ایران، کشوری غنی از منظر ذخایر انرژی اعم از نفت و گاز است، به شکلی که بیشترین مجموع ذخایر هیدروکربوری در دنیا را به خود اختصاص داده است. در مورد گاز، ایران با در اختیار داشتن بیش از ۳۳ تریلیون مترمکعب ذخایر ثابت شده، نزدیک به ۱۷ درصد از کل ذخایر دنیا را در اختیار داشته و در جایگاه دوم دارندگان منابع گازی دنیا، پس از روسیه، قرار گرفته است. همچنین ایران در سال ۲۰۲۰ با تولید بیش از ۲۵۰ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی، سومین تولیدکننده بزرگ گاز طبیعی دنیا بوده است. به این ترتیب می توان ایران را یکی از بزرگترین دارندگان و تولیدکنندگان گاز طبیعی در دنیا دانست.
ایران در بخش گاز، وابستگی بسیار بالایی به پارس جنوبی دارد. پارس جنوبی بزرگترین میدان گازی کشور است به شکلی که بررسیهای انجام شده نشان می دهد بیش از یک سوم از ذخایر گازی موجود در کشور، در این میدان قرار دارد. وجود پارس جنوبی در کشور و دسترسی به منابع متمرکز و عظیم این میدان سبب رشد هر چه بیشتر تولید از این میدان شده و آن را به ۷۰ درصد از کل تولید گاز در کشور معادل با ۷۰۰ میلیون مترمکعب در روز رسانده است. از منظر تحلیلی، تمرکز و رقابت را می توان عوامل اصلی مؤثر در توسعه پارس جنوبی و سهم ویژه آن در سبد گازی کشور دانست.
پارس جنوبی با در اختیار داشتن منابع عظیم متمرکز، هدف بسیار مطلوبی برای تأمین انرژی کشور محسوب شده که برای چند دهه ظرفیت تأمین انرژی کشور را می توانسته برعهده گیرد. حال آنکه مشترک بودن این میدان با کشور قطر و ریسک بالای مهاجرت گاز به واسطه نرخ بالای استخراج قطر از این میدان، نقش محرکی جدی برای توسعه هر چه بیشتر پارس جنوبی در ایران را بازی کرده است.
این عوامل در کنار هم، ضمن توسعه هر چه بیشتر میدان پارس جنوبی، سبب قرار دادن گاز طبیعی به عنوان عامل اصلی تأمین نیاز اقتصادی و اجتماعی کشور به انرژی بوده است. به بیان دیگر رشد بالای ظرفیت استحصال گاز طبیعی از این میدان و اطمینان از دسترسی بلندمدت به این منابع، سبب شده است که گاز طبیعی به عنوان زیرساخت اصلی تأمین انرژی کشور توسعه یابد، و تمام بخشها اعم از اقتصادی و اجتماعی، خود را با آن هماهنگ کنند. خروجی این رویکرد را می توان در بررسی ترکیب عرضه انرژی اولیه کشور بررسی کرد.
سبد انرژی ایران به شکل ویژه ای وابسته به گاز بوده که تولید این گاز نیز وابسته به استحصال از پارس جنوبی است. از این منظر می توان گفت تقاضای انرژی در ایران در حال حاضر به صورت قطعی توسط پارس جنوبی پاسخ داده می شود، که بر این اساس تقاضای گذشته و تقاضای جدید را در هر سال پوشش می دهد.
