از ربع پایانی قرن گذشته به این سو، حجم زیادی از آثار در مورد روشنگری هرچه بیشتر رابطه در رواندرمانی و تنوع و پیچیدگی چالشهای مرتبط با تخطی از حد و مرزهای حرفهای منتشر شدند و رسانهها این چالشها را به انحا مختلف به تصویر کشیدند.
علیرغم توافق گستردهای که در مورد رفتار نامتناسب جنسی و سایر طرق عبور از حد و مرزها در روانپزشکی وجود دارد، برخی از شناختهشدهترین و با تجربهترین درمانگران هنوز در دام چنین رفتارهایی اسیر میشوند. پس از خودکشی, مسایل مرتبط با حدومرزها دومین دلیل اقامه دعوا برعلیه روانپزشکان در محاکم کیفری است. با این وجود به نظر میرسد که آموزش در این مورد هنوز کفایت لازم را نداشته باشد.
به باور بعضی، انکار یا به عبارت دیگر رد این احتمال که "این نمیتواند برای من رخ دهد"نقشی مهم در لغزش درمانگران و تداوم این وضعیت به عهده دارد. پیچیدگی قضیه زمانی بیشتر میشود که مسئله تعیین حد و مرز در رابطه درمانی از سوی برخی مکاتب مورد انتقاد جدی قرار میگیرد. آنها هواداران تعیین حد و مرز را به خشکی و سختی بیش از حد متهم کرده که از خلاقیت درمانی درمانگر کم میکنند. علیرغم این، هنوز در اکثریت زیادی از درمانگران حساسیت نسبت به حد و مرزها به عنوان بخشی ضروری از کار بهینه درمانی باقی مانده است.
مراد از مرز، خطی است که رفتار حرفهای را مشخص میکند که از سوی ایدیولوژی درمانی، رضایت و قرارداد درمانی و بالاتر از همه بافتار درمان تعیین میشود. عبور از مرز با تخطی از مرز تفاوت دارد. در اولی، با عبور ملایم و بیضرر از مرزها به دلایلی که گاه ضرورت پیدا میکند روبرو هستیم(مثل انحراف به چپ راننده و یا کشیده شدن موقت او به شانه خاکی که شکلی موقتی دارد و او دوباره به جاده و مسیر درست برمیگردد). گرفتن دست مراجعی که در حال زمین خوردن است یا پرداختن هزینه تاکسی او زمانی که کیف پولش را فراموش کرده یا در آغوش کشیدن مراجعی که به تازگی فرزند خود را از دست داده است و دستهایش را به روی درمانگر میگشاید مثالهایی از این مورد هستند. تخطی از مرزها داستانی جدا دارد و اگر از مثال رانندگی استفاده کنیم میتوان آن را به واژگونی اتوموبیل تشبیه کرد. مانند برقراری رابطه جنسی با مراجع یا بهرهبرداری اقتصادی از او. در این حال با استفاده از مراجع برای برآورده کردن نیازهای خودشیفگانه، وابستگی، بیمارگونه و جنسی درمانگر روبرو هستیم. گاهی درمانگر خود از ماهیت رفتار خود آگاه نیست، به طور مثال به کار گماردن مراجع که دانشجویگ است به بهانه جبران هزینه درمان او. در این حال نقشی دوگانه و آشفتگی در مرزها به او تحمیل میشود.
مراجعین هیچ آگاهی از استانداردهای رابطه ندارند. بنابراین حفظ حد و مرز همیشه با درمانگر و مسئولیت او است. اگر مراجعی درخواست، نیاز، اصرار یا رفتاری در جهت تخطی از مرزها داشت که خیلی از اوقات چنین میشود، درمانگر است که باید از قرارگرفتن در این بازیها اجتناب کرده و از آن سو انگیزههای مراجعش را کنکاش نماید و اگر لازم باشد از مشورت همکاران استفاده کند.
مشکلات شخصی درمانگر توجیهی برای دستیازیدن به چنین رفتاری نیست، درمانگر همیشه بار وظیفه حرفهای و اخلاقی خود را به دوش دارد. همچنین، نباید در این زمینه به دام فرضیه سیب کرمو افتاد. بعضی چنین رفتاری را به اقلیت بد منتسب کرده و چاره کار را در جدا کردن آنها از بقیه درمانگران خوب میدانند. اما باید دانست که تخطی از مرزها در همه درمانگران صرفنظر از سالیان تجربه و حتی در میان کسانی که تنها دارو تجویز میکنند رخ میدهد.
