به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز دوشنبه دوم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بازتاب گسترده خبر پرتاب ماهواره ثریا در رسانههای جهان، 1000 تأیید جدید کاندیداهای معترض در شورای نگهبان، سرنوشت برجام در روزهای پرتنش خاورمیانه و تخریب مجلس در آستانه انتخابات در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با تیتر « راه های نفوذ را ببندید» نوشت: به شهادت فرماندهان و سایر نیروهائی که این روزها در حملات موشکی، هوائی و پهپادی رژیم صهیونیستی از دست میروند، صرفاً به عنوان چند نفر که به شهادت رسیدهاند نگاه نکنیم. اینها سرمایههائی با تجربه و تخصص بالا هستند که برای کشور ارزشمندند. صهیونیستها این نیروها را با شناخت و محاسبه دقیق حذف میکنند. ما باید از خودمان بپرسیم برای حفاظت از این قبیل نیروهای کارآمد که در شرایط حساس کنونی و آینده بشدت به آنها نیاز داریم، چه کردهایم و چه خواهیم کرد؟
اولین سوال درباره آنچه در کمتر از یک ماه اخیر در حومه زینبیه و در قلب دمشق رخ داد و چند نیروی زبده را از ما گرفت اینست که در زمان حملات ارتش رژیم صهیونیستی به این دو مکان، اس400های روسیه که عهدهدار پدافند سوریه هستند چرا فعال نبودند؟ آیا قرار است روسها فقط از خودشان در سوریه دفاع کنند؟ آنها که با برخورداری از روابط صمیمی و مستحکم با رژیم صهیونیستی اصولاً مورد تعرض این رژیم قرار نمیگیرند. بنابراین وجود تجهیزات پدافندی پیشرفتهای مانند اس400 در سوریه برای چه کاری است و چه زمانی به کار خواهد آمد؟
سوال دیگر این است که اطلاعات دقیق مربوط به مکانهای این نیروها و مهمتر از آن، زمان حضورشان در آن مکانها و باز هم مهمتر اطلاعات مربوط به زمان دقیق تجمعشان در این مکانها را چه کسی به صهیونیستها داده است؟ این تصور که سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) بسیار قوی است و میتواند به چنین اطلاعاتی دست پیدا کند، نوعی بزرگنمائی این سازمان کثیف است. باید سوال را اینگونه مطرح کرد که عوامل نفوذی صهیونیستها در میان کسانی که خودی تصور میشوند چه کسانی هستند؟ معقول نیست که این اطلاعات را خود نیروهای ایرانی به صهیونیستها داده باشند. بنابراین، باید عوامل نفوذی دشمن را در میان غیرایرانیها جستجو کرد که شامل افراد محلی و روسها میشود. از وجود عناصری مانند «ایلی کوهن» که با ظاهری افراطی علیه رژیم صهیونیستی در سوریه در دهه 1340 فعالیت میکرد و تا معاونت وزارت دفاع این کشور ارتقاء یافته بود ولی شبها از خانه خودش تمام اطلاعات محرمانه سوریه را به موساد مخابره میکرد، نباید غافل شد. او سرانجام شناسائی، محاکمه و در میدان مزجه دمشق به دار آویخته شد.
سوال بعدی این است که آیا از روسهای فعال در سوریه باید خاطرمان آسوده باشد؟
پاسخ دادن به این سوال هرچند چندان آسان نیست، ولی ما نباید احتمالات را نادیده بگیریم و بنا را نباید بر خوشبینی مطلق بگذاریم. ما از دولتهائی که به آنها اعتماد کردهایم ضربههای زیادی خوردهایم. چگونه میتوانیم حزب توده را فراموش کنیم؟ چگونه میتوانیم غائله پیشهوری در آذربایجان را نادیده بگیریم؟ حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با لافهای دوستی که همسایه شمالی میزد چگونه میتوانیم کمکهای تسلیحاتی و اطلاعاتی او به صدام و حزب بعث را نادیده بگیریم؟ چگونه میتوانیم خدعهای که در ماجرای جنگ اوکراین از روسها دیدهایم را فراموش کنیم؟ در همین سوریه، آیا میتوان سهمخواهی روسها بعد از فروکش کردن غائله داعش را فراموش کرد؟! تا چه وقت قرار است خوشبینیهای افراطی را بر واقعبینی ترجیح بدهیم؟ آیا زیر سوال بردن تمامیت ارضی ما آنهم دو بار ظرف چند ماه نباید این هشدار را به ما بدهد که جانب احتیاط را در تعامل با چنین دولتهائی رعایت کنیم؟
رژیم صهیونیستی به سرعت در حال حذف کردن نیروهای کیفی ما و نابود کردن سرمایههای این کشور است و ما همواره سخن از انتقام میگوئیم. حتی اگر در انتقام گرفتن موفق هم باشیم، آیا میتوانیم جای خالی این نیروهای کیفی را پر کنیم؟!
