به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ۱۲۰ نماینده با ریاست قالیباف موافقت کردند؟ واکنشها به نامه حسن روحانی، سند امنیتی جدید اتحادیه اروپا علیه روسیه، «دبشی»ها در محکمه و پرتاب نخستین انسان ایرانی به فضا تا پنج سال آینده در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
مهدی زارع طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان دریاچه ارومیه نجات یافت؟ نوشت: ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ اعلام شد که حجم آب دریاچه ارومیه با افزایش ۱۶۰ میلیون مترمکعبی نسبت به سال آبی گذشته به ۲.۳ میلیارد متر مکعب و ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ نیز حجم آب دریاچه ارومیه با بارشهای اخیر به ۲.۵ میلیارد مترمکعب آب رسیده است. حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب از سدهای حوضه آبریز، رها شده و آب به سوی دریاچه ارومیه و تالابهای اقماری آن روان شد.
رهاسازی از سدهای حوضه و کانال انتقال آب به دریاچه تا پایان فروردینماه بالغ بر ۵۸۰ میلیون متر مکعب شده است. رهاسازی آب از سدهای حوضه بهخصوص سدهای بوکان و مهاباد در صورت مساعد بودن شرایط، این اقدام تا پایان نیمه اول اردیبهشتماه ادامه مییابد. تراز دریاچه ارومیه بدیتن ترتیب به ۱۲۷۰.۵۳ متر، به وسعت ۱۷۹۰ کیلومترمربع و به حجم ۲.۳۴ میلیارد مترمکعب در ۹ اردیبهشت رسید. سطح آب دریاچه از سال ۱۳۷۵ بیش از متر کاهش یافته! و حدود ۹۰ درصد از مساحت خود را از دست داده است. در تیر ۱۳۹۹ سطح آب ۶.۵ متر کمتر از حداکثر تاریخی ۱۲۷۸ متر بود. آذر ۱۴۰۱ تراز آب با ۱۲۷۰.۱۰ متر، کاهش ۴۶ سانتی متری نسبت به سال قبل داشت، اسفند ۱۴۰۲ تراز ۱۲۷۰.۲ متر با حجم بیش از ۱.۴ میلیارد متر مکعب و در اوایل اردیبهشت ۱۴۰۳ تراز به ۱۲۷۰.۵۳ متر رسید.
خشک شدن دریاچه ارومیه و دلایل آن مورد بحث است، برخی میگویند که این به دلیل تغییرات اقلیمی است، ولی گروهی دیگر ضمن تایید تغییرات اقلیمی اثر فعالیتهای انسانی را مهمتر میدانند. عوامل انسانی مانند سوءمدیریت آب و مصرف آب کشاورزی، مهمترین اثرها را در این مورد داشتهاند. دولت حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ برنامه احیای دریاچه ارومیه را ایجاد کرد و تلاش زیاد و چندجانبه برای بازیابی سطح آب دریاچه به ۱۲۷۴.۱ در سال ۱۴۰۲ به خرج داد. این سطح اکولوژیکی برای بازیابی میگوهای آب نمک (آرتمیا) و پرندگان در نظر گرفته شده بود. سطح آستانه سلامت ۱۲۷۱.۷ متر است که قرار بود تا ۱۴۰۱ بیش از ۹۰ درصد از مناطق مستعد گرد و غبار دریاچه را در بر گیرد. ولی مشکل چند وجهی با ترکیب علل انسانی و طبیعی مانع از رسیدن به چنین هدفی شد.
دریاچه ارومیه در بهترین وضع خود در ۲۸ سال قبل یکی از بزرگترین دریاچههای فوق شور روی کره زمین بود که آبهای آن غذا، شغل و مزایای سلامتی را برای ساکنان در مناطق اطراف شمال غربی ایران فراهم میکرد. در طی چهار دهه گذشته دریاچه ارومیه ۹۰ درصد کوچک شده است. اقدامات کشاورزی ناکارآمد، توسعه ناپایدار، کاهش آبهای زیرزمینی و گرمای بیشتر از جمله عواملی است که در کاهش آب و خشکی دریاچه ارومیه موثرند. دریاچه ارومیه در وضعیتی که در نیمه سال ۱۴۰۲ خشک شد با تشدید بیماریهای تنفسی، سوزش چشم و سایر عوارض، پیامدهای زیادی برای سلامت عمومی ایجاد کرده است. توفانها هنگام عقبنشینی آب رخ میدهد و ذرات نمک را به ریههای مردم میرساند. پیامدهایی از جمله تخریب شبکههای غذایی محلی، درگیریهای آبی و مهاجرت اجباری میلیونها نفر از پیامدهای خشکی دریاچه ارومیه است.
