پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هادوی تهرانی مشروح بیانات وی را در ابتدای دروس خارج فقه و اصول در تاریخ 5/2/90 منتشر کرد.
مشروح بیانات به شرح ذیل است:
چهارم اردیبهشت سالگرد حادثه طبس بود، این روزها در تلویزیون، برنامههایی برای این حادثه تهیه شده است که لابد دوستان دیده اند. بخش زیادی از این فیلم ها، گزارشهایی است که خود آمریکاییها سالها بعد از آن حادثه عرضه کردند و این اطلاعات آن روز در اختیار کسی نبود. این حادثه در زمان خودش برای کسانی که در آن زمان بودند، نشانهای از قدرت الاهی بود و واقعاً معجزهای بود که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به مردم نشان داد. مردمی که به لحاظ امکانات در شرایط سختی بودند و واقعاً چندان توان مقابله در قبال آن توطئه را نداشتند. خداوند ـ تبارک و تعالی ـ این توطئه را نقش بر آب کرد و طراحیهای آمریکایی، بخشی از نیروهای خاصی که استفاده کردهبودند، ابزارها و تجهیزاتی که به کار گرفته بودند، همه از بین رفت. این باعث شد کسانی که در آن زمان در جریان مسایل انقلاب بودند، به مفاهیم و ارزشهای انقلاب بیشتر توجه پیدا کنند و به حقانیت انقلاب بیشتر اعتقاد پیدا کنند. خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در طول انقلاب اسلامی معجزات فراوانی را نشان داد. این مطلب برای کسانی که شرایط قبل از انقلاب را درک کردهاند و بعد شرایط انقلاب را دیدند، بسیار روشن است. اگر کسی بصیرت داشته باشد، میتواند در این تاریخ پر فراز و نشیبی که بعد از انقلاب با آن مواجه بودیم، دست قدرت الاهی را به عیان ببیند.
ضرورت توجه بیشتر به معنویتمتأسفانه در روزگار ما بحرانی پیدا شده که امام ـ رضوان الله علیه ـ از ابتدا ما را از آن برحذر میداشتند و در همین حادثه طبس و بعد از اشاره به دخالت قدرت الاهی در آن قضیه، بر آن نکته تأکید کردند و فرمودند تا وقتی شما بیمه هستید که اعتقاد به معنویت و امور اخروی دارید؛ توجه کنید به اینکه خداوند ـ تبارک و تعالی ـ همه عالم را دارد اداره میکند و همه چیز از اوست. اما اگر از این مفاهیم فاصله بگیرید، آن موقع خطر متوجه شما میشود. این دور شدن از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ و بی توجهی به او با بی اعتنایی نسبت به عمق معنویات و اکتفا به بعضی ظواهر اتفاق میافتد. ظاهرسازی باعث میشود که شخص اعتبار پیدا کند و کم کم ظاهرسازها میدانشان توسعه پیدا میکند. به تعبیر مرحوم آیت الله بهاءالدینی ـ رضوان الله علیه ـ هر چند مقابل خدا نمیشود بازیگری کرد، اما در مقابل خلق خدا بازیگری ممکن است. اگر واقع نمایی باشد، در حالی که واقعیتی نباشد، آن موقع قدرتالاهی به امداد ما نخواهد آمد. اما اگر معنویت ما واقعی باشد و بازیگری نباشد، در آن صورت قدرت الاهی به کمک ما خواهد آمد، همچنان که در طول تاریخ بعد از انقلاب ما بارها و بارها شاهد این امدادها بودهایم. ولیما باید مواظب باشیم که گرفتار غرور نشویم غروری که امام ـ رضوان الله علیه ـ همیشه نسبت به آن تذکر میدادند. هر وقت موفقیتی پیدا میشد، چه در جنگ و چه در صحنهای دیگر، اولین چیزی که امام ـ رضوان الله علیه ـ می فرمودند این بود که مغرور نشوید. این موفقیتها، همه از ناحیهی خدا است، تذکر ایشان برای این بود که بعضیها فکر نکنند خودشان دارند کاری انجام میدهند و این غرورشان باعث نشود که جلوی برکات الاهی گرفته شود. امیدوارم انشاء الله سالروزحادثه طبس فرصتی باشد برای توجه بیشتر به واقعیتها و دست برداشتن از نمایشها و ظاهرسازی ها که متأسفانه این روزها خیلی بازارش داغ شدهاست.
