به گزارش «تابناک» به نقل از فرهیختگان، سعید آجرلو، مدیرمسئول روزنامه صبحنو، در ابتدا اشارهای به چهار راهبرد رهبرانقلاب (امنیت، سلامت، مشارکت و رقابت) برای انتخابات اسفند کرد و دو راهبرد مشارکت و رقابت را دارای همبستگی بیشتری دانست و چهار چالش برای تحقق مشارکت و رقابت بالا در انتخابات اسفند، روایت کرد: «چهار چالش برای اینکه به این دو استراتژی و راهبرد برسیم و بتوانیم آن را عملی کنیم، وجود دارد که یکی از آنها مسالهدار بودن نهادهاست. وقتی از مردم سوال میکنیم که شما چگونه به نهادهای رسمی نگاه میکنید و رابطه نهادها با مشکلات شما چیست؟ شاید توصیف دقیقی نداشته باشند یا به تعبیری میشود گفت نمیتوانند ارتباطی بین نهادهای اجرایی و قانونگذاری و مشکلات خود برقرار کنند. درمورد مجلس با توجه به اینکه به انتخابات مجلس نزدیک هستیم، بخشی از انگیزه فرد رایدهنده به کارآمدی آن نهاد ربط دارد، بخشی به مسائل سیاسی و بخشی هم به مساله کارآمدی ارتباط دارد. در طول چهارسال گذشته، به نظر من نهاد پارلمان خیلی تخریب شده است. مجلس یازدهم قبل از انتخابات۱۴۰۰ از سوی کسانی که فکر میکردند، قدرت گرفتن این مجلس میتواند زمینه اتفاقاتی شود که در انتخابات ۱۴۰۰ امتداد پیدا کند، تخریب شد. بخشی از تخریبکنندگان، گرایشهای اصلاحطلبی و اعتدالی داشتند، بخشی هم درون جریان اصولگرایی بودند که مثال خیلی واضح آن موضوع دستکاری بودجه بود که یکی از نمایندگان تهران که با لیست اصولگراها وارد شده بود، اظهاراتی مطرح کرد و فضایی برای تخریب مجلس در اختیار جریان اصلاحطلب و طرفداران روحانی قرار داد. از طرفی اصلاحطلبان مرتب حرفهایی در مورد مجلس میزدند که این مجلس تندرو و ناکارآمد است و اضلاع مختلف آن با هم اختلاف دارند. در واقع روایت پارلمان و عملکرد پارلمان، از زبان تخریبکنندگانش شنیده شد و آن روایتی که بیرون آمد نه از داخل مجلس بلکه از سوی تخریبکنندگان و کسانی که قصدشان، نگرشهای تخریبی بود، روایت شد. من فکر میکنم در این مسیر تخریب، گرایشهای سوپر انقلابی که میتوانیم اسم آنها را گرایشهای افراطی بگذاریم کنار اصلاحطلبان و اعتدالیون قرار گرفتند که البته بخشی از آن هم قبل از ۱۴۰۰ اتفاق افتاد. درحالیکه اولا مجلس چند طیف دارد. وقتی یک نماینده حرفی را میزند، ممکن است شاذ یا خاص باشد اما حرف همه مجلس نیست ولی میتواند جوری بازنمایی بشود که انگار یک طیف بزرگی در مجلس، این را مطرح کردند یا آن نماینده مجلس، مساوی با همه مجلس است. این موارد در هر مجلسی وجود داشته، افراد نظرات و حرفهای خود را مطرح کردند اما لزوما حرفهای کل آن نهاد نبوده. نکته بعد اینکه خیلی حرفها و طرحهایی که شاید همین طیف رادیکال در مجلس مطرح کردند، در مقام عمل اجرا نشده و حتی بر آن مبنا قانونگذاری هم نشده اما در مرحله پیش از قانونگذاری یک کمپین تخریبی پیرامون آن به راه افتاده است.»
