متهم با انگيزه تعرض به زن جوان او را به قتل رساند

قاتل منشي آموزشگاه در يك‌قدمي مرگ

من را در اداره آگاهي تحت فشار قرار دادند و آنقدر من در اين اداره ماندم كه براي خلاص شدن تصميم گرفتم اعتراف دروغين كنم
کد خبر: ۲۰۶۸۳۲
|
۰۸ آذر ۱۳۹۰ - ۰۸:۴۷ 29 November 2011
|
5001 بازدید
|
۲
مردي كه متهم است شش سال قبل منشي يك آموزشگاه را به قتل رسانده با تاييد حكم قصاص از سوي ديوان عالي ‌كشور يك قدم ديگر به مرگ نزديك شد.

مدير يك آموزشگاه كامپيوتر در كرج 24 فروردين سال 84 به ماموران خبر داد سميه منشي جوان اين آموزشگاه كشته‌ شده‌ است. زماني كه ماموران به محل رسيدند جسد زن 24ساله ‌را ديدند كه در كف سالن آموزشگاه رها شده ‌بود. بررسي‌هاي اوليه نشان مي‌داد سميه با فردي درگير شده و احتمالا قصد مقاومت داشته اما در نهايت مغلوب شده، ضمن اينكه خراش‌هاي روي دست او نشان مي‌داد النگو و دستبند هم از دست او خارج شده ‌است.

به دستور بازپرس جنايي وقت جسد به پزشكي قانوني انتقال يافت و تحقيقات آغاز شد. پليس در ابتدا خانواده سميه را مورد بازجويي قرار داد. مادر اين زن جوان گفت يك سال است دخترش ازدواج كرده و با شوهرش زندگي مي‌كند. او همچنين گفت نمي‌داند چه كسي دخترش را به قتل رسانده‌ است.

با توجه به وضعيت زندگي سميه ماموران به شوهر او مظنون شدند و مدتي هم او را در بازداشت نگه‌ داشتند اما مدركي عليه اين مرد به دست نيامد. او به ماموران گفت روز حادثه در محل كارش بود و اصلا نمي‌داند چرا زنش كشته ‌شده ‌است. با توجه به اينكه مدارك موجود نشان مي‌داد اين مرد بي‌گناه است بنابراين آزاد شد.

چند ماه بعد مدير آموزشگاه به ماموران گفت مردي به نام حميد كه كنار آموزشگاه زيرپله‌ دارد چندين بار در مورد سرنوشت پرونده سميه از او سوال پرسيده‌ است و به نظر مي‌رسد اين مرد چيزي مي‌داند. وقتي ماموران از حميد تحقيق كردند اين مرد منكر داشتن هرگونه اطلاعاتي در اين خصوص شد. او گفت من هيچ‌كس را نديدم و نمي‌دانم چه كسي او را كشته‌ است. حميد گفت: من هر روز صبح زير‌پله‌ام را باز مي‌كنم و سميه را هم مي‌ديدم كه وارد آموزشگاه مي‌شد اما ديگر از چيزي خبر ندارم.

هرچند حميد آزاد شد، نوع رفتار و گفته‌هايش نشان مي‌داد چيزي را از ماموران پنهان مي‌كند. به همين دليل ماموران به صورت نامحسوس او را زيرنظر گرفتند و عاقبت وي بعد از چندين بار بازجويي به قتل اعتراف كرد و گفت: مدتي بود سميه را تحت نظر داشتم و مي‌دانستم او زودتر از هركس ديگري وارد آموزشگاه مي‌شود. يك ساعت بعد از سميه مدير آموزشگاه مي‌آمد و بعد هم شاگردان وارد مي‌شدند. بنابراين حدود يك ساعت سميه در آموزشگاه تنها بود. او از وقتي ازدواج كرده‌ بود ديگر به من اعتنا نداشت. من از سميه خوشم مي‌آمد.

