
به گزارش تابناک به نقل از فارس؛ محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت روحانی که طی روزهای اخیر اظهاراتش درباره موشک و مردم با انتقادات بسیاری مواجه شد، در اظهار نظری تازه در گفتوگو با روزنامه «النهار» لبنان، بار دیگر مباحثی را با رویکرد سازشمحور و با نگاه خوشبینانه به غرب و آمریکا مطرح کرده است.وزیر اسبق امور خارجه در این گفتوگو مدعی شده که «زمان الزاماً به نفع ایران نیست» و «ماههای آینده شاید برای مذاکره مناسبتر از امروز نباشند». وی تأکید کرده که تنها راهحل اختلافات ایران و آمریکا، «گفتوگوی مستقیم و چندجانبه» است!این مواضع در حالی بیان میشود که تجربه هشتساله وزارت ظریف و پرونده پرهزینه برجام، بیش از هر چیز اثبات کرد که تکیه بر مذاکره مستقیم با آمریکا نهتنها گرهی از مشکلات ایران نگشود، بلکه ابزار فشار، نفوذ و بیثباتسازی دشمن را گستردهتر کرد.
تداوم یک خطای راهبردی
ظریف در مصاحبه اخیر خود، با تکرار گزارهای که پیشتر در دوره پسابرجام نیز بر آن تأکید داشت، هشدار داده که «گذشت زمان به نفع ایران نیست». این در حالی است که تحولات سالهای گذشته دقیقاً خلاف این تحلیل را ثابت کرده است.ایران در شرایطی که تحت شدیدترین فشارهای تحریمی قرار دارد، هم در حوزه بازدارندگی نظامی و هم در عرصه دیپلماسی منطقهای فعالیتهای چشمگیری داشته است.از سوی دیگر پاسخ کوبنده موشکی ایران علیه اهداف صهیونیستی در پاسخ به تجاوز اسرائیل و هدف قراردادن مهمترین پایگاه آمریکا در منطقه، شکاف عمیق در جبهه غربی را آشکار کرد و نشان داد که توازن قوا دیگر به نفع آمریکا و اسرائیل نیست.افزون بر این، روند پیوستن ایران به سازمانهای منطقهای همچون شانگهای و بریکس، توسعه همکاریهای راهبردی با روسیه و چین، و گسترش روابط با کشورهای عربی خلیج فارس، نشان میدهد که زمان بهروشنی در خدمت چندجانبهگرایی ایران قرار گرفته است.برخلاف ارزیابی ظریف، تأخیر در مذاکره با آمریکا نه زیان، بلکه فرصت تقویت قدرت ملی و اجماع داخلی را فراهم کرده است. تصور اینکه «پنجره فرصت» برای ایران در حال بسته شدن است، همان اشتباه تحلیلی است که دولت روحانی در سالهای پایانی خود مرتکب شد؛ با راهانداختن دوگانه جنگ یا مذاکره و با این تصور که اگر فوراً با غرب به توافق نرسد، کشور فرو میپاشد. اما تاریخ نشان داد ایران با مقاومت، سازوکارهای تحریمی را خنثی و معادلات منطقه را دگرگون کرد.
بازگشت به مسیر شکستخورده برجام
ظریف در گفتوگوی خود مدعی شده که در ابتدای دولت سیزدهم «همهچیز برای بازگشت آمریکا به توافق آماده بود»، اما تهران فرصت را از دست داد! ظریف البته این را پیش از این هم مطرح کرده بود و گفته بود که برای توافق نیاز به اذن شهید رئیسی بوده اما بررسیها و گفتوگوهای خبرنگار فارس با برخی از اعضای دولت شهید رئیسی نشان داد این روایت با تناقضها و ابهامهای جدی روبهروست.جدا از این طبق قانون اساسی، رئیسجمهور منتخب تا زمان تنفیذ و تحلیف هیچ جایگاه رسمی و اختیار قانونی ندارد. بنابراین انتظار روحانی برای دریافت «اذن توافق» از رئیسی نهتنها فاقد وجاهت حقوقی بوده، بلکه بیشتر به تلاش سیاسی برای انداختن بار مسئولیت بر دوش دولت آینده شباهت دارد.کاظم غریبآبادی، عضو وقت تیم مذاکرهکننده، همان روزها توضیح داده بود که آمریکا و اروپا در پی افزودن بندهای جدید درباره موضوعات موشکی و منطقهای به متن توافق بودند. به گفته او، حتی رفع تحریمها و خروج سپاه از فهرست تروریستی به پذیرش این شروط مشروط شده بود. بنابراین توافقی که روحانی از آن بهعنوان «فرصت ازدسترفته در چند روز پایانی» یاد میکند، در واقع توافقی پر از ابهام و امتیازدهی یکطرفه بوده است.