در سالهای اخیر به ویژه در سال آبی ۱۳۹۹- ۱۳۹۸ دریاچه به دیل بارشهای بهار ۱۳۹۸ وضع خوبی داشت. به گفته وزارت نیرو، تقریبا ۹۰ درصد آب ایران توسط بخش کشاورزی استحصال میشود. شیوههای کشاورزی ناکارآمد یکی از دلایل اصلی خشکی برخی از مهمترین دریاچههای جهان از جمله دریاچه ارومیه است. دریاچه نمک بزرگ در یوتا امریکا، دریای کاسپین در شمال ایران و بحرالمیت در خاورمیانه نمونههای مشابه دریاچه ارومیه هستند. تخریب یک دریاچه شور در ایالات متحده، ایران یا هر جای دیگر میتواند منجر به گسترش بیماری، توفان نمک و از بین رفتن تنوع زیستی شود و به طور بالقوه هزاران شغل و میلیاردها دلار را سالانه به کشورها تحمیل کند.
برای آزاد کردن آب بیشتر برای دریاچهها، دولتها به دنبال مجموعهای از گزینهها هستند ازجمله ایجاد موانع برای کوچکتر کردن دریاچهها، خرید آب از کشاورزان، و رها کردن آب رودخانههایی که به طور طبیعی دریاچهها را تغذیه میکنند و... .
دریاچه ارومیه با عنایت به بارشهای اخیر مجددا بیش از یک میلیارد متر مکعب آب دریافت داشته و نسبتا پرآب شده است. تداوم پرآبی به این شکل که تاکنون رخ داده تنها با تداوم بارشها به صورت غیرطبیعی امکانپذیر خواهد بود. به هر حال آنچه که همچنان موجب نگرانی است آن است که رسوبگذاری در کف دریاچه، گودی سابقا پر شده با آب را اکنون به صورت گسترده با نمک و سایر مواد معدنی پر کرده است. یادمان نرود که ضخامت این رسوبات گاه به حدود ۷ متر میرسد. بنابراین برنامههای کاملا پیچیده و سنجیده شدهای برای عملیات احیای دریاچه ارومیه باید اجرا شود، وگرنه همچنان باید به همین حالت دریاچه فصلی ارومیه قانع باشیم!
دنیا حیدری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان پرونده جدید فوتبال در مسیر «ویلموتس گیت» نوشت: اظهارات برخی نمایندههای مجلس در خصوص فساد رایج در فوتبال هرچند تعجببرانگیز است، اما نشان از آن دارد که باز هم قرار نیست اتفاقی رخ دهد، خصوصاً که یک بازنگری جزئی و رجوع به سابقه مجلس در برخورد با متخلفان و مفسدان فوتبال نشان میدهد گفتههای آنها تا چه اندازه میتواند با واقعیت مغایرت داشته باشد، واقعیتی که اتفاقاً خود مجلس آن را کتابت کرده است!
درست چند روز بعد از افشاگری در خصوص فساد یکی از تیمهای لیگ برتری که از سوی کمیته اخلاق نیز تأیید شد، افراد زیادی به اظهارنظر پرداختند که از جمله آنها نمایندگان مجلس در خانه ملت بودند. از جمله این نمایندگان، پژمانفر، رئیس کمیته اصل ۹۰ مجلس است که گفتههایش تعجبآور است! او صراحتاً میگوید وظیفه ما به عنوان یک دستگاه نظارتی پاک کردن فضای فوتبال از موضوعات آزاردهنده است. هرچند جمله پژمانفر بسیار دلنشین است، اما نه وقتی متوجه باشیم مجلس بعد از یک دوره ورود به فساد فوتبال دستآخر صراحتاً اعلام کرد ما هیچگونه مسئولیتی در راستای برخورد با متخلفان نداریم و تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم، جمعآوری اطلاعات در این راستا و ارائه آن به نهادهای قضایی است و بس، آن وقت میتوان متوجه شد که حرف امروز هم چیزی در حد شعار است.
واقعیت این است که ورود مجلس نه تنها دردی از فوتبال دوا نکرد که نمک هم بر زخم آن پاشید، چراکه تمام آنچه مجلس با کلی بگیر و ببند و برو بیا و ادعا جمعآوری کرده بود، انتقادهای هر روزه اصحاب رسانه بود که گاهی حتی با برخوردهای انضباطی نیز مواجه میشد، ولی بعد از آن تجربه و خاطره تلخ، امروز رئیس کمیته اصل ۹۰ از وظیفهای میگوید که گویا هنوز نمیداند در حیطه وظایف مجلس نیست!
