هنوز بسیاری در یادشان است، ایده منحصر به فرد محمود احمدینژاد برای حل مشکل ترافیک تهران: طرح دوربرگردانهایی که در نیمه دوم سال 82 (و اوایل 83) در بسیاری از نقاط کشور ترافیکی پایتخت اجرا شد و برای مدتی از فشار ترافیک کاست. شهردار وقت تهران که درباره حمل و نقل عمومی، خوب درس خوانده و کار کرده بود، تصمیم گرفت به جای اجرای پروژههای طولانیمدت زیر و یا روگذرسازی ـ که آن را هم در دستور کار داشت ـ هر تقاطع شلوغی را به یک دوربرگردان روان تبدیل کند و... طرحی که بعضیهاشان هنوز در گوشه و کنار شهر موجودند و جالبتر از آن، اشاعه این طراحی به دیگر شهرها و استانهاست.
تمثیل کارآمدایده خلاقانه دوربرگردانهای احمدینژاد، تمثیلی نه چندان کامل برای توصیف ساختار مدیریتی حاکم بر ذهن و رفتار اوست، چرا که بیانکننده شیوه نگاه وی به حل مسأله است؛ احمدینژاد در هنگامه رویارویی با هر مشکلی، کمی آن را دور میزند و از آن فاصله میگیرد؛ راهی سریع و ارزان برای حلش پیدا میکند و بعد ـ اگر فرصت کرد و شرایط اجازه داد ـ بازمیگردد و دست به تصحیح بنیادین میزند.
برای نمونه، در آغاز روی کار آمدن دولت نهم و در رخدادی نادر، سازمان بزرگ مدیریت و برنامهریزی کشور، یک شبه منحل شد و جای آن را معاونت نامعلوم برنامهریزی و نظارت راهبردی گرفت؛ احمدینژاد به درستی تشخیص داده بود که سازمان مدیریت، عامل کندی اجرای بسیاری از طرحها و برنامههاست؛ پس بهتر است که فعلا نباشد. او این ساختار را حذف کرد و برایش جایگزین موقتی ساخت تا در وهله نخست، مشکل خود را در نحوه برداشت از بودجه حل کند و بعدها ساختاری بهتر را پایهریزی کرده و جایگزین سازد که البته اولی محقق شد و دومی خیر.
یا در نمونهای دیگر، او با تشخیص این مسأله کاربردی که وامدار بودن به احزاب، دست و پاگیر و مانعآفرین است، به همراه نفی پایگاه حزبی خود، همه پیوندهای پیشینش را با کارهای تشکیلاتی گسست و خود، طراحیهایی موقت نظیر رایحه خوش خدمت و... را برای انتخابات گوناگون انجام داد و پس از مرور زمان، اکنون حامیان او ـ به سرپرستی اسفندیار رحیممشایی ـ دستاندرکار راهاندازی دست کم شش حزب سیاسی در سطح ملی شدهاند.
منافع آنی و آتیمدیریت دوربرگردانی، یک خاصیت بسیار مهم دیگر نیز دارد و آن ایجاد رضایتمندی سریع در گروه بیشتری از مخاطبان ـ و نه الزاما همه آنان ـ است. به بیانی دیگر، در این گونه مدیریت ابتکاری، مدیر با علم به آنکه میداند، نمیتواند به همه نیازها و درخواستها پاسخ دهد، ترجیح میدهد به دست آوردن نظر اکثریت را ـ که میتواند مرکزنشین نیز نباشد ـ در اولویت گذارد.
البته در نظر گرفتن چنین چهارچوبی، ممکن است در بازههایی بزرگتر، هم از لحاظ منافع کوتاه مدت و هم بلندمدت، رویدادهای ناخوشایندی پیش آورد؛ مثلا پافشاری پی در پی به گفتوگو با آمریکا، در گستره جهانی، حتما همراهان بیشتری دارد تا مخالف و اگر بر پایه مدیریت دوربرگردانی بنا بر آن باشد تا باب این مذاکره با دیدارهای محرمانه و سفرهای پیاپی باز شود تا «بعد چه شود»، معلوم نیست چه بر سر سیاست خارجی کشور خواهد آمد!
در یک نمونه دیگر و باز هم در حوزه سیاست خارجی، دستیابی و تأکید بر یک تحلیل نادرست از رخدادهای منطقه و اصرار بر گسترش و اجرای آن است؛ آن هم بر خلاف روند رسمی نظام ـ نظیر آنچه در خلال بیان اخیر رئیس دفتر متنفذ رئیسجمهور درباره عملکرد دستگاههای امنیتی نمایان شد ـ ایده مدیریت دوربرگردانی حکم میکند که برای متفاوتنمایی هم که شده و جذب منافع آنی، بهتر است این پیغام به دیگران داده شود که مثلا دیدگاه متمایزی نیز هست که اجازه نشر و نما پیدا نکرده است؛ این نیز چه بر سر وجاهت جمهوری اسلامی خواهد آورد، خدا عالم است!
نگرانی بزرگهرچند اینها مواضعی مهم و قابل توجهند، گویا مسائلی بنیادینتر نیز در این میان هست؛ مسائل مثالزده شده در بالا را اگر لایه نخست در نظر بگیریم، میتوانیم با کمی اندیشه، دست کم یک یا دو لایه دیگر را نیز یادآور شویم که محل توجه و مداقه میتوانند باشند؛ مثل سطوح ارشد مدیریت عالی در جمهوری اسلامی و یا کارویژههای اصل ولایتفقیه.
بدون آنکه قصد آن باشد تا در این باره گمانهزنی و پیشداوری غیرمنصفانهای شده و به صدر و ذیل برخی از آن مفاهیم اساسی به تفصیل پرداخته شود، استفاده از مدل مدیریتی یاد شده برای روشن نمودن نقشه پیشیابی حرکتهای آینده سیاسی دولت، میتواند این گمان را دامن بزند که بسیار پیش از آنکه پنداشته میشد، در آستانه ورود به دورهای از حل مسائل بزرگ و عمیق، با شاخصهای مدیریت دوربرگردانی هستیم ـ حواشی مهمتر از متن ماجرای برکناری وزیر اطلاعات دولت دهم، از جمله گویاترین این نشانههاست ـ دورهای که ممکن است جداشدنهای بیشتری را پدید آورد و گرفتارهایی را نصیب کشور کند، همچنان که ادبیات تهدید و ارعاب در پیش گرفته شده از سوی جریان انحرافی، مویدی محکم درباره آن است.
در چنین اوضاع و احوالی، بنا بر همان روش پیش گفته، تمایل بر آن است، تا با کشانده شدن سطح خرد مسأله به سطوح کلان و بازنمایی تعریف حاکمیت دوگانه ـ ترکیب برساخته مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا ـ تنش رسانهای، منجر به متلاطم شدن افکار عمومی شده و آشفتگی محدود موجود، تصویری گسترده و همهجانبه پیدا کند.
تمرکز بر شقوق گوناگون رسانهای ـ سیاسی موضوع، بدون در نظر گرفتن چشمانداز بلندمدتتر آن، افتادن در ورطه همان نگاه دوربرگردانی است و تکمیل پازلی است که دستی دیگر برای کشور تدارک دیده و بی گمان، باید از آن خودداری کرد.