به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز یکشنبه ۲۰ خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که پایان یافتن نخستین مهلت شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت نامزدها و ادامه گمانه زنیها از آرایش سیاسی سیاسیون در انتخابات پیش رو، حمامخون صهیونیستها در بازگرداندن ۴ اسیر، شعبدهبازی همستر با کاربران فضای مجازی و ابعاد حقوقی نامه دولتیها خطاب به شورای نگهبان در کنار تیترهایی مرتبط با نشست دی ۸ و ابتکار عمل ایران در این نشست در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
رضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان درباره گزینه اختصاصی اصلاحطلبان نوشت: بیانیه جبهه اصلاحات ایران و “سید محمد خاتمی” درباره نحوه ورود به انتخابات ریاست جمهوری این جریان سیاسی بیش از آنکه به دنبال بهرهجویی از ظرفیتهای فعلی باشد در پی ارایه خواستهها، امیال و شرایط بسیار مطلوب در زمانه کنونی است.
یکم: به نظر میرسد در خوشبینانهترین حالت یکی از گزینههای مرتبط با جریان اصلاحات در این انتخابات تایید شود و در کارزار رقابتها حاضر شود، گزینهای که چندان اجماع کلی جریان اصلاحات را به همراه نخواهد داشت. ماننده چهرههایی که در گذشته تایید شدند و توان جمع کردن آرای حتی درون جریان اصلاحات را نداشتند. اما در حالحاضر و به عنوان مثال به غیر از تایید صلاحیت آقای “جهانگیری” و در حالتی بسیار خوشحال کننده “عباس آخوندی” تایید صلاحیت شوند شاید جریان اصلاحات بهتر امکان حضور فراگیر شهروندان را به دنبال داشته باشد، در غیر اینصورت تایید شدن هر کدام از چهرهها با دشواریهای زیادی برای اجماعسازی در داخل این طیف سیاسی روبرو میشود. چه بسا چنین همبستگی تا ۲۴ ساعت قبل از رایگیری فراهم نگردد. پرسش اینجاست؛ در این میان اصلاحطلبان میخواهند کدام واکنش را نشان دهند؟ آیا قرار است با صندوق رای قهر کنند؟ آیا حاضر میشوند از چهرهای دیگر حمایت نمایند؟ آیا شرایط واقعی باعث میشود که زمینه نگاه آنان به میدان سیاست تغییر کند و یا قرار است بیانیه محمد خاتمی را سرلوحه کنشهای بعدی خود قرار بدهند؟
دوم: این سخن تکراری است، اما بسیار کاربردی. سیاست عرصه منابع محدود، وضعیتهای خاص، شرایط حساس و بعضا نامتعادل و... برای انجام فعالیتها و کسب موقعیتهای بهتر و قابل قبولتر است. سیاست عرصه امکان و نه چیز دیگریست؛ بنابراین فرد سیاستمدار در میانه محدودیتهای مختلف عیار واقعی خودش را به نمایش خواهد گذاشت؛ وگرنه در شرایط خوب و خوش و خرم بودن منابع کشور بسیاری از انسانهای معمولی توان شکل دادن به موجهای اجتماعی و به راه انداختن پویشهای سیاسی را داشته و دارند، در شرایطی که تحریمی در کار نیست و فروش نفت به سادگی انجام میشود، اداره کردن منابع مالی کشور آسان است، اما در هنگامه تحریم و عبور کشور از این شرایط عیار واقعی سیاستمدار و صاحب قدرت مشخصتر از تمام دورانها میشود. اعتبار واقعی سیاستمدار در هنگامه برهم خوردن نظم نمایان میشود.
در شرایطی که اکثریت جامعه سخن از تحریم انتخابات میگویند، اما او میتواند بخش خاکستری را پای صندوقهای رای بیاورد. سیاستمدار واقعی از شکستها پیروزی میسازد و از هیچکدام پیروزیها خوشحال نمیشود، مانند مرحوم “هاشمی رفسنجانی” که پس از سال ۱۳۸۴ صدها جفا و بیمهری و بیاحترامی از جریان تندرو دید، اما توانایی خود را از کف نداد تا انتخابات سال ۱۳۹۲. بنابراین آنچه از بیانیه اصلاحطلبان به صورت مشخص فهم میشود بازی در زمینی است که خودشان خواهان هستند و با توجه به رویکرد انتخاباتی حاکمان از سال ۱۳۹۸ تا به امروز اندکی بعید به نظر میرسد که تغییری خاص را در سیاستها شاهد باشیم.