روزگار معجزات الهیقبل از انقلاب در نوجوانی، با خودم زیاد فکر میکردم که چرا من در این کشور و در این زمان متولد شدم. نه زمان خوبی است؛ چون زمان شاه بود و نه کشور خوبی است. خیلی از این مسئله ناراضی بودم تا اینکه دوران انقلاب پیش آمد. گرچه وقتی که انقلاب شد من 17 ساله بود، ولی به دلیل خصوصیتهای خانوادگی از 9 سالگی درگیر مسایل انقلاب بودم. وقتی انقلاب شد بعد از آن، حادثهی طبس اتفاق افتاد، احساسم این بود که در بهترین زمان و بهترین مکان متولد شدهام؛ در زمانی که میتوانم معجزات الاهی را به چشم ببینم. خداوند ـ تبارک و تعالی ـ معجزههایی در این انقلاب نشان میداد که اگر امروز نقل کنیم، شاید به عنوان افسانه تلقی شود چون متأسفانه بازار اوهام گسترده شده است. ما واقعاً معجزات الاهی را می دیدیم؛ مثلاً در جنگ تحمیلی گاهی تیر به میان انگشتان فرد اصابت میکرد ولی طرف آسیبی نمیدید و تیر عبور میکرد. خیلی عجیب بود.
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در دوران انقلاب واقعاً قدرت نمایی و بروز و ظهور خاصی داشت. من معتقدم بخش عمدهی آن به برکت معنویتی بود که امام ـ ضوان الله علیه ـ داشت. معنویت امام که منشأ معنویت دیگران شد؛ یعنی اگر مردم ما گرایش به معنویت پیدا کردند، به خاطر دم مسیحایی حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ بود که واقعاً تحولی در فرد ایجاد میکرد. مرحوم آیت الله بهاءالدینی ـ رضوان الله علیه ـ که خودش اهل معنا و معرفت بود و امام از دوران جوانی به ایشان علاقه ویژه داشت، میفرمود تأثیر امام در مردم، تأثیر تکوینی است.؛ یعنی امام فقط یک رهبر سیاسی نیست که عدهای مریدش شدهاند و از او حمایت میکنند، بلکه ایشان ولایت تکوینی دارد. امام واقعاً با کلماتش آدمها را متحول میکرد. در حقیقت، در آن فضای معنوی ما معجزات را به چشم دیدیم. البته قطعا عقاب اخروی، برای کسانی مثل من که معجزات را با چشم دیدهاند و متأسفانه امروزه گرفتار غفلت شدهاند سختتر از عقاب کسانی است که آن معجزات را ندیدند و گرفتار غفلت شدند. چون وقتی خداوند ـ تبارک و تعالی ـ معجزهای نشان میدهد، درحقیقت اتمام حجت است. اگر کسانی معجزه را بینند، و گرفتار غفلت شوند، آن موقع عقاب و عذاب شدیدتری خواهند داشت؛ مثل بنی اسراییل که معجزات بزرگ الاهی را دیدند و در عین حال کفران ورزیدند. به همین دلیل دیگران که آن معجزات را ندیدند دچار عقاب و عذابی به شدت بنی اسراییل نشدند.