درمانگران باید نسبت به عوامل خطر زیر گوشهای خود را تیز نگه دارند:
بحرانهای زندگی: به شکل تجربی دیده شده که بحران میانسالی و کهنسالی زمینه را برای تخطی از مرزها در درمانگر فراهم میکند. هرچند که درمانگران کم تجربه که در ابتدای کار خود هستند نیز به دلایلی دیگر در معرض خطر قرار دارند به طور کلی نارضایتی شغلی، مشکلات زناشویی نیازهای برآورده نشده و مشکلات اقتصادی میتوانند درمانگر را به سوی بیمارش برای ارضای نیازهای خویش سوق دهد.
مراحل انتقالی زندگی
بازنشستگی، از دست دادن شغل، تغییر شغل و حتی ارتقا شغلی میتوانند به عنوان زنگخطر عمل کنند علاوه براین حسادت نسبت به ثروت بیمار یا طمعورزی درمانگر که به وارد شدن در رابطه اقتصادی با او منجر شود میتواند مقدمه عبور از مرز باشد
بیماری درمانگر
هر نوع بیماری در درمانگر میتواند منجر به رویاوردن او به بیمارش برای رسیدن به آرامش شود اضطراب مرگ و ترس از نیستی نقشی مهم در این میان بازی میکند.
تنهایی
درمانگری که در زندگی احساس تنهایی دارد و نیاز به محرم و مرهمی برای تسکین لحظات تنهایی خویش پیدا میکند میتواند از مراجع خود در این زمینه استفاده کند این به وارونه شدن نقشها منجر میشود.
ایدهآلگرایی و بیمار مخصوص
درمانگر باید نسبت به احساسات ضد انتقالی خود هشیار باشد. گاهی او بیمارش را به شکل خاص میبیند. این میتواند به خاطر زیبایی، هوش، خلاقیت هنری، شهرت یا موقعیت بیمار باشد. چنین احساسی میتواند زمینهساز مشورت با یک همکار و شناخت بیشتر درمانگر از خود و بیمارش باشد به جای آنکه او را به سوی عملکردن به احساساتش سوق دهد
غرور، شرم و حسادت: زیاده به خود مطمین بودن باعث میشود که یک درمانگر چنین احتمالی را تنها متوجه درمانگران کم تجربه و ناشی نماید. آنها از مشورت با همکار فراری هستند و گاه آن را کاملا غیرضروری میدانند چرا که چنین میپندارند که همه چیز را میدانند. چنین خودشیفتگی گاه آنها را در ذهن خود بالای قوانین مرسوم قرار میدهد و به خود حق انجام کارهایی را میدهند که در شاگردانشان منع میکنند.
پدیده شهر کوچک: در یک شهر کوچک یا روستا یا محلهای که ارتباطات میان انسانها محدود است گریزی از رودروشدن با مراجعین در شرایطی غیر از اتاق درمان نیست و این میتواند احتمال تخطی از مرزها را افزایش دهد.
رویکرد نسبت به تخطی از مرزها
تغییر سیاستهای درمانی در دنیا و دخالت شرکتهای بیمه و جنبههای اقتصادی بر ماهیت و محتوای آموزش در حوزه سلامت روان تاثیر داشته است. روانپزشکی امروز به سوی درمانهای کوتاه مدت و دارویی و ابزارمدارانه سوق پیدا کرده است. به مفاهیم روانپویانه با تاکید محوری که بر پدیده انتقال و ضدانتقال دارند کمتر توجه نشان داده میشود. درمانگری که اطلاعات اندکی در این مورد دارد و هدف ایدهآل سازی بیمارش قرار میگیرد یا در سوی مثبت درمانگر خوب - درمانگر بد در شقه سازی مراجع مرزی جای داده میشود ممکن است دچار این توهم شود که مراجعش درگیر یک عشق واقعی شده است. صرف نظر از دیدگاهی که مراجع آموزشی نسبت به روانکاوی دارند آموزش در مورد احساسات انتقالی و ضد انتقالی و مقوله حد و مرز امری ضروری در آموزشهای روانپزشکی به نظر میرسد.
پایان
منبع
Norris DM, Gutheil TG, Strasburger LH: This couldn't happen to me: Boundary problems and sexual misconduct in the psychotherapy relationship, Psychiatric Services, April 2003, V.54, No.4
تجربههای روانپزشکانه/دکتر علی فیروزآبادی/ روانپزشک