباره روی کار آمدن بایدن به جایی برسد. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم همیشه در تاریخ آمریکا، جنگهای بزرگ در زمان دموکراتها رقم خورده، بنابراین اکنون نیز چنین احتمالی در کار است و حمله اخیر در مرز عراق و سوریه نیز مصداق آن است. اینکه طرف غربی به خواست کشورهای منطقه درباره نقشآفرینی آنان در برجام، توجه میکند بستگی به آن دارد که آنان چطور میتوانند از موقعیت خود استفاده کنند.
آمریکا و غربیها به مسائل مختلفی نظر دارند مثلا اینکه آیا آمریکا واقعا مایل است که همه امکانات منطقه، منابع انرژی و ثروت حاصل از آن را نصیب عربهای منطقه از جمله عربستان که حالا دیگر یک کشور سی میلیونی و صنعتی است، کند یا خیر؟ یا اینکه آیا این تمرکز قدرت و ثروت در آینده و با یک چرخش، در جهت خلاف منافع آنان قرار نمیگیرد؟ آیا اگر با ایران تفاهم کنند، این تفاهم موجب تعادل بین ایران و اعراب منطقه نمیشود و این به سود آنان نیست؟
غربیها و آمریکا به همه این نکات توجه دارند، اما مساله این است که ایران فقط به جای توجه به این موضوعات اصلی به نکاتی مثل نامشروع بودن اسراییل و ضرورت نابودی آن میپردازد.
احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق، در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: آنچه کار را برای اصلاحطلبان در دو دهه اخیر دشوار کرده است، رو شدن دست آنان درمواجهه آگاهانه با روشهای غیردموکراتیک بخشی از طیفهای سیاسی ایران است؛ طیفی که بر شیوه و عملکرد سیاسیاش اصرار و پافشاری دارد. بعد از دوم خرداد ۷۶ و با قدرتگرفتن اصلاحطلبان این امید به وجود آمد که جریان های سیاسی تندرو آرامآرام دچار فرسایش و در دل مردم هضم خواهند شد و اثرگذاریشان از بین میرود؛ اما چنین اتفاقی رخ نداد. این جریان با آگاهی از عملکرد و نیت دولت سازندگی و اصلاحات به وضعیت انقباضی روی آورد و سختتر از گذشته شد. اصلاحطلبان وقتی با عدم پذیرش شیوههای دموکراتیک از سوی این گروههای سیاسی روبهرو شدند، با دو استراتژی وارد عمل شدند؛ یکی برچیدن این جناح به وسیله اهرمها و ابزارهای سیاسی و دیگری خنثیسازی آنان. اصلاحطلبان در هر دو مورد ناموفق بودند؛ چراکه برچیدن این جناحهای سیاسی نیاز به حرکتی ضربتی داشت که به دور از سیاستها و شعارهایی بود که آنان تا آن زمان سر داده بودند و خنثیسازی کاری دشوارتر بود؛ چون این طیف سیاسی نزدیک به نهادهای رسمی بودند. شاید استراتژی آیتالله هاشمیرفسنجانی در مواجهه با این جریان سیاسی سنجیدهتر از دیگران بود. آیتالله سعی داشت با جلب مشارکت آنان در قواعد بازی اقتصادی و سیاسی دولت، این جناح را در دل خود مستحیل سازد. سیاست و شیوهای مانند «بومسامانه» در طبیعت. بومسامانه چیزی شبیه دریاچهای است که با خاک و سنگهای قوامیافته و با گیاهان و ماهیها و موجودات متفاوت دیگر شکل گرفته است. اگر در این دریاچه تعدادی از ماهیهای نوع دیگر رها شوند، برخی از آنان توسط ماهیهای دیگر بلعیده شده و برخی با سازگاری در محیط و صیانت از خود رشد و تولیدمثل کرده و بهتدریج جریان غالب دریاچه خواهند شد. آیتالله سعی کرد با چهرههای تکنوکرات و روش بومسامانه سیاسی آنان را دچار دگرگونی کند؛ اما استراتژی فرسایشی هاشمیرفسنجانی تبعات ناخواستهاش بیش از تبعات خواستهاش بود. این جریان سیاسی که تا چندی پیش از آن صرفا چشم به دست نهادهای رسمی داشت، پایش به منافع دولتی نیز باز شد و سودای دولتداری پیدا کرد. دست بر قضا دولت هاشمی از همین جریان سیاسی بسیار آسیب دید و در خرداد ۸۴ در برابر آن شکست خورد؛ اما اصلاحطلبان سرنوشت تلختری داشتند. آنان که استراتژی برچیدن را دنبال میکردند، توسط فشار همین طیفهای سیاسی متهم به ارتباط با بیگانه شدند و در حین ناباوری پایشان به زندان و بازجوییهایی باز شد که انتظارش را نداشتند. آنان که درصدد خنثیسازی بودند، اعتماد این جریان سیاسی را از دست دادند و این جریان در دل جریان بزرگتری به نام جریان اصولگرایی سنگر گرفت. اصلاحطلبان خنثیساز، هنوز در پی ادامه شیوههای مماشات و جنگ و گریز با این جریانهای سیاسیاند.