خطر روزگار مابنده از چندین سال پیش احساس خطر میکردم. البته بنده کارهای نیستم، کسی نیستم، ولی به عنوان یک طلبه ی کوچک به اندازه ی فهم خودم، بارها در گفتگو با افراد مختلف، مسئولین مختلف، دائماً این نکته را عرض می کردم که ما داریم از معنویت دور میشویم و دور شدن از معنویت مقدمه ی بحران ها خواهد بود. یک وقتی، یکی از معاریف جمهوری اسلامی به دیدن من آمده بود و گفت به نظر شما منشأ مشکلات چیست؟ گفتم منشأ مشکلات این است که بعضی از من و شما به دنیا رو کردهایم. وقتی ما به دنیا رو کرده و به آخرت پشت کردهایم، خداوند هم از ما رو برگرداندهاست. البته خدا بخیل نیست، خدا کریم است. اما چون ما به خدا پشت کردهایم، از بعضی نعمت های خاص محروم شدهایم. اگر به خودمان نیاییم، اگر غفلت عمومی ما از بین نرود، گرفتار بحران های بزرگ خواهیم شد. خطرات بزرگی در کمین ما خواهد بود. مقصود فقط دشمنان نیستند. آن ها که همیشه در کمینند و منتظرند. بزرگترین خطر این است که ما سنگرمان را از دست بدهیم. آن سنگر نه سنگر تکنولوژی است، نه سنگر قدرت اقتصادی است و نه سنگر قدرت نظامی است، هیچ کدام از این ها نیست. ما وقتی انقلاب کردیم هیچ کدام از این ها را نداشتیم. آن چه که عامل پیروزی و پیشرفت ما بود، فقط و فقط اتکای ما به خداو ند ـ تبارک و تعالی ـ بود و گرنه ما به لحاظ امکانات دنیایی در محاسبات این عالم و در مقابل قدرت های بیرون چیزی نبودیم. اما متأسفانه امروز از همه سو و به اشکال مختلف معنویت ما دارد با بحران مواجه میشود. در مقطعی از انقلاب به دلایل خاصی باید به بازسازی و بهسازی وضعیت اقتصادی کشور توجه پیدا میکردیم. به طور طبیعی نیاز بود بعد از جنگ کشور را بازسازی کنیم، اما این بازسازی نباید به قیمت غفلت از آخرت، غفلت از معنویت تمام شود. اگر چنین بهایی را پرداختیم، آن موقع آفت پیدا میشود. اسلام با آبادانی دنیا موافق است، دین نیامده دنیا را خراب کند، بلکه دین آمده دنیا را آباد کند، اما دنیایی که مزرعه آخرت شود. اگر سیاست و اقتصادمان را آباد میکنیم، معنویت از یاد نرود. فرهنگ را هم درست کنیم.
خرافات؛ جدیدترین آفت
متأسفانه آفت جدیدی در چند سال اخیر پیدا شدهاست که ما دایم نسبت به آن به صورت آهسته، درگوشی و با کنایه تذکر میدهیم، ولی همچنان گوش شنوا کم است. این آفت، توسعه خرافات است که به جان اعتقادات و معنویت کشور افتاده است. وقتی خرافهها و قصهها زیاد شد، تفکیک واقعیت از افسانه برای مردم مشکل میشود. امروز دیگر برای بنده گفتن کرامتهای یک شخصیت معنوی بزرگ مثل مرحوم آیت الله العظمی بهاء الدینی ممکن نیست، حتی این کرامات را به خواص هم نمیتوانم بگویم. چون آن قدر افسانهها زیاد شده که فکر میکنند این هم یکی از همان افسانههاست. متأسفانه این خرافهها با ابزارهای رسانهای امروز، یک دفعه در دایره گستردهای پخش میشود. در همین فضا است که کسی یک سی دی تولید میکند که در آن یک سری مطالب را جمع کرده، پس و پیشش را حذف میکند و یک سری افسانه و قصه هم از خودش اضافه کرده، بین مردم تکثیر میکند و مدعی میشود که ظهور خیلی نزدیک است. برخی از مردم هم از سر سادگی باور میکنند و منتظر می نشینند که کی می رسد روزی که در آن سی دی گفته، امام ـ عج الله تعالی فرجه ـ در آن روز ظهور میکند؟ وقتی آن روز رسید و دیدند که امام ـ عجل الله تعالی فرجه ـ نیامد، میگویند پس اصل امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ هم قصه بود.