البته گفتار متحیرکننده پژمانفر به همینجا ختم نمیشود، اما آنچه باعث آزردهخاطر شدن افکار عمومی میشود، استفاده نادرست او از کلمات است که شاید نشان از عدم اشراف کافی او به مسائل فوتبال دارد.
رئیس کمیته اصل ۹۰ در حالی مدعی است: «فوتبال به واسطه حساسیتی که دارد گاهاً مسائلی در آن رخ میدهد که تبدیل به حاشیه میشود و باعث نگرانی خواهد شد»، حال آنکه کمتر کسی است که نداند حاشیههای نگرانکننده در فوتبال گاهی رخ نمیدهد و سالهای سال است که به یکی از چالشهای روزمره و همیشگی این رشته تبدیل شده و گواه آن نیز پرونده قطوری است که مجلس تهیه و تدارک دید! پروندهای که خود مجلسیها نیز از قطور و فاجعهبار بودن اتفاقات و فسادهایش در عجب بودند! اما حال از بدنه همین مجلس، رئیس کمیسیون اصل ۹۰ آن میگوید فوتبال «گاهی» حاشیههایی دارد که نگرانکننده است و همین یک جمله ساده کافی است برای آنکه ثابت کند او یا اشرافی به فوتبال و حواشی آن ندارد یا نمیخواهد واقعیت را ببیند!
جالبتر اینکه پژمانفر مدعی است: «سعی خواهیم کرد نگاه سطحی به موضوعات نداشته باشیم و خاطیان را به دستگاه قضایی معرفی خواهیم کرد.»، اما اگر صحبتهای او در پی افشاگری در خصوص آخرین پرونده فسادی که در فوتبال رو شده، نگاهی سطحی نیست، پس چیست؟ این نماینده در حالی از تلاش برای معرفی خاطیان فساد در پرونده تازه رو شده در فوتبال به دستگاه قضایی میگوید که آخرین مطالبه مردم از او و امثال او در مجلس، پیگیری پرونده «ویلموتس گیت» و برخورد با متخلفان آن بود. پروندهای که نه تنها هرگز به سرانجام نرسید که هیچ برخوردی هم با متخلفان آن نشد و بدتر اینکه خاطیان آن امروز همچنان در رأس امور هستند، بیآنکه کوچکترین نگرانی بابت اشتباهات و تخلفات و حتی فسادهای قبلی خود داشته باشند. نفراتی که انتظار میرفت نمایندگان مردم در خانه ملت با گرفتن یقه آنها، حق مردم را از حلقومشان بیرون بکشند، اما کیست که نداند حتی توبیخی سطحی نیز در پرونده آنها ثبت نشد و حالا با وجود تمام این پیشینه درخشان و مشخص همچنان شاهد نمایشهای نمایندگان مردم در مجلس برای برخورد با فساد در فوتبال هستیم، فسادی که چنان عیان است که دیگر برای دیدنش نیاز به جستوجو هم نیست، اما نه برای نمایندگانی که گویا گاهی موفق به دیدن آن میشوند! نمایندگانی که از یکسو ادعا میکنند همچنان مدعی پیگیری فساد در فوتبال هستند تا مردم بدون ناراحتی از تماشای فوتبال لذت ببرند و از سوی دیگر با بستن چشم بر واقعیت محرز میگویند که این رشته گاهاً درگیر این چنین حاشیههایی میشود! اظهارات متناقضی که تنها خاطر متخلفان و مفسدان فوتبال را راحت میکند، نه اینکه راهکاری باشد برای مبارزه با آنها و ریشهکن کردن فساد در فوتبال.
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان دیپلماسی؛ انتخاب ناگزیر تهران و واشنگتن نوشت: تهران و واشنگتن همچنان دیپلماسی را مناسبترین گزینه روی میز میدانند. این دو با حفظ ملاحظات امنیتی _ نظامی جاری در اختلافات خود که موضوع هستهای یکی از اصلیترین آنهاست، بر ادامه دیپلماسی تأکید دارند. اظهارات سخنگوی وزارت امورخارجه در آخرین نشست مطبوعاتی خود که دوشنبه برگزار شد، نشان از عدم تغییر رویکرد تهران در دکترین هستهای ایران دارد. «ناصر کنعانی» در واکنش به اظهارات «کمال خرازی» رئیس شورای راهبردی روابط خارجی درباره احتمال تغییر دکترین هستهای در آینده گفت: «ایران بارها موضع اصولی خود مبنی بر تولید، نگهداری و انباشت سلاحهای کشتار جمعی بر اساس دکترین هستهای خود که مبتنی بر فتوای رهبر انقلاب است را تکرار و تاکید کرده است. ایران، معاهدههای بینالمللی ممنوعیت سلاحهای کشتار جمعی را امضا کرده است؛ ما معتقدیم که وجود سلاحهای هستهای، تهدیدی برای صلح و امنیت منطقهای و جهانی است؛ در منطقه غرب آسیا تنها رژیم صهیونیستی است که به معاهده عدم انتشار سلاحهای کشتار جمعی نپیوسته است؛ بنابراین موضع رسمی ایران در مورد سلاحهای کشتار جمعی از طریق مقامات عالیه کشور به طور مکرر مطرح شده و تغییری در دکترین هستهای ایران ایجاد نشده است.»
