«ما در اسلام کسانی را که علیه مردم حرکت میکنند به دو دسته تقسیم می کنیم. یک دسته کسانی هستند که با سلاح به منافع مردم حمله می کنند یک دسته آن هایی هستند که مبارزه شان علیه منافع مردم همراه با اسلحه نیست. اینها احکامشان در اسلام فرق می کند. آن کس که اسلحه به دست می گیرد و علیه منافع مردم حرکت می کند صرفاً باید پاسخش را گفت تا زمانی که اسلحه اش را زمین بگذارد و دست از حرکت های آدمکشانه بردارد. وقتی چنین شد، از نظر ما دیگر فرقی نمی کند که آن کس که اسلحه برداشته مسلمان است یا غیرمسلمان.»
به گزارش بولتن نیوز، این جملات بخشی از پاسخ های شهید بزرگوار، اسدالله لاجوردی است که در پاسخ به شبهات سازشکاران و کسانی که معتقد بودند ایشان در سمت دادستان انقلاب، با منافقین و معاندین نظام با خشونت رفتار می کند گفته شد.
دوران دادستانی شهید لاجوردی یکی از نفس گیرترین دوره های حیات منافقین بود. آنان با کسی رو به رو بودند که به همان اندازه که به امام قاطع و سازش ناپذیر عشق می ورزید، از سازشکاران و مدافعان عملی ضد انقلاب نفرت داشت. وی مصداق بارز اشداءعلی الکفار و رحماء بینهم بود.
لاجوردی که در دوران دادستانی خود توانسته بود منافقین را از پا در آورد و گروهک فرقان را به طور کامل نابود سازد موفقیت خود را مدیون قاطعیت و درایت توأمان در برخورد با جریان های انحرافی بود. وی به رغم سخت گیری علیه دشمنان نظام و کانون اقتداری که علیه عناصر وابسته بیگانه به وجود آورده بود اما در برخورد با زندانیان به ویژه جوانان فریب خورده انعطاف پذیر بوده و صبوری به خرج میداده است.
یاران نزدیک لاجوردی بارها در مصاحبه ها و خاطرات خود از جوانانی یاد کرده اند که به اتهام همکاری با گروهک ها به زندان افتاده و تحت تاثیر رفتار و عملکرد دادستانی، به خصوص شخص لاجوردی، توبه کرده بودند.
حاج احمد قدیریان درباره اینکه سید تا چه اندازه روی جوان های گروه فرقان کار فرهنگی کرد می گوید:
لاجوردی در برخورد با جوانانی که دستشان به خون آلوده نشده بود انعطاف زیادی از خود نشان می داد. شب ها داخل زندان با آن ها جلسه می گذاشت، قرآن تفسیر می کرد و در نهایت با زحمات او بود که این افراد توبه می کردند و انقلابی می شدند.
ابوالقاسم سرحدی زاده که سابقه آشنایی او با لاجوردی به سالهای 1348-1349بر می گردد درباره نقش لاجوردی در اصلاح متهمان وابسته به گروهک فرقان می گوید:
به یاد دارم که در مورد گروه فرقان ایشان تلاش زیادی کرد، به گونه ای اینها را تغییر داد وحتی بضی از اینها در جبهه های نبرد به شهادت رسیدند.
سیف الله رفیعی نیز که محافظ شهید لاجوردی بوده است در این باره می گوید:
لاجوردی در مقام یک دادستان با کسانی که به اتهام دشمنی با نظام دستگیر شده بودند برخوردی پدرانه داشت. احترام خاصی برای آنان قائل بود و با آنکه از سران منافقین تنفر بی حد و حصری داشت، به جوانان هفده هجده ساله به چشم فریب خورده نگاه می کرد. ساعت ها در میان این بچه ها می نشست و با آنها بحث می کرد. برای زندانی ها شغل هایی مثل نجاری و باغبانی ایجاد می کرد و خودش هم پا به پای آنها به کار مشغول می شد ... در ظرف زندانی ها از همان غذایی که به آنها می دادند غذا می خورد ... رفتار او زندانی ها را تحت تاثیر قرار می داد. بچه ها تواب می شدند و به عنوان جهادی در محوطه کار می کردند، مثل پروانه دور شهید می چرخیدند.
در شرایطی که سازمان منافقین قصد داشت با تبلیغات دروغین، زندان های جمهوری اسلامی را در نظر عمومی مخوف و غیر انسانی جلوه دهد، همچنین علیه شخص دادستان نیز به شدت تبلیغ منفی کرده و وی را فردی بیرحم و خشن معرفی کند، اوضاع داخل زندان چیز دیگری را نشان می داد. مریم آقازاده عضو نادم سازمان منافقین، درباره برخورد دادستان نظام جمهوری اسلامی با زندانیان وابسته به گروهک ها میگوید:
... واقعاً از آقای لاجوردی یک وحشت به خصوصی داشتم. اما وقتی که در حسینیه دیدم آقای لاجوردی چطور به حرف هایمان گوش می دهد و با ما حرف می زند و به عنوان یک مسئول مملکتی برای من هوادار، مثل یک فرزند ارزش قائل است، تاثیر مثبت زیادی رویم گذاشت. خودم در حسینیه آقای لاجوردی را دیدم که جارو می کرد و به ما میگفت لطف کنید بروید آن طرف تا من زیر پایتان را جارو کنم ...
لاجوردی برای عمل به تکلیف و به درخواست شهید بهشتی به دادستانی آمده بود. شهید بهشتی عقیده داشت، لاجوردی به دلیل محکومیت های متوالی در دوران ستمشاهی، روح زندان را می شناسد و با رنج و محرومیت های زندانیان آشنا است. از طرفی لاجوردی بهتر از هر کسی جریان نفاق را می شناخت. نفاقی که شهید بهشتی می دانست مشکل آینده انقلاب خواهد بود و برای بر اندازی نظام جمهوری اسلامی از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد.
*سید محمد جواد حسینی/ منبع: زندگی و مبارزات شهید سید اسدالله لاجوردی، غلامعلی پاشازاده، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی