خودزني به شيوه ما ايرانيان (بخش دهم)

محمد مطهري
کد خبر: ۱۶۶۶۰
|
۰۷ شهريور ۱۳۸۷ - ۱۲:۱۵ 28 August 2008
|
40969 بازدید
پس از انتشار مقاله نهم انتظار مي‌رفت برخي خوانندگان خرده گيرند که چرا نقد برخي سياست‌هاي کنوني و عملکرد مسئولان در طي هشت مقاله را ناتمام گذاشته و به نقد رفتار خودمان يعني ما ايرانيان پرداختم. اما نه تنها در ميان انبوه نظرات خوانندگان چنين انتقادي يافت نشد، بلکه برخي از اينکه چرا نقد رفتار ما مردم صريحتر بيان نشده بود گله مند بودند. خوشبختانه هر روز بيشتر و بيشتر اين باور عموميت پيدا مي‌کند که تا ايراني درست نشود ايران درست نمي‌شود.

در يک نگاه ابتدايي، رفتار يک ملت مسلمان قاعدتا بايد از ملل غير مسلمان بهتر باشد، زيرا هيچ مکتبي مانند اسلام بر مسئول بودن آدمي در قبال کوچکترين عملش (مثقال ذره) تأکيد نکرده است. به همين منوال، رفتار يک ملت شيعه بايد از ملل سني مذهب بهتر باشد چرا که از «اعتقادات ضروري شيعه» عرضه شدن اعمال بر پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام است و طبق روايات در هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال ما بر حضرت ولي الله الاعظم امام عصر(ع) عرضه مي‌شود (روايات ذيل تفسير توبه/105).

متاسفانه مي‌بينيم ما شيعيان حتي در مسأله‌اي به اهميت نماز از اهل تسنن عقب افتاده‌ايم. هنگام اذان در شهرهاي ما تغيير محسوسي در خيابانها مشاهده نمي‌شود و حتي از برگزار نکردن مسابقات فوتبال در وقت اذان عاجز مانده‌ايم، در حالي که برادران سني عليرغم تقيد به خواندن نمازها در پنج وقت به جاي سه وقت، ليگ‌هاي خود را خارج از وقت اذان و منظم‌تر از ما برگزار مي‌کنند. مولاي ما امير المؤمنين (ع)، همرديف «تقوي» ما را به «نظم» سفارش کرده است (اوصيکم بتقوي ا... و نظم امرکم)، اما يک مشکل هميشگي ما همين بي‌نظمي بوده است. شروع نشدن مجلس در ساعت مقرر توسط خود قانونگذاران در طول سي سال گذشته فقط يک نمونه است. (مجموعا 3265 مورد غيبت و 6664 تاخير تنها در يک دوره مجلس، خسارتي بالغ بر 206 ميليارد تومان بر جاي گذاشته است. فارس/21 خرداد 1387).

به راستي اين همه گلايه و شکايت از تبعيض، قانون شکني، بي‌انصافي، حرمت شکني، پارتي‌بازي، بي‌توجهي يا عدم رعايت حق ديگران در اداره، مغازه، تاکسي، کلانتري، گمرک، بيمارستان و دادگاه، گله از کيست جز گله مردم از مردم؟ گله و شکايت ايراني از رفتار ايراني مربوط به دوران پس از انقلاب نيست؛ دهه‌هاست که هر کس که در رفتار ما دقيق شود، خصوصا اگر به خارج از کشور پا گذاشته باشد، بر برخي عقب ماندگيهاي رفتاري ما افسوس مي‌خورد.

البته در دنيا ملت بي‌عيب و نقص وجود نداشته و جامعه مطلوب اسلامي در جهان کنوني مصداق ندارد. برخي مباني و ويژگيهاي جوامع مدرن که تکيه بر «فرد گرايي» يکي از آنهاست در بينش اسلامي مورد قبول نيست. آن جوامع مشکلات خود را داشته و به نحو ديگري بيمارند و قطعا نمي‌توانند الگوي ما باشند. در عين حال پياده کردن امور مثبت آن جوامع در جامعه ما نه تنها منعي ندارد بلکه لازم است، همچنانکه در تعليمات اسلامي علم را ولو نزد منافق باشد بايد آموخت.(در اينجا بحث‌ها و اختلافات تئوريک مطرح است که خارج از بحث فعلي ماست).