کمال خرازی که وزارت امورخارجه را نیز در کارنامه خود دارد، در گفتوگوی اخیر خود با «الجزیره» گفته بود: «.. به دنبال ساخت سلاح هستهای نیستیم، اما در صورتی که رژیم صهیونیستی جسارت کند و به تأسیسات هستهای ایران لطمه بزند، سطح بازدارندگی ما متفاوت خواهد شد. اگر موجودیت ایران تهدید شود، ناچاریم دکترین هستهای خود را تغییر دهیم.» این سخنان بلافاصله بازتاب جهانی یافت و سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده بر تعهد واشنگتن در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای تأکید کرد. «میتو میلر»، اما بلافاصله در ادامه سخنانش افزود: «ما همچنان معتقدیم که دیپلماسی بهترین راه برای دستیابی به راهحلی پایدار و موثر با حکومت ایران است و "استفاده از ابزارهای مختلف" را برای دستیابی به آن هدف ادامه میدهیم؛ اما همچنان همه گزینهها روی میز است.» بهاین ترتیب دوطرف با اشاره مداوم به دیگر گزینههای روی میز، اما همچنان دیپلماسی را مناسبترین گزینه خوانده و بر آن اصرار دارند.
در اینجا چند نکته در بیان مواضع طرفها دارای تأمل است: نخست این که طرفها گاه به گونهای سخن میگویند که گفتی خواستار راهحل جنگیاند. سپس به گونهای رفتار و عمل میکنند که نشان از رویکرد تعاملگرایانه دارد. این هردو ممکن است در بده بستانهای مذاکراتی معمول میان دولتها، کاربرد داشته باشد، اما در سپهر تعاملات به شدت خاکستری تهران و واشنگتن میتواند اوضاع را با خطر بیرون شدن از مرز کنترل همراه کند؛ به ویژه آن که دو طرف مستعد تشدید سوء تفاهمها، سوءمحاسبهها در فقدان ارتباط مستقیم هستند. دوم؛ هرگونه تعامل مسالمتآمیز میان این دو در هرشکل پیدا و پنهان مانند آنچه که مربوط به ابتکارهای میانجیگرانه عمانی _ و به تازگی ژاپنی_خوانده میشود، نه از سر تمایل به گفتگوهای راهبردی، بلکه بیشتر با رویکردی تاکتیکی در بزنگاه زمان و شرایط جاری است. سوم؛ همانگونه که کمال خرازی و ناصر کنعانی در اظهارات اخیرشان گفتهاند، رفتار احتمالی اسرائیل در قبال تأسیسات هستهای ایران میتواند به عنوان یک متغیر تأثیرگذار در تغییر دکترین هستهای تهران عمل کند؛ بنابراین دو طرف به رغم همه اختلافاتشان با خطر آتش افروزی اسرائیل روبرویند که پیامد آن میتواند به یک درگیری یا «جنگ تصادفی» بینجامد.
این خطر وقتی بیشتر جلوه دارد که تأثیر روانی اسرائیل را بر سیاستمداران امریکایی به عنوان عامل افزایش سوء ظن و سوء محاسبهها در نظر داشت. تجربه جنگ غزه و تلاشهای ناکام برای استقرار آتشبس در آن، نشان میدهد که تلآویو در ایجاد خرابکاری در هرگونه بسترسازی مسالمتآمیز میتواند نقش یک نیروی گریز از مرکز را ایفا کند. تهران و واشنگتن اکنون ادامه رویکرد دیپلماتیک را مناسبترین گزینه میخوانند، اما برای استمرار این وضع لازم است تصمیم بگیرند که ۱_ آیا همچنان برآنند که بهگونهای سخن بگویند که میخواهند بجنگند و در این حال بهگونهای رفتار کنند که میخواهند صلح کنند؟ بدیهی است تاریخ مصرف این وضع ژلاتینی، سرانجام دیر یا زود به پایان میرسد. ۲_ آیا زمان آن شده است که دوطرف برای دستیابی به مذاکرات موثر، نگاه راهبردی را جایگزین رویکرد تاکتیکی کنند؟ انگیزه به علاوه اراده و عمل به راهبرد میانجامد.