منشأء انحراف خیلی از جوان هایی که در این سال ها منحرف شدند، همین خرافههایی بود که دائم بین مردم پخش کردند. مثلاً شایعه کردند که آیت الله بهجت ـ رضوان الله علیه ـ گفتهاست امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ به زودی ظهور میکند و پیرمردهایی مثل من هم ظهور ایشان را شاهد خواهند بود. در حالی که اصل این مطلب واقعیت نداشت. گویا کسی آمده بوده خدمت مرحوم آیت الله بهجت و ادعا کرده بود که ظهور نزدیک است، مرحوم آقای بهجت از او سؤال کرده بود که فلانی! تو که میگویی ظهور نزدیک است، آیا امثال منِ پیرمرد هم ظهور امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ را میبینند؟ آن آقا گفتهبود بله آقا پیرمردهای مثل شما هم میبینند. ببینید اصلاً مرحوم آقای بهجت ادعای نزدیکی ظهور نکردهبود، بلکه آن آقا گفته بود. خود مرحوم آیت الله بهجت فرموده بود که من اصلاً آن فرد را من نمیشناختم. بعد هم همه دیدیم که آیت الله بهجت ـ رضوان الله علیه ـ از دنیا رفت و ظهور را شاهد نبود. بنابراین حالا –نعوذ بالله- هم باید در شخصیت مرحوم آیت الله بهجت شک کنیم؛ هم در اصل امام زمان! خرافههای دیگری هم به اشکال مختلف، دائم در بین مردم توسعه پیدا میکند و متأسفانه وضعیت طوری شدهاست که حتی اعتراض بزرگان هم مورد توجه قرار نمیگیرد. مراجع هم موضع میگیرند، اما کسی گوش نمیدهد. انگار نه انگار اتفاقی در مملکت افتادهاست. آقایان! مرجعیت یک زمانی در این مملکت آن قدر نفوذ داشته که وقتی میرزای شیرازی ـ رضوان الله علیه ـ دو کلمه مینویسد که از امروز استعمال تنباکو به منزله محاربه با امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ است، حتی در خانه ی شاه قاجار زنان حرم سرا، قلیانها را می شکنند. حالا امروز مراجع این همه از سر دلسوزی اعتراض میکنند، انگار نه انگار. فضای کشور را طوری کردهاند که حساسیتهای مردم نسبت به این مطالب کم شود و اهمیت چندانی برای حرف بزرگان قایل نباشند. متأسفانه سنگر به سنگر دارند حرمتها را می شکنند. یک روزی آمریکایی ها در طبس از بین رفتند و خداوند آن گونه شر را دفع کرد، اما معلوم نیست اگر ما به خودمان نیاییم و روحانیت به مسئولیت خودش عمل نکند، چنین الطاف الاهی دوباره شامل ما بشود. من واقعاً ناراحتم، وقتی میبینم منِ طلبه هم متأسفانه دیگر آن طلبهای که باید باشم، نیستم. وقتی بزرگترهای من به سادگی دروغ میگویند، آن هم در جایی که هیچ منفعتی برایشان ندارد، منِ طلبه واقعاً نمیدانم چه کار کنم؟ این کشور را چه کسی میخواهد حفظ کند؟ آن که تا کنون حفظ کردهاست، خدا بود، اما به تعبیر مقام معظم رهبری ـ مدظله ـ که یک وقت در ایام ریاست جمهوری شان در نماز جمعه گفتند، خدا با هیچ کس عقد اخوت نبسته است. البته اگر ما خوب باشیم، خدا کمکمان میکند؛ «ان تنصرالله ینصرکم». این وعده ی خداست و خدا هم هیچ وقت از وعدهاش تخلف نمیکند.
ضرورت تلاش همگانی برای حراست از انقلابیک وقتی وزیر حج و اوقاف سودان برای بازدید به بعثه جمهوری اسلامی ایران آمده بود. یکی از رفقا به ایشان گفت وضع شما در سودان چه طور است؟ از قدرت آمریکا نمیترسید؟ وزیر گفت من از قدرت آمریکا نمیترسم، چون خدا هست و قدرت خدا از قدرت آمریکا بیشتر است، ولی من از خودم میترسم که مبادا از خدا غافل شوم دیگر خدا مرا یاری نکند. من به دوستان گفتم خدا از زبان این فرد دارد به ما تذکر میدهد. کسانی که اهل بصیرتند از یک چیزهایی جواب میگیرند که افراد بی بصیرت مثل ما، از چیزهای روشن تر از آن هم جواب نمی گیرند. نقل میکنند که کسی آمد با مرحوم آیت الله بروجردی احوال پرسی کند و عربی بلد نبود؛ مثلاً نمیدانست معنای صبحکم الله، مساکم الله و مانند این ها چیست. به آقا میگوید شما که الحمدلله خسر الدنیا و الاخره هستید! مرحوم آیت الله بروجردی مدتی مریض احوال بوده و دائم به خودش میگفته که نکند خدا این مطلب را به زبان این فرد جاری کرده باشد که آی فلانی مواظب باش خسر الدنیا والآخره نشوی. در حقیقت گاهی ممکن است شنونده ی بصیر از حرف به ظاهر اشتباه طرف هم پند بگیرد، ولی آدم بی بصیرت شاید نشانه های الاهی روشن تر از این را ببیند و متأسفانه نتواند توجه پیدا کند.