اما يک تفاوت ميان بيماري رفتاري ما و بيماري رفتاري بسياري از ملل ديگر وجود دارد و آن اينکه آنان مشکلات پيش پا افتاده را حل کرده و موفق به ايجاد آرامش ـ ولو ظاهري ـ در جامعه شده‌اند، امري که ما چه قبل و چه بعد از انقلاب از ايجاد آن ناتوان بوده‌ايم. آنها ديگر معضلاتي به نام دعواي در صف، متلک پراني، بوق زدن براي کسي که ثانيه‌اي ديرتر حرکت مي‌کند، آشغال ريختن، تمسخر ديگران، عدم رعايت حق يکديگر، پارتي بازي، بگومگو بر سر ميزان کرايه و امثال آن نداشته و يا بسيار کمتر دارند.

ما متأسفانه در جامعه از يکديگر کم آزار فيزيکي و غير فيزيکي نمي‌بينيم. حتي مشکلات اوليه عبور و مرور را حل نکرده‌ايم. هنوز يک فرد به ويژه يک سالمند نمي‌تواند با آرامش از عرض خيابان عبور کند (بارها ديده‌ايم که سالمندان عصايشان را به سمت رانندگان حرکت مي‌دهند تا آنان را زير نگيرند).

در بررسي رفتار اجتماعي ما ايرانيان اولين پرسش اين است که عيب‌هاي رفتاري ما چيست؟ دوم آنکه چه عواملي ما را به اين وضع کشانده است؟ سومين سؤال اين است که درمانها و راه حل‌ها اعم از ريشه‌اي و بلند مدت و يا فوري کدام است؟ همه اين پرسشها حتي سوال اول که به نظر پاسخ سهل تري دارد، پيچيدگي‌هاي خود را دارند و پاسخ دقيق به آنها نياز به کار جمعي و مداوم ده‌ها متخصص در رشته‌هاي گوناگون از اسلام شناس و ايران شناس گرفته تا روانشناس و جامعه شناس دارد. من در حد بضاعت ناچيز خود و حوصله اين مقالات به بيان چند نکته بسنده مي‌کنم.

عيب‌هايمان را کم و بيش مي‌دانيم. برخي راه حلهاي اساسي و ريشه‌اي مثل لزوم آموزش در مدارس نيز مورد اتفاق است. من در اين بخش مي‌خواهم تنها يکي از عواملي را که، به عقيده من، ما را به وضع کنوني کشانده است توضيح دهم که در ضمن به راه حل اين مشکل نيز اشاره خواهد شد.

دهه‌هاست که براي بسياري از گردشگراني که پس از رواج استفاده از خودرو، از ايران ديدن کرده‌اند اين امر به صورت يک معما درامده که چگونه است که همان افرادي که براي عبور از يک درب اين قدر به هم تعارف مي‌کنند همين که پشت فرمان اتومبيل مي‌نشينند تبديل به انسان‌هاي ديگري شده و حاضر به دادن راه به رانندگان ديگر نيستند؟ آيا اين محفظه فلزي چهار چرخ است که چنين روحيات را دگرگون مي‌کند؟

البته از اين معماها در رفتار ما کم نيست. مثلا مدپرستي غربي به لايه‌هايي از جامعه ما نفوذ مي‌کند اما فرهنگ رايج «استفاده از لوازم دست دوم» در غرب به فرهنگ ما راه پيدا نمي‌کند. اين قبيل معماها داستان ديگري است که محل بحث ما نيست.

تأمل درباره معماي گردشگران در مورد ناسازگاري ميان فرهنگ تعارف و فرهنگ رانندگي در ايران، ما را به سوي شناخت يکي از عوامل ناهنجاري رفتاري در کشورمان هدايت مي‌کند. چند مثال به توضيح مطلب کمک مي‌کند.

در هنگام خريد از مغازه‌اي که ما مشتري دائمش نبوده و به طور اتفاقي از آن خريد مي‌کنيم، بارها ديده‌ايم که خريدار ديگري وارد مي‌شود و مورد توجه ويژه فروشنده قرار مي‌گيرد. فروشنده عباراتي از قبيل «چاکريم» و «نوکريم» و «در خدمتيم» و «فداي شما» را تقديمش مي‌کند، خارج از نوبت خريد به کارش رسيدگي کرده و حتي به او اجازه مي‌دهد سري هم به پشت پيشخوان بزند. او کيست و اين توجه ويژه و چندين بار اعلام مخلص و نوکر بودن مغازه دار به چه دليل صورت مي‌گيرد؟ آيا او يک مقام کشوري است يا يک سرمايه دار بزرگ؟ هيچکدام، او مغازه دار ديگري مثل قصاب، ميوه فروش، الکتريکي، چلوکبابي و يا کارمند بانک «در همان محل» است.