نکته دیگر اینکه برجام از روز نخست بر پایه بیاعتمادی و تناقض شکل گرفت. آمریکا هیچگاه به تعهدات خود پایبند نماند؛ نه در دوران اوباما که امضا کرد، و نه در دوران ترامپ که خارج شد، و نه حتی در دوره بایدن که با وجود وعده بازگشت، همان مسیر فشار را ادامه داد.تجربه نشان داده که هرگاه ایران بر مذاکره با آمریکا تمرکز کرده، نتیجه آن نه کاهش فشار بلکه گسترش تهدید بوده است. ترور شهید سلیمانی، حملات خرابکارانه به تأسیسات هستهای و تصویب قطعنامههای ضدایرانی شورای حکام، همه در دورهای رخ داد که سیاست گفتوگو با غرب در اولویت قرار داشت.این واقعیت، بارها از سوی رهبر انقلاب نیز مورد تأکید قرار گرفته که «اعتماد به آمریکا خطاست» و مذاکرهای که به اتکا و امید به دشمن منجر شود، بیفایده است.با این حال، ظریف در تحلیل خود همچنان همان معادله قدیمی را تکرار میکند و معتقد به مذاکره مستقیم برای رفع اختلافات است!
مذاکره از موضع ضعف یا قدرت؟
ظریف میگوید «مذاکره واقعی یعنی رهایی از زندان گذشته و استفاده از تمام ظرفیتهای ملی». اما در عمل، تجربه نشان داده که رویکرد او به مذاکره، همواره از موضع نیاز و شتابزدگی بوده است نه قدرت. او زمانی از «رهایی از زندان گذشته» سخن میگوید که دقیقاً در همین گذشته، نتیجه نگاه خوشبینانه به آمریکا، بازگشت تحریمها و کاهش شدید اعتماد عمومی بود. قدرت موشکی و پهپادی ایران، ارتباط با همسایگان و ناتوانی غرب در تحمیل گزینه نظامی، همه مؤید آن است که اگر مذاکرهای هم صورت گیرد، باید از موضع قدرت باشد، نه از موضع اضطرار و ترس از گذر زمان.در چنین شرایطی، هشدار ظریف درباره از دسترفتن فرصت مذاکره، بیش از آنکه هشدار ملی باشد، بازتاب ذهنیتی است که هنوز تصور میکند بقای نظام در گرو رضایت واشنگتن است.
ابهامسازی درباره برجام و مکانیزم ماشه
ظریف در گفتوگوی خود گفته که درباره علت واقعی پایان برجام «حرفهای زیادی دارد که هنوز زمان گفتنشان نرسیده». این نوع سخنان مبهم، نهتنها کمکی به روشنگری نمیکند بلکه نشان میدهد وزیر اسبق هنوز نمیخواهد مسئولیت شکست توافقی را بپذیرد که خودش طراح اصلی آن بود. او در حالی از «بدعهدی آمریکا و اروپا» سخن میگوید که ساختار خودِ برجام، چنین امکانی را از ابتدا فراهم کرده بود. پذیرش مکانیسم ماشه، که در دولت روحانی و با امضای ظریف در متن گنجانده شد، یعنی سپردن اختیار بازگرداندن تحریمها به دست دشمن. نتیجه طبیعی آن، همین وضعیت امروز است.بنابراین، مشکل در «نقض تعهدات غرب» نبود، بلکه در اعتماد سادهلوحانه دستگاه دیپلماسی آن زمان به سازوکارهای غربی و امید به تغییر رفتار واشنگتن بود.
