امروزه هر جا پا میگذارید، از فروشگاهها، هایپرها، سوپریهای محلی گرفته تا جنگهای ویرانگر و خانمان سوز، اصطلاح هوشمندسازی، هوش مصنوعی، شهر هوشمند و ... و در کل هر چیزی که بتوان پسوند یا پیشوند هوش بر آن زد، به نوعی پرستیژ تبدیل شده و به عنوان نشان برتری بر دیگری از آن استفاده می شود.
به راستی با ظهور چنین هوشی، انسان عاملیت و سوژگی خود را از دست خواهد داد یا هنوز میتوان به انسان امیدوار بود؟ آیا شهر هوشمند بشود، یعنی از بار مشکلات اجتماعی و فرهنگی کاسته خواهد شد یا مشکلاتی از جنس جدید ظهور خواهند کرد؟
در جهان امروز، نزدیک ۵۵ درصد جمعیت جهان در شهرها زندگی می¬کنند و پیش¬بینیها حکایت از آن دارند تا ریع قرن آینده این میزان به حدود ۷۰ درصد برسد. عجیب آن است که بخش اعظم این رشد در قارههای آسیا و آفریقا اتفاق خواهد افتاد؛ قارههایی که بیشتر جمعیتشان در کلانشهرهای عظیمی سکنا یافته و خواهند یافت که یا مشکلات فزایندهای دستبهگریبان هستند که روزبهروز نیز بر کلاف سردرگم این مشکلات افزوده میشود و تلاشها برای غلبه بر آنها دورنمای چندان روشنی ندارد. میتوان تنها به انگشت شماری از مشکلات اشاره کرد: زیستمحیطی، آلودگی¬ آبوهوا، تغییرات اقلیمی، ترافیک، شکاف فقیر و غنی، عدم امنیت اقتصادی و اجتماعی، دشواری تأمین منابع پایدار آب و غذا، یاس و ناامیدی عمومی فزاینده و.... که فقط نمونهای از فهرست طولانی مشکلات فزاینده پیشروی شهرها در زمان ما هستند. شهرهای مختلف، برای غلبه این مشکلات هر یک در تکاپو هستند تا با جستن و کاربست بهترین چهارچوبها راهی مطمئن و بهسوی توسعه پایدار و ارتقای سطح کیفیت زندگی ساکنان خود بیایند. دراین میان، چنین به نظر میرسد که بهرغم رواج رتوریک مشارکت و دموکراسی محلی در قالب بستههایی، چون: حکمرانی خوب شهری، افسون تکنیک و فناوری کماکان بر تشکیلات اداره شهرها حاکم است که جلوههای پررنگ آن را در استقبال پرشور مدیران شهری از گفتمان نوظهور شهر هوشمند، دلبستن سادهانگارانه به جادوی هوش مصنوعی و پتانسیلهای ادعایی نهفته در خزانه دادههای بزرگ برای گشودن راه رهایی از کوه مشکلات شهری میتوان مشاهده کرد. پرسش این است که آیا شهرها گمشده خود را در هیئت رویکرد شهر هوشمند خواهند یافت؟ شهروندان کجای این معادله خواهند ایستاد؟
شهر، محمل و محصول ارتباطات
از رهگذر نقد رویکرد هژمونیک این روزهای حوزه مدیریت شهری؛ یعنی رویکرد شهر هوشمند، بستری برای طرح و معرفی رویکردی نوین به مدیریت شهری فراهم شود که؛ عبارت است از: رویکرد «شهر ارتباطی». این رویکرد هنجاری با برخورداری از نوعی افق یوتوپیک انسانگرایانه از منظری کاملاً متفاوت از رویکردهای تقلیلگرای تکنوپولیسی به شهر مینگرد و همانگونه که گفته شد شهر را «محمل و محصول ارتباطات» میداند. شهر ارتباطی بهعنوان رویکردی هنجاری درنتیجه تلاشهای «بنیاد ارتباطات شهری» صورتبندی و تثبیت شد، از ظرفیتهای عظیمی برای فراروی از کاستیهای ذاتی رویکردهای تقلیلگرای تکنیکی به شهر برخوردار است که کارایی فزاینده ناشی از ورود سنسورها، اینترنت اشیا، هوش مصنوعی و باقی اقلام مشابه آن را شاهراه گذر از مشکلات روزافزون گریبانگیر شهرها میپندارند، اما انسان و شهروند بهعنوان ممتازترین دارایی یک شهر، حلقه مفقوده این رتوریک خوشباورانه است که با اختیار نمودن نقطه عزیمتی متفاوت، راه نجات را در فرآوری فناوری، کاوش دادههای بزرگ و کاربست حداکثری تجهیزات نظارتی میپندارد.
اما آیا رویکرد شهر هوشمند فاقد هرگونه قابلیتی برای بهبود اوضاع شهر است؟ در پاسخ باید گفت که مسئله انکار کاربردهای مثبت فنون و تکنولوژی نوین در مدیریت شهرها نیست، بلکه مسئله؛ عبارت است از: آسیبزا بودن نقاط تأکید! درحالیکه تأکید رویکرد هژمونیک شهر هوشمند بر مسئله تضمین حداکثر «کارایی» است، رویکرد هنجاریای، چون شهر ارتباطی کار با خود را با «انسان» و مقولات مرتبط دیگری، چون حقوق ارتباطی، حق-بر-شهر و نهایتاً حق-بر-شهر-ارتباطی شروع میکند.
شهر جز مردمانش چه میتواند باشد؟
پژوهشگران و نظریهپردازان شهر ارتباطی از شکسپیر نقلقول میکنند که در پرده سوم نمایش کوریولانس میپرسد: «شهر جز مردمانش چه میتواند باشد؟» (شکسپیر، کوریولانس، پرده اول، صحنه سوم). این در حالی است که در رویکردهای تکنولوژی-محور افراد عمدتاً به گیرندگان منفعل اطلاعات و خدمات یا منابع گردآوری اطلاعات مربوط به رفتارهای مختلف شهری، مثلاً رفتار ترافیکی، تقلیل مییابند.
بر این اساس مداقه در رویکردهایی که میرود با تبدیل شدن به رویکرد هژمونیک، به اذهان، نگرشها، سیاستها و رویههای اداره شهر جهت دهد و ارائه رویکردهای بدیل رهگشا ضرورتی حیاتی است. شهرها هوشمند هم بشوند، این مردم هستند که آنها را میسازند. شهرهایی که به تعبیر پارهای از متفکران، همه در آنها باهم ماند، اما تنهایند، نشانگانی از رشد بی حساب کتاب رسانه های اجتماعی و هوشمند است. شهری که در آن ارتباط و تعامل و گفت و گویی فیزیکی بین شهروندان نباشد و همه اول صبح در مترو سرشان در گوشیهایی هوشمندی مشغول باشد که میلیونها اطلاعات هر ثانبه در آن پراکنده میشود که ذهن انسانها را شکل میدهند، شهری ارتباطی نیست بلکه شهری است که همه باهم اند و تنهایند.
*مترجم و محقق حوزه تاریخ و علوم انسانی