به نظر میرسد اصلیترین وظیفه ما در شرایط کنونی تقویت دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور برای جلوگیری از نفوذ عوامل دشمن است. ضربههای بزرگی که در سالهای اخیر از رهگذر نفوذیها متحمل شدهایم، باید جبران شوند. جبران این ضربهها با شعار دادن امکانپذیر نیست، باید با دقت و سرعت راههای نفوذ را بست.
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان آقای منظور شما عدالت را تعریف میکنید نوشت: از داود منظور ریاست سازمان برنامهوبودجه که اکنون در جایگاهی خطیر نشسته و با یک فرمان میتواند فقر و تهیدستی کارمندان را گسترش دهد یا اندکی از ناترازی نرخ رشد درآمد کارمندان دولت و نرخ تورم پایدار و آزاردهنده سالهای تازهسپریشده از جمله ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ را کاهش دهد میپرسم که با کدام دانش و بینش خود را در جایگاه تشخیص مقوله شریف و پیچیده عدالت قرار دادهاید و کدام نهاد سیاسی و علمی به شما صلاحیت تشخیص عدالت را داده است؟ جنابعالی در پاسخ به تصمیم انحرافی مجلس یازدهم که تنها و تنها ۲درصد بر اندازه تعیینشده از سوی سازمان برنامه برای افزایش حقوق کارمندان در نظر گرفته که بیشتر به یک جنگ زرگری میماند تا اینکه بخواهد قدرت خرید کارمندان را حفظ کند، نوشتهاید- یا شما بر آن مهر تایید زدهاید- که سازمان برنامه در لایحه بودجه تعیین کرده بود «با هدف برقراری عدالت در نظام پرداخت و افزایش کمتر برای کارکنان با حقوق بالاتر، حقوق گروههای مختلف حقوقبگیر به میزان متوسط ۱۸ درصد افزایش یابد.»
آیا واقعا قبول دارید این تصمیم شما عین عدالت است و باید پرسید آیا تعریف تازهای از عدالت دارید یا اینکه در اینباره از فقها یا علما و دانشمندان استعلام کردهاید و مطابق با نظر آنها چنین تصمیمی گرفتهاید؟ آیا این عدالت است که فردی که به دلیل تحصیلات بالاتر، پشتکار بیشتر، دانش افزونتر و نوآوری و خلاقیت در مقام بالاتری قرار گرفته و به همین دلیل حقوق بیشتری میگیرد را جریمه کنید؟ این تصمیم بیشتر پوپولیستی است و بر آموزههای سوسیالیستی بنا شده و بدون تردید با عدالت سازگار نیست.
جنابعالی در پاسخ به کمیسیون تلفیق تاکید دارید که «نماینده دولت با افزایش ضریب افزایش حقوق برای تمامی کارکنان دولت از ۱۸ درصد به ۲۰ درصد، مشروط به تامین منابع پایدار موافقت کرده است. از ریاست سازمان برنامهوبودجه میپرسم توضیح دهد از پارسال که بودجه ۱۴۰۲ تهیه میشد تا امسال که بودجه سال آینده تهیه میشود دولت و به ویژه وزارت اقتصاد کدام گامهای اجرایی کارشناسانه را برای تامین منابع مالی پایدار برداشته و در این مسیر کدام کامیابی را داشته است؟ شاید بگویید در این باره باید از جای دیگری پرسید که قبول است اما بگویید شما و سازمان برنامه برای این کار چه کردهاید و از وزارت مربوطه کدام پرسشها را داشتهاید. کارمندان و حقوقبگیران نمیتوانند به فروشندگان کالاها بگویند افزایش قیمت کالا را وقتی میدهیم که به درآمد پایدار دست پیدا کنیم. کارمندان چه کنند که دولت شاهراه اصلی برای تامین درآمد را نمیبیند و برای به دست آوردن درآمد از هر سو دست در جیب شهروندان میبرند.
عبدالله گنجی در سرمقاله امروز رورنامه جوان با عنوان انتخابات فراتر از گزینش افراد نوشت: معنای انتخابات در فرهنگ سیاسی ایرانیان به انتخاب زید و عمرو یا اصلاحطلب- اصولگرا یا عضو فلان قوم و طایفه تقلیل یافته است. این فهم تقلیلگرایانه از رأی را زمانی بهتر متوجه میشویم که در جمع رأیدهندگان حاضر شویم یا با آنان پرسش و پاسخی داشته باشیم.
معنای انتخابات در فرهنگ سیاسی ایرانیان به انتخاب زید و عمرو یا اصلاحطلب- اصولگرا یا عضو فلان قوم و طایفه تقلیل یافته است. این فهم تقلیلگرایانه از رأی را زمانی بهتر متوجه میشویم که در جمع رأیدهندگان حاضر شویم یا با آنان پرسش و پاسخی داشته باشیم. عمده سؤالات این است که «فکر میکنید کی رأی بیاورد»، «اصلاحطلبان در مجلس آینده حاکماند یا اصولگرایان»، «به فلانی رأی دادیم کاری نکرد»، «باید کاری کنیم فلانی رأی بیاورد»، «من فقط به این دلیل شرکت میکنم که فلانی رأی نیاورد و برای این کار تلاش میکنم» و...