اين همه اظهار ارادت براي آن است که اين آقاي فروشنده مي‌داند که منافعش با منافع آن فرد گره خورده است. اگر امروز جنس خوب در اختيار قصاب محل قرار ندهد و اظهار ارادت نکند، فردا از گوشت خوب خبري نيست؛ همين طور اگر کفش فروش محل، جنس خوب به کارمند بانک همان محل ندهد فردا بايد مثل مردم عادي در صف بانک بايستد و نمي‌تواند از در پشتي بانک، چک‌ها را به متصدي بسپرد و برود و با يک «قربانت، کار ما رو راه بنداز» از صف بانک خلاص شود.

مغازه داران يک محل معمولا رابطه خوبي با هم دارند؛ چرا که خوب درک کرده‌اند که چوب رفتار غير صميمانه با مغازه داران محل را خيلي زود خواهند خورد. (اين يک قاعده عرفي است، نه عقلي و طبعا استثنائاتي هم دارد). پس ما خوب مي‌دانيم که با کسي که چگونگي رفتار ما با او بر منافع آينده ما تأثير دارد، بايد محترمانه و بلکه مخلصانه مواجه شويم.

مي‌دانيد مشکل ما ايرانيان از کجا آغاز مي‌شود؟ آنجا که پا را از دايره رفقا و اهل محل فراتر گذاشته و خود را نه در يک محله کوچک بلکه در يک جامعه چند صد هزار نفري يا چند ميليوني مي‌بينيم. در اينجا ديگر از تأثير رفتار امروز خود بر منافع آينده خودمان غافل مي‌مانيم. هنگام مکالمه تلفني، مواجهات روزانه، رانندگي، حساب کردن کرايه و... همه را غريبه مي‌دانيم و گمان مي‌کنيم چون اين افراد از آشنايان ما نيستند، هر طور که با ديگران برخورد کنيم بر منافع آينده ما تأثيري ندارد در حالي که اين يک تصور باطل است.

فرض کنيد خودرو يک خانم در يک خيابان شلوغ خاموش مي‌شود و چند صد خودرو از کنارش رد مي‌شود. اگر اين توقف که راننده در ايجاد آن بي‌تقصير بوده به مدت نيم ساعت باعث کندي ترافيک شود، چند عکس العمل از قبيل متلک، در هم کشيدن چهره، نگاه غضب آلود و بوق از جانب ما و امثال ما او را مي‌نوازد؟ تعارف نداريم، لا اقل دهها. اين خانم کيست؟ مدير، پزشک، معلم، کارمند، منشي، دانشجو، خانه دار، و مهمتر، مادري از همين جامعه است که به غير از خانواده و فرزندان خود، روزانه با ده‌ها، صدها و گاهي هزاران نفر سر و کار دارد. اين فشار عصبي که بر او وارد شده در وجود او دفن نمي‌شود، بلکه به افراد ديگر منتقل مي‌شود.

از طرف ديگر، وقتي برخي افراد جامعه چنين بي‌صبرانه با بانوي راننده‌اي که اتومبيلش متوقف شده برخورد مي‌کنند، اکثر بانوان با يک نوع فشار عصبي و نگراني پشت فرمان مي‌نشينند و در هنگام ترافيک آرامش لازم را نداشته، نگرانند که ماشينشان خاموش نشود. حال نسل بعدي را چه کسي به دنيا مي‌آورد؟ جز همين بانوان؟ امروزه تأثيرات منفي عصبي شدن بانوان در دوران بارداري بر نوزادشان اثبات شده است.

پس متلک پران يا انسان کم صبر امروز نه تنها فضاي جامعه کنوني را نا آرام مي‌کند بلکه به سلب آرامش رواني از جامعه آينده که فرزندان خودش هم در آن رشد خواهند کرد کمک مي‌کند. بنابراين در اينجا نيز منافع آينده خود فرد در خطر قرار مي‌گيرد اما چون واسطه‌هاي زيادي در ميان است شخص فکر مي‌کند که بانوي راننده‌اي را مسخره کرده و مطلب تمام شده است.