سوم: شاید بهتر آن بود که جریان اصلاحات در هنگامه ثبتنام کاندیدا اعلام موضع نمیکرد و انتشار این خواستهها را ابتدا در داخل اهالی صاحب قدرت بیان میکرد و بعد از حاصل نشدن نتیجه، راهی دیگر را پیشه میکرد. فایده این رفتار از دو حالت خارج نبود: ۱. جریان اصلاحات فرصت چانهزنی در داخل نهاد قدرت قانونی را بدون دامن زدن به جو رسانهای بهتر میداشت.
۲. در صورت رد صلاحیت کاندیدای مورد نظر توانایی حمایت از چهرهای میانهروتر را همچنان داشت. به نظر میرسد تا اینجا کار جریان اصلاحات با انتشار دو بیانیه، خودش را از هر دو گزینه محروم کرده است و به عبارتی و در صورت رد صلاحیت کاندیدای مورد نظر میدان سیاستورزی را محدودتر از روزهای گذشته کرده است.
سید محمد بحرینیان طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان مناظره خوب مقدمه مشارکت کیفی است نوشت: انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و از چند روز دیگر، زمان رسمی تبلیغات شروع میشود. ستاد انتخابات صداوسیما اعلام کرده ۴ مناظره ۵ ساعته برای نامزدها تدارک دیده و از این باب، چند نکته قابلارائه است:
یک. مناظره بهتنهایی، میتواند تراز انتخاب را چند پله بالا ببرد. یکی از اشکالات نظام انتخاباتی فعلی ما، آن است که نهتنها به احزاب و جریانهای اندیشهای ریشهدار رأی نمیدهیم، بلکه به افکار اشخاص نیز رأی نمیدهیم. آنچه درواقع مورد سنجش آرای ملت است، شخصیت نامزدها و خلقوخوی شخصی آنهاست. از باب نمونه، ما در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، نمیدانستیم نامزدها برای مواجهه با مسائل کلان اقتصادی، چه راهحلهایی داشتند و مناظره هم کمکی نمیکرد.
دو. مناظره میان نامزدها از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ شروع شد. در آن سال ۴ نامزد بود که دوبهدو مناظره میکردند. پسازآن و به دلیل دوقطبی شدید آن دوره و تبعات بعدی، سازمان صداوسیما از سال ۹۲ به سمت مناظرات چند نفره و پرهیز از در برابر هم قرار دادن دو نفر رفت. این البته شاید مزایایی داشته باشد، اما عملا از در برابر هم قرار گرفتن تفکرات نیز جلوگیری کرده است.
سه. شاید مناظرههای انتخاباتی آمریکا را دیده باشید. البته آن نظم انتخاباتی، شاید اشکالات فراوانی داشته باشد، اما مزیتهای قابلتوجهی هم دارد. از باب نمونه، مجری سؤالی از یک نامزد در موضوعی تخصصی همچون بیمه همگانی یا نظام سلامت میپرسد و از نامزد مقابل هم میخواهد که عینا به همان پرسش پاسخ دهد. دولت آمریکا همچون وضعیت امروز ما با پدیده مهاجران و اتباع روبه روست و هر نامزد باید پاسخ روشنی به سؤالات مشترک داشته باشد. در پایان مناظره، بیننده متوجه میشود که کدام نامزد بهشرط پیروزی، در ارتباط با مسئله اتباع و سیاستهای مهاجرپذیری چه خواهد کرد. در مناظره تلویزیونی ما، تعدادی سؤال وجود دارد که با قرعهکشی از نامزدها پرسیده میشود.
بهاینترتیب که مثلا ممکن است در مناظره اقتصادی از یک نامزد در مورد نظام بانکی و از دیگری در مورد سیاستهای جذب سرمایه پرسیده شود. با این وضعیت سیاستهای کسی که رئیسجمهور میشود، اغلب هندوانه دربسته است و بخشی از این وضعیت به علت نوع مناظرات است.