روز حادثه وارد آموزشگاه شدم. سميه از من پرسيد چه مي‌خواهي. مي‌خواستم با او رابطه داشته ‌باشم به همين دليل هم وقتي تنها بود وارد آموزشگاه شدم. سميه وقتي متوجه نيت من شد با فحاشي خواست بيرون بروم اما من ماندم. به سمت سميه حمله كردم و او آنقدر مقاومت كرد كه نتوانستم او را مورد آزار قرار دهم. اما كنترل خودم را از دست دادم و او را به زمين زدم و با كابل كامپيوتر زن جوان را خفه كردم. وقتي از مرگش مطمئن شدم جسد را همان‌جا رها كردم و هرچه پول و طلا داشت برداشتم.

ماموران توانستند چند قطعه از طلاهاي سميه را در زيرپله حميد پيدا كنند و اين مرد صحنه قتل را نيز بازسازي كرد. با شكايت مطرح‌شده از سوي اولياي‌دم و صدور كيفرخواست پرونده براي محاكمه به شعبه 80 دادگاه كيفري‌ كرج فرستاده شد.

مرد جوان وقتي براي دفاع از خود در برابر اتهام قتل در جايگاه حاضر شد، ادعا كرد آنچه در مورد قتل سميه گفته‌ دروغ است. حميد گفت: من را در اداره آگاهي تحت فشار قرار دادند و آنقدر من در اين اداره ماندم كه براي خلاص شدن تصميم گرفتم اعتراف دروغين كنم. اين مرد در مورد طلاهايي كه از زيرپله‌اش پيدا شده‌ است، گفت: من اين طلاها را بعد از قتل پيدا كردم. وقتي مدير آموزشگاه بيرون آمد و فرياد زد من بالا رفتم و ديدم طلا روي زمين افتاده و آن را برداشتم اما در قتل هيچ ‌نقشي نداشتم. او در مورد اينكه چطور صحنه قتل را بازسازي كرد و حرف‌هايي را زد كه با واقعيت منطبق بود، گفت: من اين حرف‌ها را زدم چون در اداره آگاهي به من القا كردند، خودم اصلا در اين‌باره چيزي نمي‌دانستم البته صحنه قتل را ديده‌ بودم اما اينكه نحوه قتل چطور بود را در اداره آگاهي متوجه شدم.

دفاعيات اين مرد كارساز نبود و هيات قضات اين مرد را به قصاص محكوم كردند اما حميد و وكيل مدافعش به رأي صادره اعتراض و هيات قضات ديوان عالي كشور ايراداتي را به پرونده وارد و درخواست كردند. شاهداني كه در اين پرونده حضور داشتند نيز مورد تحقيق قرار گرفتند. با برطرف شدن ايرادات وارده يك ‌بار ديگر حميد مورد محاكمه قرار گرفت و دوباره حرف‌هاي خود را تكرار كرد اما قضات باز هم او را مجرم شناختند و به قصاص محكوم كردند. در حالي‌كه خانواده سميه به قصاص قاتل فرزندشان تاكيد مي‌كردند حميد يك‌ بار ديگر به رأي اعتراض كرد و شعبه 11 ديوان عالي كشور حكم صادره را مورد بررسي قرار داد.

حميد در نامه‌اي كه به ديوان عالي كشور نوشت اعلام كرد: من مدت‌ها در اداره آگاهي بازجويي مي‌شدم و براي اينكه از آنجا بيرون بيايم اعتراف كردم، ضمن اينكه اعترافات را نوشتند و من امضا كردم و خودم چيزي ننوشتم. من هيچ ارتباطي با سميه نداشتم و بي‌گناه هستم. اين نوشته‌ها مورد قبول قضات قرار نگرفت و رأي قصاص تاييد شد. به اين ترتيب بعد از شش سال حميد براي مجازات در فهرست شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي كرج قرار گرفت.

منبع: شرق
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Australia
|
۱۱:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۰
اين كار وكيلاي پوليه كه هر كاري بخوان ميكنن تا حق مظلومي را ضايع كنن يه سري به ورودي دادگاهها بزنيد
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