تحلیل ظریف چرا تغییر نکرده است؟
در تحلیل ظریف، آمریکا هنوز قابل گفتوگو و تفاهم معرفی میشود. او میگوید هدف واشنگتن سرنگونی نظام نیست، بلکه تضعیف ایران از طریق فشار سیاسی و اقتصادی است و از این سخن نتیجه میگیرد که باید از طریق مذاکره، این فشارها را کاهش داد! این تفکیک میان «تضعیف» و «سرنگونی»، خطای راهبردی بزرگی است. سیاست آمریکا در برابر جمهوری اسلامی، در چهار دهه گذشته بر یک اصل مهار توان ایران در منطقه و جلوگیری از تبدیل آن به قدرت مستقل جهانی استوار بوده است. تغییر رؤسایجمهور یا لحن دیپلماتیک آمریکا، هیچگاه این هدف را عوض نکرده است. از تحریم نفتی و بانکی گرفته تا حمایت از شورشهای داخلی و تحریک رژیم صهیونیستی به حمله مستقیم، همه ابزارهای یک راهبرد واحدند.در چنین چارچوبی، دعوت به مذاکره مستقیم با آمریکا، در واقع دعوت به تن دادن به قواعد بازی دشمن است. تجربههای عراق، لیبی و افغانستان نشان داد که هر کشوری با امید به گفتوگو و امتیازدهی وارد میدان شد، در نهایت با تهدید و بیثباتی بیشتری روبهرو گردید.
قدرت واقعی ایران در مقاومت، نه در لبخند دیپلماتیک
ظریف در بخشی از سخنانش میگوید «ایران تنها کشوری است که هم شجاعت و هم توان ضربهزدن به اسرائیل را دارد». این گزاره درست است، اما تناقض آنجاست که همین واقعیت را مبنای دعوت به مذاکره با آمریکا قرار میدهد.در منطق قدرت، کسی که ضربه میزند و دشمن را وادار به عقبنشینی میکند، نیازمند مذاکره نیست، بلکه طرف مقابل است که باید به گفتوگو بیاید. اگر امروز آمریکا و اروپا بهدنبال کانالهای غیررسمی با ایران هستند، نتیجه مقاومت و بازدارندگی است، نه لبخند دیپلماتیک.قدرت واقعی ایران در میدان و انسجام داخلی تثبیت شده است؛ همان چیزی که ظریف در سخنانش آن را «انسجام در سایه مذاکره» مینامد، در واقع انسجام در سایه مقاومت و پاسخ قاطع به تجاوز است.
فرصت واقعی در تغییر موازنه جهانی است، نه در رابطه با آمریکا
تحولات ساختاری در نظام بینالملل طی دو سال گذشته، فرصتی کمنظیر برای ایران ایجاد کرده است. انتقال تمرکز قدرت از غرب به شرق، رقابت فزاینده آمریکا با چین، بحران در اوکراین، و ناتوانی اروپا در بازیابی استقلال راهبردی، همه مؤید آن است که دوران تکقطبی به پایان رسیده است.در چنین فضایی، اصرار بر «گفتوگوی مستقیم با آمریکا» نوعی غفلت از تحولات ژئوپلیتیکی است. آینده جهان در بریکس، شانگهای و ائتلافهای جدید منطقهای شکل میگیرد، نه در کاخ سفید یا بروکسل.ایران امروز، با تکیه بر قدرت منطقهای و ظرفیتهای بومی، میتواند بدون نیاز به مصالحه با واشنگتن، جایگاه خود را تثبیت کند. هرگونه بازگشت به الگوی برجامی، در عمل بهمعنای بازگشت به سیاست انتظار و وابستگی به تصمیمات غرب است.
زمان به نفع ایران است، اگر به خود متکی بماند
محمدجواد ظریف میگوید زمان به نفع ایران نیست، اما واقعیت میدانی، منطقهای و جهانی خلاف این را نشان میدهد. زمان، به نفع ملتی کار میکند که راهبرد مقاومت، استقلال اقتصادی و وحدت ملی را مبنا قرار دهد، نه کشوری که امیدش را به میز مذاکره با دشمن گره بزند.امروز ایران در موقعیتی است که میتواند با اعتمادبهنفس، از موضع اقتدار تصمیم بگیرد؛ نه با ترس از آینده و فشار زمان.اگر قرار باشد گفتوگویی صورت گیرد، نه با منطق برجامِ خلعسلاحشده، بلکه با منطق مقاومتِ قدرتمند و تجربهای که در میدان و تحریم بهدست آمده است.در این چارچوب، هشدار ظریف نه تحلیل واقعبینانه بلکه بازتولید همان اشتباهی است که روزی ایران را تا مرز وابستگی اقتصادی و امید به لبخند دشمن کشاند.ایرانِ امروز، نیازی به مذاکره از موضع ضعف ندارد. زمان به نفع ایران است، اگر از تجربه برجام درس گرفته باشد.