همچنين کارمندي که با کاهلي، کار ارباب رجوع را به تأخير مي‌اندازد فکر مي‌کند با کار کمتر همان حقوق را گرفته و در واقع برد کرده است. اين ارباب رجوع کيستند؟ جز پرستار، معلم، مغازه دار، تعميرکار، استاد، راننده، کارمند، کارگر، نانوا و امثال آن؟ اين افراد که بي‌جهت علاف شده‌اند ناخواسته عدم آرامش خود را در محل کار و غير آن به ديگر افراد جامعه منتقل مي‌کنند. با حال و هواي شاد و انبساط خاطر به منزل نمي‌روند و حتي اين عصبيت و کم حوصلگي به فرزندان معصوم آنان نيز منتقل مي‌شود. جالب اين است که همين کارمندي که کار مردم را راه نمي‌اندازد يا راننده‌اي که بر سر پنجاه تومان کرايه بلوا راه مي‌اندازد و حتي لايي کشي که اعصاب هزاران نفر را به هم مي‌ريزد، فردا که مثلا با بيمارستان سر و کار پيدا مي‌کند انتظار مواجهه با يک پرستار بسيار خوش برخورد را دارد و بعد هم تاله مي‌کند که در ژاپن رسيدگي به کار ارباب رجوع چنين است و در آلمان چنان.

در يک شهر چند ميليون نفري فقط هزار حق خوري، بي‌توجهي يا کشمکش در روز، چون به طور تصاعدي بر ديگران اثر مي‌گذارد به راحتي چند صد هزار نفر را در همان روز تحت تأثير قرار مي‌دهد که صد البته اين امر به چشم نمي‌آيد. تاثير روابط اجتماعي شبيه به بازي «دومينو» است. کافي است يک مهره از جامعه از حال تعادل خارج شود اين عدم تعادل سلسله وار به مهره‌هاي ديگر منتقل مي‌شود.

کسي که چنين (دو تصوير زير) با ديگران سخن مي‌گويد فکر مي‌کند که اين نحو برخورد چون با غريبه هاست ضرري متوجه او نخواهد کرد:

البته همه تقصير متوجه اين افراد نيست. همان دومينوي بدرفتاري با ديگران در جامعه ما، در اينجا چنين محصولي داده است. در مقابل، عده‌اي نيز همواره سعي کرده و مي‌کنند با رفتار و گفتار خود به جامعه آرامش تزريق کنند:

هنوز براي بسياري از ما روشن نشده است که افرادي که در يک جامعه زندگي مي‌کنند حکم ماهيان يک استخر را دارند. هر ماهي که آب اين استخر را آلوده کند، در واقع اين آب را براي همه، از جمله خودش، آلوده کرده است. کسي که با رشوه مشکلش را حل کرده و کار را به نفع خود تمام کرده است فکر مي‌کند گليم خود را از آب بيرون کشيده و پيروز ميدان شده است، در حالي که اب زلالي را به حقه بازي و دغل بازي آلوده کرده که خودش و نسلش و دوستانش بايد در آينده دور و نزديک از همان آب استفاده کنند. به تعبير ديگر، هر کس که با رفتار نادرست خود آب دهان در ظرف جامعه مي‌ريزد خود ناگزير از آن آب خواهد خورد. (شکي نيست که براي اصلاح جامعه بايد زمينه‌هاي بدرفتاري را هم از بين برد ولي اين خارج ار بحث فعلي است).

آيا ما امروزه در فضاي آلوده زندگي نمي‌کنيم؟ تهران فقط هوايش آلوده نيست، فضايش هم آلوده است مثل بقيه شهرها. اين فضا را همه آلوده نکرده‌اند؛ بسياري آن را آلوده کرده و همه مجبورند در آن زندگي کنند.

آيا عجيب نيست که در برخي کشور ها، بعضا با ملتي ملحد، اگر دانش آموزي بگويد به مدرسه نيامدم چون مريض بودم از او مي‌پذيرند چرا که اصل بر اعتماد است و هيچکس بهتر از خود بيمار حال بيمار را درک نمي‌کند، ولي در ايران نه تنها سخن خود دانش آموز درباره بيمار بودنش مقبول نيست، بلکه تصديق پدر و مادر هم کافي نيست و گواهي پزشک لازم است تا معلوم شود اين سه با هم تباني نکرده و دروغ نمي‌گويند؟ (قبل از انقلاب هم چنين بود). گاهي گواهي پزشک را هم اداره آموزش و پرورش بايد نأييد کند تا تقلبي نباشد!

ما از اين نحوه برخورد توهين آميز آزرده نمي‌شويم چون به فضاي آلوده‌اي که خود درست کرده‌ايم عادت کرده‌ايم. ابتدا چنين قانوني نبوده ولي وقتي تعدادي در نسلهاي گذشته دروغ پشت دروغ گفته و خيلي هم احساس «زرنگي» کرده‌اند اين بي‌اعتمادي اولياي مدرسه نسبت به دانش آموز و پدر و مادرش را براي همه از جمله نسل خود به يادگار گذاشته‌اند. همين يک نوع برخورد با دانش آموز پيش دبستاني و دبستاني، از کودکي اين امر را در ذهن او جايگير مي‌کند که تلقي مدير و معلم وناظم از ميزان صداقت من اين مقدار است که من دروغ مي‌گويم مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. آيا به آساني مي‌توان از او يک نوجوان و جوان هميشه راستگو ساخت؟