بنده در این عمر کوتاهم، دیدهام که چه زحماتی کشیده شده، چه خون های پاکی ریخته شده تا اسلام به این جا رسیدهاست؛ البته من بخشی از آنها را دیدهام، ولی زحمات خیلی زیادی کشیده شده است. ببینید یک سد بزرگ وقتی ترک بر میدارد، اگر از ابتدا جلویش را نگیرید، کم کم این ترک بزرگ میشود و سد میشکند، دیگر آن موقع نمیتوان جلوی سد ایستاد و تعمیرش کرد. ما باید قبل گسترش بحران جلویش را بگیریم و این کاری نیست که مسئولیت یک نفر باشد؛ مثلاً بگوییم رهبری هست و ایستادهاست. رهبری به حمایت مردم نیاز دارد، همه باید کمک کنند. کار یک نفر، یک مجموعه، یک حزب و یک گروه نیست. هیچ کس به تنهایی نمیتواند بحران را دفع کند. در درجه اول باید روحانیت متوجه شود. گاهی مطالبی پیشبینی کردیم و گفتیم ای کاش اتفاق نیفتد و این پیش بینی ما غلط باشد؛ چون من دوست ندارم چیزی را که میگویم اتفاق بیفتد تا بگویند فلانی خبر داده بود، ولی متأسفانه خیلی وقتها درست از آب در آمدهاست و من میترسم که باز هم درست باشد. میترسم وقتی با یک خطراتی مواجه شدیم تازه به خود بیاییم که آن موقع که خیلی دیر است و شاید دیگر نتوانیم کاری کنیم، در حالی که قبلاً می توانستیم. انشاءالله که خداوند به همه ی ما، همه ی مسئولین، آن هایی که واقعاً تلاش شان در راه خدمت است، توفیق بدهد، همه را هدایت کند، به همه بصیرت بدهد، دل ها را به هم نزدیک کند. اساساً وقتی دل ها از هم دور شد، معنایش آن است که توجه خداوند به ما کم شدهاست. در جنگ و دوره انقلاب، میدیدیم که آدم ها چطور به هم نزدیک میشدند، برادر میشدند، واقعاً از خودگذشتگی داشتند، یک همدلی خاصی حاکم بود. اصلاً فضا، فضای عجیبی بود. مثل آن اتفاقی که شنیده بودیم در صدر اسلام روی دادهاست که برای یک زخمی در میدان جهاد آب میآورند، ولی او میگوید نه نمینوشم؛ برای آن یکی ببر که تشنهتر است. به آن دیگری میدهند می گوید نه، دیگری و همین طور تا این که میرسند به آخری و می بینند شهید شده. بر میگردند میبینند همه ی افراد قبلی هم شهید شده اند. ما نظیر این صحنهها را در جبهه دیدیم. بعضی وقتها واقعاً در دلم خیلی احساس تنگی میکنم. ما در این کلاسها این همه از احکام بحث میکنیم، اما در عمل کردن به آنها عقبیم. نیاید آن روز که دیگر زمینهای برای عمل به این احکام وجود نداشته باشد. من میترسم ما با بحرانهایی مواجه شویم که دیگر فروع دین که هیچ، اصول دین را تهدید کنند. خداوند ان شاء الله به برکت انفاس قدسی امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به برکت آن دل های پاکی که هنوز در این مملکت هستند ، به برکت اخلاصهایی که هنوز وجود دارد، انشاء الله که شرور را از این مملکت و از این امت، دور کند.