پارس جنوبی امروز با مشکلاتی در پایداری سطح تولید روبرو است. بررسیها نشان می دهد پارس جنوبی هم اکنون پس از چند دهه تولید، به مرحله افت فشار خود نزدیک شده و نه تنها امروزه امکان رشد قابل توجهی در ظرفیت تولید آن وجود ندارد بلکه در آینده نزدیک شاهد کاهش تولید در این میدان خواهیم بود. مطالعات و بررسیهای کارشناسی نشان می دهد، در دو سه سال آینده میدان پارس جنوبی وارد دوره کاهش تولید خود شده که پس از آن می تواند کاهشی تا یک فاز در سال، یا معادل با نزدیک به ۳۰ میلیون مترمکعب در روز به ازای هر سال، به کشور تحمیل کند. این مسئله، با توجه به سهم بسیار بالای میدان پارس جنوبی در تأمین انرژی کشور، زنگ خطر جدی را در سمت عرضه انرژی به صدا درآورده است. این در حالی است که از طرف تقاضا کشور در وضعیت تقاضای فزاینده گاز طبیعی قرار گرفته است.
ارزان بودن عرضه گاز طبیعی در کشور و توسعه همه جانبه زیرساختهای عرضه گاز طبیعی در تمام بخشهای مصرفی کشور (اعم از اقتصادی و اجتماعی)، سبب شده تا اولا برنامه ریزیهای کشور در سطوح خرد و کلان با مفروض قرار دادن دسترسی به گاز طبیعی انجام شوند، که از آن می توان به توسعه بر مبنای دسترسی به گاز ارزان نام برد، و ثانیا به واسطه کم اهمیت بودن هزینه مصرف گاز طبیعی (به علت ارزان بودن آن) در سبد هزینههای آحاد اقتصادی، بهره وری پایین و هدررفت بسیار بالایی در مصرف گاز طبیعی بر کشور تحمیل شود.
مطالعات کارشناسی انجام شده، با مفروض قرار دادن متغیرهای جمعیتی و اقتصادی و طرحهای کلان مصوب و در حال اجرای کشور، نشان می دهند که تقاضای گاز طبیعی در کشور به صورت فزایندهای از سطح ۹۰۰ میلیون مترمکعب در روز در سال ۱۴۰۱ به نزدیک به ۱۳۰۰ میلیون مترمکعب در روز در سال ۱۴۱۴ خواهد رسید، که رشدی بسیار قابل توجه در تقاضا را نشان می دهد.
رشد بالای تقاضا، درکنار افت فشار و متعاقبا افت تولید در بزرگترین میدان گازی کشور، زنگ خطر بسیار ویژه ای است از عدم امکان پاسخ به تقاضای گاز طبیعی در کشور در آینده ای نزدیک، که از آن به عنوان ناترازی گاز طبیعی یاد می شود و می تواند اثرات مخرب بسیار عمیقی بر اقتصاد و جامعه بر جای بگذارد.
این ناترازی، در ۵ سال اخیر به شکل محدودی آغاز شده و با سرعت قابل توجهی رو به رشد است. محاسبات انجام شده نشان میدهد، در سال ۱۴۰۰ کشور با ناترازی گاز طبیعی به میزان ۱۶۰ میلیون مترمکعب در روز (برای کل سال) مواجه بوده که با تعمیق این ناترازی در سالهای آینده، در سناریوی عدم اجرای هرگونه اقدام اصلاحی جدی در طرف عرضه و تقاضا، به عددی بیش از ۹۰۰ میلیون مترمکعب در روز (برای کل سال) در سال ۱۴۱۴ خواهد رسید، که این مقدار ۷۰ درصد از کل تقاضا پیشبینی شده در آن افق (برای کل سال) است. همچنین در سناریوی نگهداشت تولید کشور در سطح کنونی (که با انجام نگهداشت پارس جنوبی به واسطه فشارافزایی از این میدان انجام میشود)، در افق ۱۴۲۵ با ناترازی حدودا ۶۰۰ میلیون مترمکعب در روز (برای کل سال) مواجه خواهیم بود که ۴۵ درصد از کل تقاضا پیشبینی شده در آن افق (برای کل سال) است. بدین ترتیب در دو سناریوی بدون اقدام و نگهداشت تولید، در افق ۱۴۲۴ به ازای هر ۱۰۰ واحد تقاضا به ترتیب با ۷۰ و ۴۵ واحد کسری در تولید گاز طبیعی مواجه هستیم که عدد بسیار قابل توجهی است.