امروز برخی از یاران هاشمیرفسنجانی با تغییر شکل در استراتژی فرسایشی اینبار شیوه نزدیکی به اصولگرایان و طیف متکثر آن، وارد مرحله ادغام شدهاند؛ راهی که همچنان ادامه دارد و بعید است از آن چیزی عاید اصلاحطلبان شود؛ مگر تأخیر در خروج از قدرت؛ اما اصولگرایان بهویژه این جریان تندرو درون آن بیش از سامانه سیاسی خود مدیون اپوزیسیون خارج از ایران است؛ چراکه جریانی که به اصلاحطلبان بیشترین لطمه را زده است، همان اپوزیسیون خارج از کشور است که میداند تنها جناح سیاسی که پایگاه مردمی دارد، اصلاحطلباناند. اینک گویا تمام طیفهای اپوزیسیون برای زدن اصلاحطلبان جایزه گذاشتهاند و بدون هیچ تفکیکی در میان این چهرههای سیاسی آنان را به یک چشم میبینند؛ چراکه اگر جریانی بتواند با شیوههای دموکراتیک حیات سیاسی انقلاب را تضمین کند، همین اصلاحطلبان هستند. لفظ استمرارطلب بیدلیل بر این گروه سیاسی اطلاق نشده است. این لفظ در معنای غیرکناییاش اتفاقا به اصلاحطلبان بسیار نزدیک است. آنان بیش از گذشته بر استمرار اصلاحات تأکید دارند. البته ناگفته پیداست که پاشنهآشیل اصلاحطلبان چهرههاییاند که صرفا برای حفظ ثروت و قدرت در پی استمرار اصلاحات هستند و بدنامی آنان بیشازپیش با درشتنمایی این چهرهها در نزد مردم باورپذیر میشود. وقت آن رسیده که اصلاحطلبان حتی به قیمت شکست در انتخابات راه خود را از این دست اصلاحطلبان جدا کنند. هر اتحادی الزاما سازنده نیست؛ بهویژه اتحادی که بر مبنای اصولی مشترک شکل نگرفته باشد. تا زمانی که این مرزها روشن و شفاف نباشد، بسیاری باز به اصلاحطلبان، به حق یا ناحق حمله خواهند کرد. بگذریم ازحملات برخی از چهرههای تندرو که در گذشته با حمایت جریان راست سنتی در حوزه هنری تبلیغات اسلامی فیلمهای ایدئولوژیک میساختند. بیتردید این یادآوری گذشته سرزنش به تغییری نیست که در این افراد، رخ داده است. صرفا تأکید بر این نکته است که بدون استدلالی محکم نباید اصلاحطلبان را در کنار سلطنتطلبان نشاند؛ آنهم بدون درنظرگرفتن اینکه بسیاری از این چهرهها بیشتر از آنها در زندانهای پهلوی دوم، مورد آزار و شکنجه قرار گرفتهاند. اینک اصلاحطلبان کار سختی پیشرو دارند. در داخل و خارج سر نخواستن آنها دعواست و تنها راه باقیمانده آنان برگشتن به سوی مردم است. مردمی که هنوز که هنوز است دل در گرو حقیقت دارند.