اگر تصمیمگیریهای مجلس به مشکلات مردم ربط داده شود و نهاد مجلس تخریب نشود، مشارکت در انتخابات افزایش پیدا میکند
آجرلو بر این نکته تاکید میکند که اگر رویکردهای تخریبی علیه مجلس و ارتباط تصمیمگیریها به مشکلات مردم بیشتر شود، در مشارکت تاثیر مثبتی میگذارد و میگوید: «نکته سوم این است که مردم احساس میکنند که مشکلات اقتصادیشان حل نشده و بخشی را شاید از چشم نهادها و دولتها ببینند. این موارد موجب شده که معناداربودن نهادها تا حدودی دچار چالش شود و خود این موجب شود که عملا انگیزه رقابت یا مشارکت پایین بیاید. پس ما اگر بخواهیم یک مشارکت و رقابت خلق کنیم، بخشی از آن همین معناداربودن نهادهاست. یعنی اگر مجلس با رویکرد تخریبی معرفی نشود و اگر تصمیمگیریهایش به مشکلات مردم ربط داده شود، حتما میتواند در افزایش مشارکت موثر باشد.»
مسالهدار بودن رقابت نکته دیگری بود که آجرلو، آن را در افزایش میزان مشارکت و رقابت موثر میداند و توضیح میدهد: «از سال ۹۸ بعد از اینکه پروژه روحانی و اصلاحطلبان شکست خورد، بخشی از اصلاحطلبان که من آنها را ذیل آقای تاجزاده میبینم، بهشدت رادیکال شدند و از صندوق کنار کشیدند. میشود گفت به نوعی یک تحریم خاموش، انجام دادند. دیگر گرایشهای اصلاحطلب مثل جبهه اصلاحات نیز منفعل شدند و نتوانستند وارد فضای انتخابات شوند. در انتخابات ۱۴۰۰ هم آرایش صحنه بهگونهای بود که وضعیت واقعی نیروهای سیاسی و ارتباط آن با نیروهای اجتماعی در آن بهطور کامل توضیح داده نمیشد و برخی از نیروهای سیاسی غایب بودند و برخی از نیروهای اجتماعی احساس کردند که مابهازای سیاسی در این صحنه ندارند. بنابراین بخشی از آرایش آن صحنه و بخشی هم گرایشهای رادیکال اصلاحطلب و ناامیدی آنها از روحانی موجب شد، معناداربودن رقابت تحتالشعاع قرار بگیرد. این را نباید فراموش کنیم که آن سمت گرایشهای اصلاحطلب رادیکال یکسری گرایشهای سوپرانقلابی و راست افراطی هم وجود دارند که با معناداربودن رقابت مشکل دارند و اساسا میخواهند که رقابت نهادهای انتخابی را تبدیل به رقابت درونجریانی کنند و مخالفند که جریان مقابل وارد بشود. من فکر میکنم با توجه به تاکید رهبر انقلاب، فضای کلی کشور حتما به سمتی خواهد رفت که عدالت و انصاف رعایت شود و حتما شاهد یک رقابت معنادار باشیم اما باید بدانیم که این امر دو رقیب جدی دارد، یکی اصلاحطلبان رادیکال که به دنبال بیمعنا کردن انتخابات هستند و دیگری هم جریانهای اصطلاحا سوپرانقلابی و راست افراطی.»
آجرلو، از گروه سومی که به نوعی آنها را رقیب رقابت معنادار در انتخابات میداند نیز نام میبرد و میگوید: «گروه سومی هم که به نظر من مشارکت بالا را تحتالشعاع قرار داده، گرایش عدالتخواهی کاذب است. آن چیزی که تحت عنوان تخریبگری در فضای سیاسی میبینیم، در طول سالهای گذشته و خصوصا از اوایل دهه ۹۰ به بعد، جز مایوس کردن و سرخورده کردن مردم، نتیجه دیگری نداشته و عملا نتوانسته به مشارکت بالا بینجامد و از مشارکت کم هم کرده است. مثل همین پروژههای تخریبی که این طیف مدعی عدالتخواهی جلو بردند. مساله آخر هم این است که ما چالش گفتار گروههای سیاسی داریم یعنی احزاب و گروههای سیاسی در خلق گفتار جذاب و خلاقانه ضعف دارند و همین باعث میشود که نتوانند با نیروهای اجتماعی پیوند بخورند و آنها را ترغیب کنند تا وارد فضای سیاسی شوند.»
