مشكل افغانستان جهل است نه طالبان

رایزن فرهنگی سفارت کابل در تهران
کد خبر: ۲۶۴۶۹۰
|
۲۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۳۴ 11 August 2012
|
4508 بازدید
چه روز‌هايي كه هدر رفت. عمري كه هر روزش سالي گذشت به افغان‌هايي كه امروز سعي مي‌كنند براي جبران آن روز‌ها هر كاري انجام بدهند، از تلاش براي دريافت كمك‌هاي نقدي و غيرنقدي خارجي گرفته تا اصلاحات در كشورشان. افغانستان تاريخ دشواري است كه نگارش آن زخم‌هايي را تازه مي‌كند كه نه به جان فقط يك افغاني كه به روح همه انسان‌ها افتاده. زخم‌هايي كه به گفته «اميري»، رايزن فرهنگي سفارت افغانستان نتيجه «جهل» است. او معتقد است طالبان يك تفكر است و راه مبارزه هم فرهنگ‌سازي است. در مصاحبه‌اي كه مي‌خوانيد از او درباره رسانه، زنان افغان، آموزش و تقلب در انتخابات و... پرسيديم؛ پرسش‌هايي كه او آرام و شمرده پاسخ مي‌داد. مردي جوان با سيمايي آراسته، تصويري متفاوت از آنچه از افغان و افغاني شايد در ذهن بسياري از ايراني‌هاست نمايان مي‌كند؛ اينكه مي‌خواهند تبديل به الگو براي ديگر كشور‌ها شوند.

‌محمدحسين محمدي، نويسنده افغان كه كتاب «انجير‌هاي سرخ مزار» را نوشته، جمله معروفي دارد: «افغان‌ها بيش از اينكه به نان نياز داشته باشند به فرهنگ نيازمندند.» فكر مي‌كنيد اين نظر تا چه اندازه در مورد افغانستان امروز صدق مي‌كند؟

من اين سخن را بسيار دقيق و درست مي‌دانم و مردم افغانستان هم اين را باور دارند. شما اگر نگاهي به افغانستان بيندازيد سرزمين‌هايي وجود دارد كه هر كدام داراي پيشينه فرهنگي غني هستند اما متاسفانه به دلايلي سال‌ها روند فعاليت‌هاي فرهنگي متوقف شده و عملا در قالب خشونت در جامعه افغان بروز كرده كه نتيجه آن هم آوارگاني هستند كه جامعه ايراني مي‌تواند اين امر را از نزديك ببيند. اما اين جنگ‌ها و نابساماني‌ها نتيجه مشكلات معيشتي نبوده و بيشتر متاثر از تحولاتي بوده كه ريشه آن به مسايل فرهنگي برمي‌گردد، مثلا رقابت‌هايي كه بين كشور‌هاي مختلف وجود داشته مانند روس و انگليس، رقابت بين بلوك شرق و غرب و همچنين كشور‌هاي همسايه منطقه همه اينها نوعي رقابت‌ فرهنگي بوده؛ رقابت‌هايي كه در قالب سياسي شكل گرفته و وارد فرهنگ افغانستان شده است. حالا اگر بخواهيم اين مشكلات را كه ريشه‌شان در فرهنگ است نه نان، بيابيم بايد به فعاليت‌هاي فرهنگي توجه كنيم تا افغانستان را به سمت يك جامعه ايده‌آل سوق دهيم.

‌آيا مي‌توان گفت كه ريشه طالبان در افغانستان در فرهنگ جامعه افغاني است؟

بله؛ طالبان يك عقيده است كه در درون اين مردم وجود دارد و حالا جريان‌هاي سياسي اين تفكر را برجسته كرده‌اند. يعني كشور‌هايي كه منافع‌شان در وجود اين تفكر است به رشد اين جريان كمك كرده‌اند. در واقع اين تفكر با شعار اينكه حافظ سنت‌ها و ارزش‌هاي جامعه افغاني است آمده و رشد پيدا كرده، هرچند ممكن است كل جامعه افغانستان نباشد و تنها بخشي از آن باشد.