میزان ناترازی گازطبیعی: درسال به صورت یکنواخت توزیع نشده وباتوجه به تفاوتدر حجم مصرف در دوره های مختلف سرد و گرم سال، سطوح متفاوتی از ناترازی را در سال رقم میزند، که این مسئله اولا نشاندهنده عمق بیشتر ناترازی در برخی فصول است و ثانیا در سیاستگذاری و تعیین رویکرد مواجهه با مسئله ناترازی گاز طبیعی اثرگذار خواهد. بدین ترتیب در فصل سرد سال با توجه به اضافه شدن مصرف گرمایش خصوصا در بخش خانگی، شاهد پیک مصرف گاز طبیعی و طبیعتا ناترازی های شدید در عرضه و تقاضای گاز طبیعی هستیم. در سال ۱۴۰۰ به صورت میانگین در ۴ ماهه سرد سال، نزدیک به ۲۳۰ میلیون مترمکعب در روز ناترازی گاز طبیعی مواجه بوده ایم که این مقدار به اندازه قابل ملاحظه ای بالاتر از میانگین کل سال است.
از جمله تبعاتی که ناترازی گاز طبیعی برای کشور به همراه دارد، می توان به قطع گاز صنایع و جایگزینی سوخت نیروگاه ها با توجه به اولویت دادن به بخش خانگی اشاره کرد. بدین ترتیب زیان مستقیمی از مسیر کاهش سطح تولید به اقتصاد کشور تحمیل شده و با سوزاندن سوخت مایع جایگزین در نیروگاه ها نیز (با توجه به ارزشمندتر بودن سوخت مایع نسبت به گاز طبیعی) زیان قابل توجهی نصیب دولت می شود.
محاسبات نشان می دهد در سال ۱۴۰۰ از این محل نزدیک به ۹ میلیارد دلار زیان خالص مستقیم به کشور تحمیل شده است. علاوه بر این، کاهش در تأمین انرژی صنعت و تحمیل زیان به آن ریسک سرمایه گذاری را به شدت بالا برده که می تواند در میان مدت و بلندمدت بر نرخ سرمایه گذاری بخش خصوصی اثر منفی بسیار عمیقی برجای بگذارد که ماحصل آن کاهش رشد اقتصادی و رقابت پذیری اقتصادی خواهد بود.
از دیگر تبعات ناترازی گاز طبیعی می توان به کاهش صادرات سوخت مایع در اثر جایگزینی آنها با گاز طبیعی در نیروگاه های تولید برق کشور اشاره کرد، که علاوه بر زیان یاد شده، منجر به کاهش درآمدهای ارزی کشور و تشدید تنش ارزی ناشی از آن، و همچنین تعمیق هرچه بیشتر کسری بودجه دولت (خصوصا تبصره ۱۴ بودجه یا همان تبصره هدفمندی یارانه ها) می شود. ناترازی گاز طبیعی در مراحل پیشرفته و تعمیق یافته خود تبعات دیگری همچون اجبار به واردات را در پی دارد.
با توجه به روند رو به رشد ناترازی گاز طبیعی در کشور، و با توجه به تبعات فزاینده و قابل توجهی که این مسئله بر کشور تحمیل می کند، می توان مسئله ناترازی گاز طبیعی و سیاست گذاری صحیح برای حل پایدار این مسئله را یکی از مهم ترین و اصلی ترین مسائل روز کشور دانست که در صورت عدم توجه کافی به آن، و عدم چاره اندیشی سریع برای این مسئله، می تواند کشور را وارد دورهای طولانی از بحران های انرژی کند. بحرانی که با توجه به اینکه یکی از مهم ترین زیرساخت های اقتصاد و اجتماعی کشور را نشانه رفته است، به شکل همه جانبه ای کشور را دچار خسران جبران ناپذیری می کند.
* کارشناس ارشد حوزه انرژی