چهار. وقتی مناظره، محملی برای تضارب آرا پیرامون یک مسئله ملی شود، دانش و تجربه عمومی در آن باب افزایش مییابد و عموم مردم با ابعاد ماجرا آشنا میشوند. به عنوان نمونه، پیش از این در همین جا نوشته ایم که هرچند مردم ما در لفظ با قیمت گذاری دولتی کالاها مخالفند، اما عملا، چون آشنایی محدودی با این پدیده دارند، خودشان در جای دیگر عملا آن را مطالبه میکنند. اینجا قصد داوری نیست و فقط به مثال اشاره میشود. اگر کسی با قیمت گذاری دولتی موافق نیست، اما با عرضه خودرو یا سایر اجناس و کالاها در بورس کالا مخالفت میکند، مشخص است که چیز زیادی از این حوزه نمیداند. مناظره دقیقا زمان مناسبی برای یک ملت است که اولا بدانند و بعد آن چه را بهتر یافتند بخواهند. مناظره اقتصادی میتواند و بلکه باید محل مواجهه افکار و راه حلها از زوایای مختلف به یک موضوع باشد.
پنج. تجربه مردم سالاری در کشور ما، اگرچه بسیار بالاتر از سطح منطقه ماست، اما عمر آن چندان زیاد نیست و صرفا محدود به دوره جمهوری اسلامی است. هرچند پیش از آن نیز در عصر پهلوی انتخابات یا شبه انتخابات برگزار میشده، اما پدیدهای نبوده که بتواند جزئی از اندوخته مردم سالاری یک ملت تلقی شود. از همین روست که گاهی داغ شدن فضای انتخابات و دوقطبی ها، میتوانست زمینه ساز برخی ناآرامیها و فتنهها همچون سال ۸۸ باشد. به نظر میرسد تجربه اجتماعی ما با سرعت بالایی در حال ارتقاست و میتوان از مناظرات ۹۲، ۹۶ و ۱۴۰۰ گذر کرد و این بار، مناظرات جدی تری برگزار کرد. حتی اگر تعداد نامزدها کم باشد، برگزار کردن مناظرههای دو به دو میتواند به مشارکت بیشتر و دقیقتر کمک کند. دقت شود که تنها خواسته این نوشته، بالا بردن مشارکت نیست بلکه اتفاقا کیفی کردن مشارکت است و میدانیم دانستن، مقدمه مشارکت است. مناظره باید در این راستا پیش برود که هر شهروندی ابتدا موضع خود را متوجه شود و سپس از میان نامزدها، نزدیکترین به خود را انتخاب کند. مناظره خوب، یکی از پیش شرطهای اساسی انتخابات خوب است.
غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان رفتار انتخاباتی قابلپیشبینی اصلاحطلبان نوشت: جبهه اصلاحات تا اینجای کار هم از منظر رسانههای مکتوب فراوانی که دارند و هم از جهت فعالان پرحرف سیاسیشان، فعالترین جریان در انتخابات پیشرو بوده و این شگفتانگیز است.
جبهه اصلاحات تا اینجای کار هم از منظر رسانههای مکتوب فراوانی که دارند و هم از جهت فعالان پرحرف سیاسیشان، فعالترین جریان در انتخابات پیشرو بوده و این شگفتانگیز است. اگر همه عاقلان خود را جمع کنند و حتی یک جمله منطقی بیاورند که چرا انتخابات مجلس را تحریم کردند و در انتخابات ریاستجمهوری تا اینحد فعال شدهاند، میتوان به سلامت سیاسی این جبهه ایمان آورد. اما هنوز کسی چنین جمله راستینی از ایشان نشنیده است و بعید است که قادر به خلق چنین گزارهای باشند. بسیار محتمل است که، چون از تحریم انتخابات مجلس نتیجهای نگرفتند، به انتخابات ریاستجمهوری وارد شده باشند و محتملتر اینکه آن قدرتی را که میتوانند با جایگاه رئیسجمهور به دست بیاورند، در مجلس نمیدیدند، بنابراین برای قربانیکردن مجلس در پای یک تصمیم سیاسی رادیکال که آنها را به صدر توجهات بیاورد، تردید نکردند. از این دو، محتملتر آن است که اصولاً انتظار ندارند حتی با تأیید یکی از سه نامزد خود، پیروز شوند که این یعنی در مشارکت هم اثری نداشتهاند، پس روی همین شکست، سرمایهگذاری میکنند، زیرا باقیماندن در نقش اپوزیسیونی سالهای اخیر را به همراهشدن با نظام ترجیح میدهند.