در فضايي که خود آلوده کرده‌ايم سراغ دادن اموري که در يک فرهنگ سالم نوعي توهين است ولي براي ما توهين به حساب نمي‌آيد مشکل نيست. آنقدر حقه و کلک و رشوه در برخي کارها شايع شده است که مثلا براي گروه ناظر بر ساختمان گروه ناظر ديگري مي‌گذاريم تا بر کار ناظران نظارت کنند! در اکثر مجالس عروسي، ظرف يکي دو نوع از غذاهاي پر طرفدار - با اينکه به ميزان کافي هست - روي ميز گذاشته نمي‌شود بلکه توسط کارکنان سالن گردانده مي‌شود، زيرا در بين ما مردم حتي در هنگام خوردن، آدم‌هايي که به حق و سهم خود قانع نبوده و ملاحظه ديگران را نمي‌کنند کم نيستند.

امروز اين جمله براي همه ما آشناست: «در فلان اداره آشنا سراغ نداري؟» گاهي براي انجام يک کار قانوني هم آشنا و پارتي لازم است! چرا؟ چون برخورد ما با رفيق و آشنا با برخورد ما با غريبه بسيار متفاوت است با اين خيال خام که با غريبه بده و بستاني نداريم. بله، بده بستان مستقيم نداريم ولي غافليم که بده بستانها و در واقع نده نستانهاي غير مستقيم دائما بر همه ما تأثير مي‌گذارد.

با اين توضيحات پاسخ معماي گردشگران روشن مي‌شود. تعارفات ما هنگام ورود و خروج معمولا در جايي است که طرفهاي مقابل را مي‌شناسيم يا آنها ما را مي‌شناسند. هنگام خروج از مکانهاي شلوغ مثل ورزشگاه نه تنها از تعارف خبري نيست بلکه کشته هم داده‌ايم. تعارفات ما در آستانه در، غالبا جلوه‌اي از رفيق بازي و رو در بايستي است و نه از سر احترام به حقوق ديگران. بنابراين هنگام رانندگي، اين محفظه آهني ما را عوض نمي‌کند، بلکه ما همان آدمها هستيم که ديگر با رفيق سر و کار نداريم بنابراين جاي تعارف هم نيست. اگر استثنائا يکدفعه يک نفر آشنا در هنگام رانندگي ببينيم (مثلا معلم يا رئيس) نه تنها به او راه مي‌دهيم بلکه تا جايي که بشود روي فرمان هم به احترام خم مي‌شويم.

آنچه درباره ملاحظه رفقا گفته شد نبايد اشتباه فهميده شود. سخن من اين نيست که با دوستانمان مثل غريبه‌ها برخورد کنيم. مي‌گويم اگر نگاه ما به کساني هم که نمي‌شناسيم کمي دوستانه‌تر باشد سودش در نهايت به خودمان برمي گردد.

در برخي کشورها هنگام تماس با بانک، اداره پست و همه ادارات دولتي و اماکن عمومي همين که متصدي احساس مي‌کند صحبت شما تمام شده و مي‌خواهيد خداحافظي کنيد چنين جمله‌اي مي‌گويد: «آيا خدمت ديگري هست که بتوانم براي شما انجام دهم؟». براي اين کارمند تفاوت نمي‌کند که شما که هستي، در حسابت دو دلار داري يا يک ميليون دلار، لهجه داري که نشان مي‌دهد اهل آن کشور هستي يا نه، در هر صورت با چنين جملاتي به شما و در واقع به خودش احترام مي‌گذارد، زيرا وقتي به جامعه احترام تزريق مي‌کند از همان جامعه هم احترام مي‌بيند. اگر در ايران ما همين يک جمله يا بهتر از آن – که بيش از پنج ثانيه طول نمي‌کشد- در انتهاي مکالمات اداري با مردم گفته مي‌شد ـ يعني در روز صدها هزار بار تکرار مي‌شد ـ چه اثري در اجتماع مي‌گذاشت؟

تحليلي که ارائه شد صرف نظر از آموزه‌هاي ديني است. کسي که‌ايمان واقعي به قرآن و سنت داشته باشد از چنين تحليلي که بر پايه منفعت طلبي انسان است بي‌نياز است. فرد متدين مي‌داند که عالم را مدبري است که بسياري از اعمال را در همين دنيا پاسخ مي‌دهد. پيامبر(ص) فرمود: کسي که به ديگران رحم نکند به او رحم نمي‌شود. آخرت هم که جاي خود دارد.