مساله سوپرانقلابیها اصلا مشارکت بالا نیست
آجرلو در ادامه به کنش براندازها که در جریان اتفاقات سال گذشته بهدنبال ایجاد شکاف میان مردم و نظام حکمرانی بودند و برخی جریانها و گروههای سیاسی که بهدنبال کاهش میزان مشارکت مردم هستند، میپردازد و میگوید: «بهنظر من اپوزیسیون، بخشی از اصلاحطلبان رادیکال که من اسمشان را تجدیدنظرطلب میگذارم که نمادشان آقای تاجزاده است، احمدینژاد و جریان احمدینژاد و برخی از جریانهای سوپرانقلابی و راست افراطی، خودشان را رقیب مشارکت بالا میدانند و دنبال این هستند که بخش تحریمی و بخشی که به عرصه انتخابات نیامدند را مدیریت کنند. درواقع میخواهند از جنبهای نیروهای سیاسیای که در انتخابات حضور پیدا نمیکنند را مدیریت کنند و اتفاقا رقابت درونی هم دارند. احمدینژاد میگوید که من میتوانم اینها را مدیریت کنم، اپوزیسیون هم این ادعا را دارد، آن طیف اصلاحطلبان رادیکال هم این ادعا را دارند. حالا آن طیف بهنظر من سوپر انقلابی و راست افراطی به این معنا دنبال نمایندگی تحریمیها نیست، بلکه اساسا خیلی مسالهاش مشارکت بالا نیست، چون بهدنبال گرایشهای نابگرایانه و چیزی که تحت عنوان خالصسازی مطرح میشود، است و ابایی هم از طرح کردنش ندارد. این سه جریان با آن تحلیل و این جریان چهارم با یک تحلیل دیگر، خیلی مشارکت بالا مسالهشان نیست. اما نکته این است که بعد از اتفاقات پاییز، بالاخره با یک اتفاق اجتماعی و بعد امنیتی مواجه بودیم که حتما ادامه سیاسی هم خواهد داشت، یعنی در حوزه سیاست هم خودش را یک جوری نمایش خواهد داد، همانطور که در حوزه اقتصاد خود را نشان داد، در حوزه بینالملل خود را نشان داد، در حوزه سیاسی، ابتدای کار موجب شد اصلاحطلبان بهشدت رادیکال و تند بشوند به این خاطر که فکر میکردند، باید با اپوزیسیون رقابت کنند و میخواستند مرزهایشان را بهنوعی با نظام سیاسی پررنگ کنند و از مرزها خارج شوند. بعد از اتفاقی که ۲۵شهریور امسال افتاد و شکست سالگرد اتفاقات سال گذشته، بهنوعی ائتلافهای درونی اپوزیسیون فروپاشید و علیه هم حرف زدند، اصلاحطلبان احساس کردند خطر کمتری از جانب اپوزیسیون آنها را تهدید میکند و میتوانند کمی پایشان را داخل بیاورند، مقداری مرزهایشان را کمرنگتر کنند و شاید فضای سیاستداخلی برای آنها مقداری بازتر از قبل شود. پس ماجراهایی که از پاییز سال گذشته اتفاق افتاد، بهنظر من در یک سطح اپوزیسیون و اصلاحطلبان خود را نشان داد. الان اصلاحطلبان احساس میکنند که مردم و بخشی که از گروههای سیاسی ناامید بودند، نسبت به اپوزیسیون هم بدبین هستند و در پروژه اپوزیسیون شکست خوردند و بخشهایی از جامعه به عرصه انتخابات و سیاستداخلی وارد شده و بهنوعی احیا خواهند شد. حالا اصلاحطلبان میخواهند جایی در سیاستداخلی آینده پیدا کنند. من فکر میکنم که در انتخابات مجلس، بیشتر از هر جریانی، اعتدالیون میخواهند این جریان را نمایندگی کنند. بخشی از اعتدالیون و بخشی از محافظهکاران کلاسیک که به آقای لاریجانی نزدیکترند و شاید آقای باهنر یک بخشی را نمایندگی میکند، درنهایت میخواهند یک فراکسیون بزرگ اقلیت در مجلس بعد درست کنند و فضایی شود برای اینکه اصلاحطلبان بتوانند وارد فضای سیاسی کشور شوند. نکته مهم دیگر این است که مساله فلسطین برای اصلاحطلبها فضایی شد که مرزهای خود را با نظام سیاسی کمرنگتر کرده و ذیل آرمان فلسطین گفتوگوی مشترکی با نظام سیاسی پیدا کنند، جز معدود نفراتی از اینها که وارد نشدند. عمده این افراد موضعگیری نزدیک به حاکمیت با فاصلهگیری خیلی کم داشتند، چون در این یک سال و خردهای، اصلاحطلبها این فراز و نشیب را در نسبت با جامعه و حکومت، داشتند.»