یک جمله از سخنگوی جبهه اصلاحات را در نشست خبری دیروز این جبهه، قابلتأمل میبینم که میتواند نوعی اشتباه لپی یا گاف باشد، زیرا در تضاد با بقیه اظهارات او و دیگران در این نشست و در تضاد با سالها موضعگیری در مقابل شورای نگهبان است. وقتی در پاسخ به این پرسش که «چرا نامزدهای جبهه را قبل از تأیید صلاحیتها معرفی کردید؟»، گفت: «اگر این کاندیداهایی را که ما فکر میکنیم میتوانند جریان اصلاحات را نمایندگی کنند، انتخاب نمیکردیم، خب میگفتند چرا از قبل اعلام نکردید؟!» این یعنی جبهه اصلاحات معتقد است معرفی زودهنگام نامزدها بهانه را از شورای نگهبان (و کلاً نهاد قدرتی که آنان همیشه فراتر از شورای نگهبان تصور میکنند) میگیرد، زیرا این شورا و آن نهاد بهزعم جبهه اصلاحات تصمیم دارند که در این انتخابات، اصلاحطلبان هم نامزد داشته باشند و بنابراین برای جلوگیری از اشتباه شورا در تأیید فرد دیگری بهعنوان نامزد احتمالی اصلاحطلبان، آنان پیشدستی کردهاند و نامزدهای خود را معرفی کردهاند. با فرض صحت چنین گمانههایی که اصلاحطلبان با آن زیست میکنند، این یعنی نهایت اعتماد به شورای نگهبان! زیرا وقتی شما برای این شورا چنین شأنی قائلید که هیچ جریانی را بدون نامزد نمیگذارد، این یعنی نوعی عقلانیت سیاسی که فراتر از حقیقت و عدالت عمل میکند.
اما بهنظر میرسد فرآیند انتخاب فهرست سهنفره نامزدهای جبهه اصلاحات نوعی لجبازی و عمداً برای تأییدصلاحیتنشدن بوده است، بهویژه باتوجه به اینکه عباس آخوندی که بیشترین رأی را آورده است، کمترین احتمال تأیید را دارد. اگر اصلاحات درباره حضور واقعی در انتخابات، صادق بود، میتوانست با فهرست دیگری از آن همه رجالی که سالهاست بهخط کردهاند وارد انتخابات شود، اما چنین نکردند. اصلاحات به اعتراف برخی نویسندگان پرکار این جبهه در زمانه حاضر پایگاه رأی ندارد. هرچند در سیاست در کنار تغییرات تدریجی، تغییرات دفعی و ناگهانی هم داریم، اما خود جبهه فعلاً امیدی ندارد. گفتن چنین جملاتی که «مردم اساساً با کل سیستم فاصله گرفتهاند و ما باید این فاصله را بازسازی کنیم» (سخنگوی جبهه)، یا «ما به هر قیمتی در انتخابات شرکت نمیکنیم» (رئیس جبهه) از آن جملاتی است که معمولاً بهگونه روانشناسانه عکس واقعیت بر زبان گوینده میآید و باید درباره چنین ادعاهایی گفت «بشنو و باور نکن!»
اکنون حال اصلاحطلبان از این سه خارج نیست؛ اگر هیچیک از این سه نامزد اصلاحات (آخوندی، پزشکیان، جهانگیری) تأیید صلاحیت نشد، راه برای آن بازی که سالهاست خوب انجام میدهند و خود را قربانی شورای نگهبان معرفی میکنند، باز است و اگر از این سه کسانی تأیید شدند و نامزد منتخب، رأی نیاورد، همان بازی تخلف و تقلب که محبوب اصلاحطلبان است، تکرار میشود؛ و اگر نامزد آنها رأی آورد و پیروز شد، بازی بعدی آغاز میشود و نباید گمان برد که اصلاحطلبان با پیروزی احتمالی نامزد خود به همهچیز میرسند و از شورای نگهبان و نظام برای رسیدن به قدرت در این چارچوب تشکر و اعلام پیوستگی و همبستگی میکنند، بلکه بازی اصلی تازه شروع شده است، یعنی مطالبه تغییرات کلی در قانون اساسی و بقیه نهادها. اجرای این بازی با سناریوی تمامیتخواهی ادامه مییابد. لازم به یادآوری نیست که انتخابات درونی جبهه اصلاحات بهقدری شور بود که بخشی از این جبهه با مردود دانستن آن، شخص آقای خاتمی را به تمامیتخواهی و رفتاری شبیه دیکتاتوری استالینی و شورای مرکزی منافقین تشبیه کردند و نوشتند که جبهه اصلاحات هیچ حقی برای بقیه اعضا قائل نبود و فقط با وصایت و سفارش خاتمی کار را بهجلو برد. از چنین جبههای اگر رفتاری قاعدهمند در پذیرش نتایج تعیینصلاحیتها یا نتایج انتخابات ببینیم، چیزی در حد معجزه است؛ و آخرین معجزه از سیاستمداران نبوده است!