این گزارهها نشان میدهد نازلترین معنای انتخابات در صدر معنادهی به انتخابات نشسته است. نه اینکه انتخاب نوع آدمها مهم نباشد، اما معنای رأی- خصوصاً در جمهوری اسلامی ایران- بسیار موسعتر از انتخاب افراد است و اگر مردم در این تراز به انتخابات معنادهی کنند قطعاً انگیزههای مشارکت متنوع خواهد شد. دقیقاً به همین دلیل است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: کسانی که بنده را قبول ندارید یا جمهوری اسلامی را قبول ندارید شما هم مشارکت کنید.
آیا منظور رهبری حضور مردم برای رأی آوردن فلان کس است؟ حتماً خیر! رهبری امنیت ایران را گوشزد میکند، پس انتخابات معنایی والا دارد که در ایران والاتر هم جلوه میکند.
اولین معنای آن امنیتآوری است. ما دشمنان قسم خورده و قدرتمندی داریم که میزان مشارکت مردم محل دوری و نزدیکی یا محل استقرار آنان را تنظیم میکند. قطعاً مشارکت کم دشمن را به جلو خواهد آورد و مشارکت بالا او را به عقب برمیگرداند. دشمنان جایگاه مردمی نظام را از راهپیمایی روز قدس یا ۲۲ بهمن استنتاج نمیکنند، بلکه سه عنصر میزان، کیفیت و جهتگیری رأی ملت ایران دریچههای منازعه را بسته و باز میکند. رهبر معظم انقلاب بعد از مشارکت ۲۹ میلیونی مردم در خرداد ۱۳۷۶ با صراحت اعلام کردند این رأی یک تهدید بزرگ را از کشور دور کرد و آن تهدید حد فاصل ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ اتفاق افتاده بود که مشارکت مردم حدود ۱۵ میلیون و رئیسجمهور منتخب (هاشمی) ده و نیم میلیون رأی آورد.
دومین معنای رأی اصرار بر استمرار نظام جمهوری اسلامی است. اینجا غرب نیست که مشارکت مردم صرفاً رأی به برنامههایی نظیر بیمه بیکاری، سن بازنشستگی، نحوه مواجهه با مهاجرین خارجی، قانون کار، تعرفه واردات و صادرات و درمان باشد. اینجا رأیدهندگان به کسانی رأی میدهند که مورد تأیید نظام سیاسی هم هستند و اینچنین معنای رأی و رفراندوم به نظام سیاسی هم هست. اگرچه عدم مشارکت بخشی از مردم (عدم استفاده از حق خویش) مانعی بر سر مشروعیت و قانونی بودن انتخابات نیست، اما معنایی که مشارکت بالا میدهد اصلاً در قانون انتخابات نیامده است و آن تولید سرمایه اجتماعی و اقتدار ملی است.
سومین معنای انتخابات ایستادگی ملت ایران در مقابل ۱۸۰۰ تحریم دشمن است و نشان میدهند که بهرغم اینکه چکمه دشمن روی گلوی ملت ایران است، اما همچنان نفس میکشیم و شما قدرت خفه کردن این ملت را ندارید. رأی نشاندهنده شکست پروژه شکاف ملت-حاکمیت است. رأی نشان میدهد هدف تحریم محقق نشده است و دشمن باید راههای دیگری را بپیماید.
چهارمین معنای آن وحدت ملی است. انتخابات نوعی سازمانیافتگی اکثریت ملت در یک سو است. با هم بودن، همجهت بودن و مثل هم اندیشیدن از معانی اصولی مشارکت ملی است. شعار «ما همه با هم هستیم» هیچ جا به اندازه انتخابات معنا نمیشود و کثرتی از ملت ایران را نشان میدهد که در عین وحدت است.
معنای پنجم انتخابات ما «میثاقگرایی» است. آنان که امام میفرمود تا پایان راه با ما هستند مردان و زنان مشارکتجو هستند. انتخابات تجدید عهد با امام، حاج قاسم و همه شهدای گمنام و برجسته انقلاب اسلامی است که خون خود را به صندوق ریختند تا ما بر روی آن رأی بریزیم. عدول از مسیر پربهجت آنان یادآور تجربه تلخ اسلام و تشیع در قرن اول اسلام و همه تاریخ است. اصرار بر «راه ما راه امام است» در زیر فشار حداکثری دشمن، معنایی مقدس دارد که نباید با نظامهای عرفی که از رأی صرفاً فایدهگرایی و سودگرایی ماتریالیستی را مطالبه میکنند مقایسه شود. حاکمیت باید برای رفاه مردم هر آنچه میتواند بکند، اما عزت در فرهنگ سیاسی ایران در رتبهای بالاتر از امور دنیوی است که البته خود انقلاب اسلامی مؤید این مدعاست. ناامید کردن دشمن خود یکی از پلههای رفاه و توسعه کشور است. او باید بفهمد تحریم اهدافش را محقق نمیکند و این فهم با رأی مردم محقق و منتقل میشود.