به گزارش «تابناک» به نقل از فرارو، هر بار که مسئله فلسطین در فضای رسانهای داغ و اتاقهای فکر در صداوسیما تشکیل میشود، اولین گزینهای که روی میز قرار میگیرد، بازپخش فیلم سینمایی «بازمانده» است. اثری درخشان از زندهیاد سیفاله داد که بیاغراق تا به امروز آبرومندانهترین محصول سینمای ایران در واکنش به سالها مقاومت فلسطینیان در برابر رژیم اشغالگر قدس است.
امروز همه دستگاه فرهنگی کشور به محصولی افتخار میکند که زمانی در همین دستگاه مهر توقیف به پیشانیاش خورده بود. منوچهر محمدی از معدود تهیهکنندگان مولف و دلسوز سینمای ایران، که تهیهکنندگی این فیلم را هم برعهده داشت، شب گذشته با حضور در برنامه تلویزیونی «به افق فلسطین» باردیگر ناگفتههایی درباره به ثمر رسیدن این پروژه را روایت کرد که بازخوانی چندین و چندباره آن برای اطلاع از آسیبهایی که در چهاردهه گذشته، نفس جریانهای فرهنگی و هنری در کشور را به شماره انداخته است، لازم و ضروری است.
در گزارش پیشرو و به بهانه اظهارت تازه منوچهر محمدی، مروری کوتاه بر متن و حاشیه فیلم سینمایی «بازمانده» و چالشهای تولید آن خواهیم داشت.
روایت اول؛ «بازمانده» چگونه متولد شد؟
درباره اینکه «بازمانده» چگونه متولد شد و انگیزه سیفاله داد برای کارگردانی این پروژه سینمایی چه بود، روایتهای متعددی وجود دارد، اما روایت ماجرای تولید آن از زبان منوچهر محمدی، همچنان خواندنی است.
محمدی شب گذشته در «به افق فلسطین» اینگونه از تولد «بازمانده» گفت: «این فیلم حاصل یک گروکشی بود. آن زمان من شرکتی را به همراه مرحوم داد و مرحوم عسگرینسب داشتیم. ابراهیم حاتمیکیا برای ساخت فیلمی به ما مراجعه کرد و از دل صحبتهایی که داشتیم قصه «از کرخه تا راین» بیرون آمد. قصد تولیدش را داشتیم، اما به دلیل فیلمبرداری در آلمان، نیاز به منابع ارزی داشتیم. وزیر وقت ارشاد آن موقع ما را به آقای مهاجرانی که آن زمان معاون حقوقی آقای هاشمی رفسنجانی و رئیس کمیته فلسطین بود، ارجاع داد. آقای مهاجرانی گفت من بودجهای برای مسئله فلسطین داریم و چند سال است که سازمان برنامه به من میگوید، چون این بودجه را جذب نکردهای، آن را حذف میکنیم! او گفت من حاضرم حدود ۱۵۰ هزار دلار برای فیلم «از کرخه تا راین» بودجه بدهم به شرط آنکه شما فیلمی هم درباره فلسطین بسازید. آقای حاتمیکیا زیر بار این پیشنهاد نرفتند، اما ما «از کرخه تا راین» را ساختیم و فیلم موفقی هم شد.»
منوچهر محمدی در ادامه روایت خود میگوید: «تصور ما این بود که آقای مهاجرانی این پیشنهاد را فراموش کرده است. زمانی که «از کرخه تا راین» روی پرده رفت، ایشان با من تماس گرفت و گفت، الوعده وفا! آن زمان هم هیچ کاندیدایی بهتر از سیفاله داد برای ساخت این فیلم نداشتیم. به همین دلیل بهصورت مشترک چند سفر به لبنان و سوریه رفتیم و با بررسی مجموعه مطالعات و بررسیهایمان در کتب تاریخی و اسناد به این ایده رسیدیم. در آخرین سفری که آقای داد به تنهایی رفته بودند، چیزی در حدود ۱۵ کارتن کتاب همراه خود آورده بودند! ایشان هم به زبان انگلیسی و هم به زبان عربی تسلط کامل داشتند. یک روز صبح به دفتر آمدند و کتابی به من دادند که نوشته غسان کنفانی بهعنوان یکی از بهترین نویسندههای دنیای عرب بود. اسم کتاب «بازگشت به حیفا» بود.»
تهیهکننده «بازمانده» درباره اولین مواجهه خود با ایده این فیلم هم میگوید: «سیفاله داد به من پیشنهاد کرد در این مجموعه داستان، قصهای که نامش «بازگشت به حیفا» بود را بخوانم. قصهای بسیار تلخ و سیاه بود درباره محاکمه نسل پیشین فلسطینیان که چرا اجازه دادید چنین اتفاقی رخ بدهد. به سیفاله داد گفتم این قصه خیلی تلخ است و اگر بخواهیم به آن بپردازیم گویی فلسطینیان را محاکمه کردهایم. او گفت من از این قصه فقط میخواهم به بچهای که در حیفا جا مانده است بپردازم. اینگونه قصه «بازمانده» ساخته شد و امروز فیلمش یک روح حماسی دارد.»
