ملت ما: دختر معلول وقتي بخاطر خوردن 2 سيب از سوي همسر 65 ساله اش مورد ضرب و شتم قرار گرفت، تصميم به جدايي گرفت.
دختر جوان كه به سختي و با كمك عصا حركت ميكرد مقابل قاضي دادگاه خانواده قرار گرفت و گفت: آقاي قاضي 2 سال قبل بخاطر نقص عضو و مشكل نازاييام حاضر شدم به عقد تنها خواستگارم كه 40 سال از خودم بزرگتر بود در بيايم. اما هرگز تصور نميكردم بخاطر خوردن 2 عدد سيب يك جا، مورد ضرب و شتم از سوي همسرم قرار گيرم.
دختر جوان در ادامه گفت: در يكي از روستاهاي اطراف تهران زندگي ميكرديم و من فرزند هفتم يك خانواده 11 نفره بودم.
پدرم روي زمينهاي اطراف محل سكونتمان به عنوان كارگر كار ميكرد و گاهي مادرم نيز مجبور به كمك بود. تمام خواهر و برادرانم سالم هستند و من به علت فلج اطفال دچار نقص عضو شدم و به همين علت هميشه از سوي اعضاي خانوادهام به عنوان يك سربار براي خانواده خطاب ميشدم، كه اين بشدت آزارم ميداد.
وقتي متوجه نازايي خود شدم، ديگر تمام اميدم براي تشكيل يك زندگي مشترك را از دست دادم تا اينكه يك روز ماشالله- همسرم- كه براي خريد محصول به زميني كه پدرم كار ميكرد آمده بود پس از اطلاع درباره شرايط من به پدرم پيشنهاد داده بود تا من را به عنوان همسرش به عقد دايم خود در آورد.پدر و مادرم كه من را عضوي بيفايده براي خانواده ميدانستند، بدون مشورت با من با پيشنهاد او موافقت کردند و قرار عروسي را گذاشتند.
من نيز بخاطر مشكلات و شرايطم چارهيي جز تسليم شدن نداشتم. بنابر اين با 5 سكه به عنوان مهريه به عقد دايم مردي در آمدم كه 40 سال از من بزرگتر بود. پس از اينكه به خانه همسرم رفتم تا زندگي مشتركمان را آغاز كنيم تازه متوجه حساست شديد و رفتارهاي خشن و تند همسرم شدم. ماشالله هروز صبح قبل از رفتن از خانه تعداد مواد غذايي داخل يخچال را ميشمرد و شب هنگام بلافاصله پس از ورود به خانه نيز دوباره اين كار را انجام ميداد.
اوايل سعي ميكردم كه شرايط را تحمل كنم و بپذيرم كه همسرم اسراف را دوست ندارد اما برايم بسيار سخت بود كه بهترين مواد غذايي و بهترين ميوهها در يخچال باشد و حق استفاده از آن را نداشته باشم. حتي يك بار به علت سوء تغذيه و ضعف شديد در بيمارستان بستري شدم، اما باز هم همسرم به همان رفتار خود ادامه ميداد.
2 سال را با اين شرايط تحمل كردم تا اينكه چند روز قبل وقتي همسرم به خانه آمد متوجه شد كه از داخل پخچال 2 عدد سيب كم شده و يكباره به سراغ من آمد و بشدت من را مورد ضرب و شتم قرار داد به حدي كه 4 ساعت بيهوش بودم وقتي به هوش آمدم با خود عهد كردم كه از همسرم جداشوم.
زن جوان آهي كشيد و گفت: احساس ميكنم تحمل شرايط زندگي پدرم بهتر از كتك خوردن بخاطر خوردن 2 سيب باشد. بنابر اين حاضرم با بخشش تمام حق و حقوقم از همسر خسيسم جداشوم.
قاضي پس از شنيدن اظهارات زن جوان براي شنيدن حرفهاي همسرش دستور احضار وي را صادر كرد.