بالا بردن توقعات سیاسی توسط احزاب از نهاد مجلس، موجب ایجاد یاس میان مردم میشود
آجرلو درباره اینکه کنش و رفتار احزاب و گروههای سیاسی در انتخابات باید به چه نحوی باشد که بر افزایش مشارکت تاثیر بگذارد، میگوید: «بهنظر من مهمترین نکته این است که جریانهای سیاسی موضع خود را بهصورت صریح نسبت به مسائل مختلف بیان کنند یعنی اینکه به سیاستخارجی و به موضوعات اقتصادی چطور نگاه میکنند، موضعشان نسبت به توسعه چطور است، به همین موضوعات سیاستداخلی از جنس مشارکت و مردمسالاری دینی و اینها چه طور نگاه میکنند و به جناحهای مخالفشان چگونه نگاه میکنند؟ این یکی از مشکلات خیلی جدی ما در سیاستداخلی است. ما در سیاستداخلی همیشه در هالهای از ابهام حرکت میکنیم و موضعگیری صریح و شفاف را کمتر میبینیم، مخصوصا وقتی که وارد حوزههای رقابت درون جریانی میشویم. چه در میان اصلاحطلبانی که درون جریان خودشان باهم رقابت دارند و چه اصولگرایانی که با هم رقابت دارند، آن چیزی که میتواند در درجه اول نسبت به احزاب سیاسی مشارکت خلق کند این است که احزاب سیاسی دارای یک مانیفست سیاسی جدی، صریح، محکم و بدون رودربایستی باشند، چون این میتواند نسبتی خیلی مستقیم و صریح و شفاف را برقرار کند و بدنه اجتماعی آنها بداند که دارد به چه رای میدهد و به چه رای نمیدهد. ما در این حوزه خلأ داریم و احزاب سیاسی جدا از اینکه بخواهند به مشارکت دعوت کنند و یکسری حرفهای روتین بزنند، بیشتر از هر چیزی باید بگویند که کادر ما برای اداره کشور این شکل و تفکرات را دارد و برای مجلس اینطور فکر میکنیم و میخواهیم این قوانین را تصویب کنیم و با این قوانین مخالفیم که مردم بدانند اساسا با چه موضوعی مواجهند. نکته بعدی این است که اندازه قدرت هر نهاد را درنظر بگیرند، بالاخره مجلس نهاد اجرایی نیست، نهاد قانونگذاری است و قرار نیست در مجلس مسائل اجرایی کشور حل شود. قرار است که قوانینی تصویب شود که در دولت تبدیل به حل مساله مردم شده و به این قوانین نظارت هم شود، اینکه نماینده حزبی سیاسی، توقعات را از نهادی که سقف حرکتیاش مشخص است، بالا میبرد طبیعتا بعد از مدتی موجب یاس خواهد شد. در کمپینهای انتخاباتی، ممکن است افراد به تبعات حرفهایشان فکر نکنند، اینکه چقدر بلندپروازیهایی که دارند و وعدههایی که میدهند با واقعیتها همپوشانی دارد. قرار نیست ما حرفهای بزرگ بزنیم، وعدههای بزرگ دهیم اما نتوانیم در عمل به آن پایبند باشیم. وقتی شما اینطور صحبت میکنید و به مردم میگویید مجلس آنقدر اختیار و قدرت دارد و بخشی از آن را من بهعنوان فلان حزب یا فلان نماینده میتوانم جلو ببرم و نمیتوانم چیزی بیشتر از این قرار دهم، چون در ساختارها قرار داده نشده است. این هم فکر میکنم مساله مهمی باشد که بعدا موجب یاس و افسردگی و سرخوردگی نشود.»