روایت دوم؛ چه کسی گفت توقیفش کنید!
منوچهر محمدی سالها قبل درباره ماجرای توقیف «بازمانده» گفته بود «بعد از آماده شدن به شدت از طرف ارشاد آن موقع بیمهری بود و اجازه شرکت در جشنواره فجر به آن ندادند و ما را وادار کردند بگوییم فیلم به جشنواره نمیرسد. بعد از آن در سال ۷۵ و بعد از اینکه برخی از مسئولان، غیر از مسئولان ارشاد فیلم را دیدند، پی به ارزشهای آن بردند و اجازه نمایش دادند. به طور مشخص «بازمانده» قبل از جشنواره فجر سال ۷۴ تا خرداد ۷۵ در محاق توقیف بود.»
فرمان وزارت ارشاد در آن مقطع در دستان مصطفی میرسلیم بود و اتفاقا در همین دوره فیلمهای شاخص دیگری همچون «آدم برفی» هم به محاق توقیف رفتند. فیلمی که سالها بعد نظر متفاوت رهبرانقلاب درباره آن هم رسانهای شد و معلوم شد این ساخته داود میرباقری در مقطع اکران عمومی خود، قربانی چه تنگنظریهایی بوده است!
جالب اینکه این رویکرد در مدیران وقت وزارت ارشاد حتی از سوی رئیس دولت هم قابلدرک نبوده است! منوچهر محمدی دیشب در «به افق فلسطین» گفت: «در خرداد ۷۵ بود که از طرف دفتر آقای هاشمی رفسنجانی بهعنوان رئیس جمهور وقت پیغام دادند که ایشان میخواهند فیلم را ببیند. من، سیفاله داد و عزتاله ضرغامی که به تازگی معاون سینمایی شده بودند، به آنجا رفتیم و با هم فیلم را دیدیم. آقای هاشمی بهشدت احساساتی بودند و در طول فیلم مرتب متوجه میشدم که اشکهای خود را پاک میکنند. وقتی هم که فیلم تمام شد، خیلی اظهار لطف داشتند و پرسیدند چرا این فیلم توقیف شده است؟ گفتیم به ما میگویند که باید سر زنان غیرمسلمان در فیلم روسری بگذاریم؟ ایشان خیلی تعجب کردند و گفتند انشالله درست میشود و شما کارتان را درست انجام دادهاید. ما فکر میکردیم همه چیز در همان جلسه تمام شد، اما مردانگی آقای هاشمی این بود که دوشنبه فیلم را دیدند و جمعه همان هفته در خطبههای نماز جمعه به فیلم «بازمانده» اشاره کردند و گفتند من برای فلسطین خیلی کار کردهام و چند کتاب هم نوشتهام، اما اگر همه اینها را در ترازویی بگذاریم و فیلم بازمانده را در کفه مقابل، فیلم بازمانده از تمام کارهای من سنگینتر است.»
روایت سوم؛ غفلت از نگاه راهبردی رهبر انقلاب
اما نکته کلیدی درباره سرنوشت فیلم ماندگار «بازمانده» مربوط به نقش رهبر انقلاب در رهایی فیلم از محاق توقیف و بازگشت آن به چرخه حیات طبیعی خود بهعنوان یک محصول هنری بود.
این بخش از روایت منوچهر محمدی را با دقت بیشتری بخوانید؛ «از دفتر مقام رهبری خواستند که فیلم را ببینند. فیلم توسط ایشان دیده شد و تعاریفی داشتند که من از بازگویی آنها معذورم. اما پرسیدند چرا جلوی این فیلم را گرفتهاند؟ من پاسخ دادم که میگویند چرا برسر برخی خانمها در فیلم روسری نیست و حجاب ندارند؟ به همین دلیل هم فیلم توقیف شده است. ایشان فرمودند از قول من به آنها بگویید، من در این فیلم بیحجابی ندیدیم! آنچنان نگاه فیلمساز نجیب است که آدم احساس نمیکند بخشی از این شخصیتها روسری و حجاب ندارند.»
فهرست فیلمهایی که در طول چهاردهه گذشته، بهواسطه تنگنظری برخی مدیران میانی ارشاد به محاق توقیف رفته و بعدها با نگاه فرهنگی مقامات عالی نظام، به مسیر اصلی حیات خود بازگشتهاند، فهرستی بلندبالاست. از فیلمنامه «آژانس شیشهای» تا «مارمولک» و از «آدم برفی» تا «بازمانده». افسوس که این نگاه راهبردی هنوز هم از سوی طیف گستردهای از مدیرانی که متولی ساماندهی سینما هستند، مغفول واقع میشود.
همین روزها هم هستند فیلمهای ارزشمندی که مهر توقیف بر پیشانیشان نشسته و مشخص نیست که باید چند سال بگذرد تا متوجه ارزشهای آنها شویم.