عطاءالله مهاجراني، وزير ارشاد پرحاشيه دولت اصلاحات كه چندي پيش، به تمجيد از سخنراني دكتر احمدينژاد در دانشگاه كلمبيا پرداخته بود، در يادداشتي در سايت شخصي خود، به تجليل از رمان اخير «ماركز» پرداخت و از سانسور سي سطر از اين رمان در ترجمه فارسي آن انتقاد كرد.
به گزارش خبرنگار «تابناك»، پس از سخنراني رئيسجمهور در دانشگاه كلمبيا، دكتر مهاجراني در يادداشتي با بيان اين كه نبايد نقد و نظرها در داخل، مانع انصاف در داوري شود، تأكيد كرد: اين سخنراني، رئيسجمهور و ايران را در موضع مظلوميت قرار داد.
وي كمي پس از اين يادداشت، مورد انتقادات بسياري در فضاي اينترنت قرار گرفت، اما امروز در يادداشتي جديد، داوري سايت «تابناك» را ناسنجيده و ترجمه اين كتاب را در ايران شتابزده خواند و حتي به يكي از بينندگان «تابناك» كه به كنايه، مهاجراني را در چاپ اين كتاب مقصر دانسته بود، واکنش نشان داد.
وزير ارشاد دولت اول اصلاحطلبان، همچنين با تطبيق سطر به سطر ترجمه فارسي كتاب با متن اصلي و نسخه انگليسي، كشف كرده كه جمعا سي سطر از اين رمان حذف شده كه به گفته وي، اين مميزي آسيب ويران کنندهاي به رمان زده است و نتيجهگيري كرده که اتفاقا رمان با سانسور جدي و کاملا چشمگير منتشر شده است.
عطاءالله مهاجراني در پايان به تمجيد كمسابقه از اين رمان پرداخته و مينويسد: «آيا رمان چنانكه ادعا شده، ضدارزشي و ضد اخلاقي است؟ به عبارت ديگر، ميخواهم به پرسش آن خواننده ناشناس «تابناك» پاسخ بدهم كه پرسيده بود: من جواب خدا را چه ميدهم.
رمان صورتي دارد و باطني، مادهاي و معنا و گوهري. صورت همان است كه گفتهاند، غيراخلاقي و ضدارزش است، اما گوهر رمان اخلاق ناب و عشق انسانساز است.
...ترديدي ندارم كه اين رمان كوتاه، درخشانترين نوشته «گارسيا ماركز» است. آنچنان دقتهاي ريز و معماري درخشندهاي در نگارش رمان به كار رفته كه جادوي صد سال تنهايي در برابر شور و ترانه اين رمان از رونق ميافتد.
هميشه با خودم ميگفتم: ميشود از پيرمرد و درياي همينگوي رمان بهتري نوشت؟ آيا اين رمان همان رمان است؟
...وقتي رمان را خواندهايد، لحظهاي چشم بر هم ميگذاريد و رمان را تصور ميکنيد. آنچه بر جاي مانده است، غم عميق عشقي شورانگيز و ماندگار است و نه موج منحط هوسي ميرنده.»
ممكن است مطالعه آثاري اينچنيني براي چهره دنياديده و باتجربهاي چون آقاي مهاجراني و يا برخي شهروندان فضاي بيبندوبار آمريكاي لاتين - آن گونه كه در كتاب توصيف ميشود -غم عميق عشقي شورانگيز و ماندگار برجا گذارد، اما پرسش از اين كارگزار اسبق فرهنگ كشور اين است كه حتي در صورت وجود گوهر اخلاقي، انتشار اثري با قالب سراسر غيراخلاقي در جامعه ايراني با روح لطيف و شرقي آن، موجه است؟
و در صورت مثبت بودن پاسخ اين سوال آيا مثلا نبايد فيلمهاي پورنو را كه اكثرا قهرمان آنها يك منجي اجتماعي يا انقلابي و ... است را بدون سانسور در كشور پخش نمود؟