روزنامه «سانديتايمز» در روز 23/9/2007 گزارشي تحت عنوان: Secret US Air Force Team to Perfect Plan for Iran Strike (تيم سري نيروي هوايي آمريكا با هدف بهينه سازي برنامه حمله به ايران) را به نقل از منابع دفاعي ارتش آمريكا منتشر نمود که در آن آخرين طراحيهاي افسران عالي رتبه نيروي هوايي آمريكا براي حمله به ايران مورد بررسي قرار گرفته بود. منبع اين خبر به شکل دقيق اعلام نشده است و شايد همين امر گمانهزني براي يک جنگ رواني عليه ايران را افزايش دهد اما از سويي ديگر همين عامل، با توجه به لو رفتن برخي اخبار مهم و حساس در رسانههاي گروهي دنيا، ميتواند دليلي براي جدي بودن اين خبر باشد. در هر حال هر دو طرف احتمال را بايد در نظر داشت گرچه از آن رو که طرف اصلي داستان در اين خبر ايران است پس ما بايد با فرض آنكه احتمال تهديد ميتواند جدي باشد، با موضوع روبهرو شده و به بررسي آن بپردازيم. بر اساس اين خبر سي تن از بهترين تئوريسينها، طراحان و آناليزورهاي نظامي آمريكا چهار موضوع اساسي را در يک جنگ فرضي با ايران به دقت براي اعلام زمان دقيق حمله به ايران مورد تجزيه و تحليل قرار دادهاند... .
به فيلم سينمايي ماتريکس (The Matrix) که در سال 1999 به روي پرده سينما رفت نگاه کنيد. دانشنامه آزاد(ويکي پديا) چکيده فيلم را چنين ميآورد: «در آينده نزديک، آزادي طلبان به کمک تجهيزات محرمانه خود با «نيو» که خود يک «هکر» کامپيوتري است ارتباط برقرار ميکنند و به او شرح ميدهند که حقيقتي که او تصور ميکند، يک «شبيه سازي» پيچيده کامپيوتري است به نام «ماتريکس» که توسط نوعي «هوش مصنوعي» بدخواه طراحي شدهاست. ماتريکس حقيقت را از بشريت مخفي ميسازد و به آنها اجازه ميدهد تا يک زندگي متقاعدکننده و شبيه سازي شده در سال 1999 را داشته باشند. در حالي که ماشينها در حال رشد کردن هستند و مردم را درو ميکنند تا از آنها به عنوان يک منبع انرژي دايمي استفاده کنند. «مورفيس»، رهبر اين آزادي طلبان باور دارد که نيو «شخص يگانه» است که انسانها را به سوي آزادي هدايت کرده و ماشينها را برخواهد انداخت. به اضافه نيو، «ترينيتي» و مورفيس در مقابل بنده سازي انسانها توسط ماشينها ميجنگند ، درحالي که نيو کم کم شروع به پذيرفتن نقش خود به عنوان «شخص يگانه» (يا منجي) ميکند»... .
آنها در دنياي مجازي، دشمني به نام ايران را فرض کردهاند که با سلاحهاي کشتار جمعي در صدد نابودي جوامع بشري متمدن است و در راس آنها در مسير نابودي جامعه برگزيده اسرائيل گام بر ميدارد. به عقيده اين مجموعه، ماتريکس ايراني يک فضاي بدخواه ضد بشر است که بهترين گزينه براي توصيف آن، همان اصطلاح «محور شر» است که قبلا توسط جورج بوش رئيسجمهور آمريكا به کار گرفته شده بود. اما اين مفاهيم از کجاي انديشه سياسي ـ ديني نظام آمريكا نشات گرفته است؟ پشت دنياي مجازي «پروژه کيش و مات» آمريكاييها آيا يک فلسفه فکري ـ ديني وجود دارد؟ فلسفهاي که دايره انديشه ميليتاريسم آمريكايي را در جهان و منطقه آسيايي ما گسترش ميدهد ؟ بله، در کنار شکل گيري اين پروژه، يک فلسفه ديني ديگر نيز مخفي شده است که سخنگوي رسمي آن جورج بوش رئيسجمهور کنوني آمريكا است و بر همين اساس غلو نکرده ايم اگر بگوييم در ماتريکس ايراني پروژه کيش و مات، نقش نيو در فيلم ماتريکس را ؛ او خود ميخواهد اجرا کند... .
فقط يک سال پس از رياست جمهوري جورج بوش رئيسجمهور فعلي، سه عامل مهم در تکوين انديشههاي ديني او به شکل کاملا روشني قابل قرائت بود:
1- او به عقيده جنبش صهيونيسم مسيحي کاملا ملتزم و به آن ايمان داشت. فرانکلين گراهام يکي از رهبران اين جنبش در عصر جورج بوش است. جورج بوش در نماز فصح در روز جمعه 18 آوريل 2003 که به رياست فرانکلين گراهام برگزار شد، به دنبال اظهارات گراهام و در تمجيد از مقام وي، چنين ميگويد: ريشههاي ايمان را در قلب من کاشت، پس از مسکرات دست کشيده و به مسيحيت گردن نهادم. اما فرانکلين گراهام در همين برنامه در باره اسلام چنين ميگويد: بيترديد فرق بين اسلام و مسيحيت همچون فرق بين تاريکي و نور است.
(Maureen Dowd , Pentagon Crusaders,Add Insult To Injury,Herald Tribune , April 22 ـ 2003.)
2- سازمانها، مؤسسات و جمعيتهاي تابعه اين جنبش پس از آنكه قدرت خود را در سازماندهي تبليغات انتخاباتي جورج بوش ثابت نمودند، به يک عنصر کاملا تاثير گذار در انديشه سياسي جورج بوش تبديل شدند.
3- حادثه يازده سپتامبر محور اساسي در عوامل سياست ساز جورج بوش در قالب انديشه صهيونيسم مسيحي بود که موج جديد عليه اسلام، مسلمانان و اعراب را به دنبال داشت. پس از اين حادثه، کشيش هول ليندسي(H.Lindsay) يکي از معتقدان به اين جنبش و از مقربان جورج بوش ميگويد: مسلمانان نه فقط به دنبال نابودي دولت اسرائيل هستند که خواستار نابودي فرهنگ يهودي ـ مسيحي هستند که اساس تمدن غرب را تشکيل ميدهد. (H.Lindsay , The Final Battle , P.45.)...
متن كامل را در ستون «يادداشت» بخوانيد.