البته وقتي مي‌گوييم رفيق بازي در جامعه ما رسوخ پيدا کرده است شامل بسياري از مسئولان هم مي‌شود. از اين جهت است که تصوير زير براي ما تعجب برانگيز است. اين پيرمرد در 3 آوريل 2002 بيش از 24 ساعت در راهرو يک بيمارستان در جنوب مونترال در کانادا روي برانکارد در انتظار خالي شدن تخت نگهداشته شد. او کيست؟ آقاي موريس کرتين برادر 90 ساله نخست وزير وقت کانادا که از قضا خود يک پزشک جراح بود. اگر قرار است نوبت در بيمارستان رعايت شود براي جراح بيمارستان هم بايد رعايت شود ولو برادر عاليترين مقام کشور باشد. وي هفت ماه بعد درگذشت.

ما عدم تبعيض‌هاي بسيار بالاتر از اين را در رفتار بزرگان دين خود در اموري مانند قطع دست سراغ داريم. در عين حال نبايد تحسين فعل صحيح غيرمسلمانان را نادرست بپنداريم. قرآن کريم از يک طرف شديدا برخي عقايد باطل مسيحيان را مورد عتاب قرار مي‌دهد: «از اين عقيده آنان، نزديک است آسمانها از هم فرو ريزد و زمين بشکافد و کوه‌ها درهم شکسته فرو ريزند» (مريم/90). از طرف ديگر، آنجا که درباره عملي از اهل کتاب سخن مي‌گويد انصاف را کاملا رعايت مي‌کند. فعل درست برخي از آنان را تحسين مي‌کند و فعل نادرست آنان را تقبيح: «از اهل کتاب کساني هستند که اگر مال بسياري نزد آنان به امانت بگذاري به تو بازمي گردانند و کساني از آنان هستند که اگر ديناري نزد آنان به امانت گذاري به تو باز نمي‌گردانند»(ال عمران/75). (قابل توجه است که قرآن «بيان حسن» را بر «بيان عيب» حتي در مورد غيرمسلمان مقدم کرده است).

برخي معتقدند که ما بايد از مردم خودمان يکسره «تجليل» کنيم و از بيگانگان يکسره انتقاد (نمونه آن روح حاکم بر گزارش‌هايي است که دفاتر صدا وسيما در خارج از کشور در اين سي سال برايمان ارسال کرده‌اند). اين تجليل‌ها ما را از عيوب خود غافل کرده و به جايي هم نرسانده است. رفتار ايرانيان آنجا که استحقاق تجليل دارد بايد مورد تشويق قرار گيرد؛ ولي آنجا که ايرادي هست بايد ابتدا «تحليل» کنيم که چرا به اين روز گرفتار آمده‌ايم. علاوه بر تحليل، «تطبيق» و مقايسه رفتار خود با ديگران مي‌تواند کاملا مفيد واقع شود.

اين مقايسه‌ها اگر به درستي صورت گيرد و ما را از غناي مکتب خود غافل نکند نه تنها مضر نيست بلکه در رقابت با ديگر ملل، انگيزه اصلاح در مردم ما را مضاعف مي‌کند. اگر بببنيم دو کارگر در چين که شب را کنار خيابان خوابيده‌اند، صبح قبل از شروع کار فرصت را از دست نداده و هر دو نفر بي‌دريغ مشغول خواندن کتاب شده‌اند و يا کارگري در همان کشور از چند دقيقه فرصت استراحت در ميان کار روزانه براي مطالعه بهره گرفته است، شايد به حدود چند صد هزار نفر از ما که هر روز در صف نان و غير نان به جاي مطالعه يکديگر را نگاه مي‌کنيم انگيزه بدهد.

بديهي است که بيماري به نام «رفتار اجتماعي در ايران» با رفتن به يک کلينيک خوب نمي‌شود، يک داروي شفا بخش ندارد، مدتها بايد تحت نظر باشد، تيم‌هاي مختلف پزشکي روي او کار کنند، از قرص و شربت و کپسول بايد استفاده کند، نياز به ارتوپدي و ورزش دارد. اما در درجه اول بايد شکرگزار باشد که عضوهاي سالمي هم دارد و باور داشته باشد که مي‌تواند خوب شود و در مورد بيماري خود اغراق نکند. در بيان عيب‌هاي خود نبايد چنان به خود سرکوفت زده و به روي خود شمشير بکشيم که ديگر قدرت بازسازي در خود باقي نگذاريم. اگر کرامت جامعه حفظ نشود نتيجه مطلوب به دست نخواهد آمد.

حاصل آنکه چه خدا محور باشيم و چه منفعت محور، در حوزه بحث فعلي راه پيش بردن اخلاق اجتماعي، مشترک است: با غريبه‌ها بهتر تا کنيم. ما ايرانيان به «مهمان نوازي» شهره‌ايم و «غريب نواز» هم هستيم ولي «غريبه نواز» نيستيم. اگر کمي از «رفيق نوازي» کم کرده و بر «غريبه نوازي» بيفزاييم تاثير مثبت و سريع آن را در نحوه مواجهه جامعه با خود تجربه خواهيم کرد.

muhammadmotahari@gmail.com

---------------------------------------------------
از آقايان عزيزي، محبي و حسيني که عکسهاي ارسالي آنها در اين مقاله مورد استفاده قرار گرفت و نيز از همه کساني که براي همکاري اعلام آمادگي کرده‌اند تشکر مي‌کنم.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
-
|
۱۳:۲۱ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
جانا سخن از زبان ما مي گويي
هرچند وقتي دقت مي كنم مي بينم بعضي از اين مشكلات تو وجود خود من هم هست و احساس شرم مي كنم. متاسفانه ما عادت كرديم كه از همه انتظار خوب بودن داشته باشيم اما در مقابل خودمون خوب نباشيم!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۳۰ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
ببینید آقای مطهری عزیز
در جوامع دیگر که بعضی از آنها حتی اعتقادی به دنیای پس از مرگ و بهشت و جهنم هم ندارند به فرزندان خود می آموزندکه اگر دوست نداری به حقوق تو تجاوز شود به حقوق دیگران تجاوز نکن. مثلا اگر دوست نداری کسی بدون اجازه به وسایل شخصی تو دست بزند پس تو هم بدون اجازه به وسایل شخصی کسی دست نزن. اگر دوست نداری کسی چیزی از تو بدزدد پس از دیگران دزدی نکن. اگر دوست نداری به تو دروغ بگویند پس به کسی دروغ نگو. اگر دوست نداری به ناموس تو تجاوز شود پس به ناموس دیگران تجاوز نکن و...
این دیگران هم شامل خواهر , برادر, همسایه , دوست و همه افراد جامعه میشود. البته واضح است به آنها آموخته می شود که قانون هم وجود داردکه هر کس به حق دیگری تجاوز کند مجازات میشود.
اما در جامعه ما به فرزندان ما یاد داده می شود که هرکس به حقوق دیگران تجاوز کند و آدم بدی باشد و دروغ بگوید و ... پس از مرگش به جهنم خواهد رفت و در غیر اینصورت اگر هر کس اصول اخلاق را رعایت کند و آدم خوبی باشد ( که البته در عرف کنونی جامعه ما آدم خوب به عنوان آدم ساده و پخمه معرفی میگردد و نه زرنگ و دستوپا دار!)به بهشت خواهد رفت.
...
فرار از قانون و مجازات هم که در کشور ما چندان دشوار نیست و در اکثر موارد مجازاتها هم آنقدر سنگین نیست که نتوان آنرا تحمل کرد. تازه برای دروغ گفتن , آزاردادن دیگران و بسیاری از زیر پا گذاشتن حقوق دیگران هم که مجازاتی وجود ندارد (غیر از کمی عذاب وجدان کوچولو که اون هم برطرف میشه!)
خودتان قضاوت کنید که آیا میتوان انتظار داشت وضع جامعه ما چیزی غیر این که اکنون دچار شده باشد؟
در متن شما در پاراگراف 16 یک جمله وجود داشت که به نظرم کلیدی میباشد: "در اينجا ديگر از تأثير رفتار امروز خود بر منافع آينده خودمان غافل مي‌مانيم"
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۸ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
یکی از مسایل حاد شایع در رفتارهای ما گسترش انتقاد از دیگران است.از اوضاع سیاسی اقتصادی .فرهنگی اجتماعی است.وهمه منتقد هستند ومعلوم نیست چه کسانی مبرا هستند.اما همه منتقدان هم خود به نوعی در اموری مشکل دارند در مقابل درب منازل دیگران پارک مکنند .آشغال میگذارند .در صف جا میزنند.در زندگی آپاتمانی در مقابل درب واحد خود کفش های خود را رهامیگذارند .در یک محیط باصفا پس از ترک انجا کلی زباله پلاستیک و... بجا میگذارند خلاصه خوب که در رفتارهای خودمان دقت میکنیم میبینیم ماآموزش زندگی سیستمی ندیده ایم دستورات دین این آموزها را داده است اما گویی آنرا فقط برای ثواب وعقاب گفته اند در حالی که همه برای آثار تبعی آن بر زندگی خود ما بوده است .به نظرم این مقالات اعلام نیاز جدی جامعه برای اصلاح است که مصلحان پیشرو نظیر آفای مطهری بانگ آنرا بر آورده اند.باید از مدرسه آغاز کرد زندگی با جمع را با همه جزییات آن از محیط آپارتمان. خیابان. پارک. بانک. تردد.ادب اجتماعی .احترام به قومیت ها. حقوق همسایه.آموزش داده شود.
ناشناس
|
-
|
۱۵:۰۱ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
با سلام
من هر 10 بخش مطالب شما را به دقت خواندم و باید بگویم حقیقتا تاثیر گذار بود.به نظرم اینگونه مطالب باید بارهاو بارها تکرار شود تا نتیجه مطلوب به دست آید.شاید نیاز به ایجاد بنیادی باشد به نام>که همه مردم بتوانند عضو آن باشند و در مواقع لزوم فراخوانده شوند.حبیبی/فوق لیسانس
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۶ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
بنظر من یکی از موثرترین ابزار در کشور ما برای اصلاح این "خودزنی"، رسانه ملی است که متاسفانه بیشتر به فکر ایجاد "خود شیفتگی" کاذب در مخاطب بجای واقع گرایی است. به واقع هنگامی که انسان تاثیر شگرف برنامه های مفید (ولی نادر) در رسانه ملی در مردم را می بیند حسرت می خورد که چرا بحث مهم دو مقاله اخیر (اصلاح خود مردم) عملا در برنامه های این رسانه نقشی ندارد. در عوض هرگاه شاهد مصاحبه رسانه با یک فرد خارجی در داخل ایران می باشیم تنها چیزی که می شنویم به به و چه چه آن فرد از رفتار و آداب و مهمان نوازی و ... ما مردم است. در مقابل حداقل من یاد ندارم یکی از خصایل خوب ملل دیگر، ولو بصورت کم رنگ، در رسانه بازتابی داشته باشد. بدون هیچگونه تعصب، مایل هستم علت این طرز بینش و طرز فکر رسانه ملی و محاسن احتمالی آن را بدانم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۲۱ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
بسیار بسیار عالی بود(به خاطر تأثیرش)
اگر لطف کنید مطالب را کوتاهتر ومستمر بیاورید مطمئناً تأثیر بیشتری خواهد داشت.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۰۵ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
اي كاش سايت تابناك يك شبكه تلويزيوني بود و همه مردم ايران ميتونستن بدون زحمت و هزينه به اين مطالب و اطلاعات دسترسي داشته باشن و خودمون درباره رفتارهايي كه شايد ديگه واسه ما يك امر عادي شده قضاوت كرده واحتمالا براي اصلاحش هم كاري مي كرديم .
ناشناس
|
India
|
۲۰:۴۸ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
سلام
خدا خيرت دهد آقاي مطهري
اي كاش چنين متون ساده و همه فهم و جذاب و در عين حال پر محتوايي، دستمايه توليد مستمر برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني شود.
من كه در تلويزيون به غير از تعريف الكي از خودمان كه مبتني بر واقعيت هم نيست چيزي نمي‌بينم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۰۸ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
کافی است کمی از نوک دماغ اون ورتر را ببینیم
ضربه زننده ترین رفتار وقتی است که از طرف متولی دیده شود
مثلا مربی ورزش که تاکید میکند با کفش خیابانی داخل سالن راه نرویم خودش با کفش بیرون از سالن درداخل مربی گری نماید
معلمی که خودش دردوره ضمن خدمت مطلقا علاقه ای به یادگیری ندارد وتنها گرفتن نمره قبولی ان هم با تقلب را دنبال میکند و................
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۳۹ - ۱۳۸۷/۰۶/۰۷
به نام خدا
واقعیت این است که همه باید تلاش کنیم. مسوولین از مردم بخواهند و مردم از مسوولین. مردم از مردم بخواهند و مسولین از مسولین. به شکایات کوچک و حرکت در عرض هم بها بدهیم.
همه از این وضع خسته اند.
ایمان داشته باشیم که اگر بخواهیم خدا نیز درهای رحمتش را بر ما می گشاید. نه تنها تخریب راحت است که ساختن هم راحت است. فقط توکل و همت می‌خواهد.
ماجرای کمربند ایمنی را به خاطر بیاوریم.
باز هم متشکریم
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # الجولانی # فیلترینگ
الی گشت
آخرین اخبار
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
سرمربی بعدی تیم پرسپولیس چه کسی باشد؟