‌در جامعه امروز افغان تفكر طالبان تا چه اندازه ريشه و نفوذ دارد؟

زماني كه ما مي‌گوييم كه كار فرهنگي بيش از معيشت اهميت دارد دقيقا همين نكته است. جامعه افغانستان يك جامعه سنتي و در بعضي جاها حتي به صورت قبيله‌اي است و اين جامعه در طول زمان‌هاي مختلف دستخوش تغيير و تحولي شده كه خيلي از آنها به نفع جامعه افغانستان نبوده و آثار منفي داشته است. اگر بخواهيم بعد از طالبان را ببينيم و يك جامعه امن را بسازيم، يعني جامعه‌اي كه در آن رشد، آگاهي و معرفت وجود داشته باشد بايد تغيير در باور‌ها و تفكرات صورت بگيرد. دقيقا با شروع اين حركت فرهنگي در افغانستان مي‌بينيم كه تفكرات طالباني روزبه‌روز دارد كم مي‌شود و نگرش‌هاي فرهنگي مبتني بر همزيستي انسان‌ها و صلح جاي آن را مي‌گيرد.

‌راهكارهاي عملي‌تان براي مبارزه با اين بخش سنتي جامعه افغان كه طرفدار طالبان هستند، چيست؟

راهكار‌هاي ما مبتني بر شناخت خود مشكلات است. يك بخش اصلي معضل انديشه‌هاي طالباني جهل و تفكراتي است كه در واقع كمتر بر انديشه‌هاي اسلامي و فرهنگي جامعه استوار بوده و بيشتر بر جهل استوار است به همين دليل راهكار ما آموزش و آگاهي‌بخشي است. در بخش آموزش شروع به گسترش تعليم و تربيت كرده‌ايم كه تقريبا اكثر مناطق افغانستان را تحت پوشش قرار داده‌ايم. كار ديگري كه در افغانستان انجام شده در سطح رسانه‌هاست. سعي شده براي اقشار مختلف سني برنامه‌هايي تهيه و تدوين شود. اين رويه باعث شده در افغانستان 32 تلويزيون خصوصي و يك شبكه تلويزيوني دولتي وجود داشته باشد. اين رسانه‌ها با يك محوريت گسترده تلاش مي‌كنند كه به مردم آگاهي دهند؛ آگاهي در راستاي نابساماني‌هاي جنگ، ريشه‌هاي فرهنگي جنگ، تعاملات دوستانه، گسترش فعاليت‌هاي اصلاحي تا بتوانند آن ريشه‌هاي فرهنگي كه موجب شكل‌گيري طالبان شده را كه جهل و برداشت‌هاي نابه‌جا از دين است اصلاح كنند.

‌وضعيت رسانه‌هاي نوشتاري مانند روزنامه‌ها و مجلات در افغانستان چگونه است؟

رسانه‌هاي چاپي فوق‌العاده زياد است. البته تعداد آنها كم و زياد مي‌شود، آن هم دليلش سياست‌ها و برنامه‌هاي هر رسانه است.

‌اين كم و زياد شدن عاملش دولت است؟

خير.

‌يعني توقيفي رخ نمي‌دهد؟

در افغانستان «وزارت اطلاعات، فرهنگ، توريسم و جوانان» متولي تمام فعاليت‌هاي فرهنگي است. در اين وزارت معاونتي وجود دارد به نام معاونت رسانه كه تمام رسانه‌هاي چاپي و غيرچاپي مانند راديو و تلويزيون زير نظر آن كار مي‌كنند. در اين وزارتخانه با رويكرد آزادي بيان پيش مي‌رويم، بر همين اساس لغو امتياز بسيار كم اتفاق مي‌افتد.

طبق قوانين افغانستان هر نشريه يا تلويزيوني يا ناشري مجاز است هر مطلبي را به چاپ برساند يا عنوان كند، تا زماني كه عليه آنها شكاياتي مطرح شود.

‌شكايت از طرف دولت مطرح مي‌شود؟

خير. نهاد‌هاي خصوصي يا اشخاص حقيقي.

‌گرفتن مجوز براي فعاليت رسانه‌اي چگونه است؟

هر نشريه‌اي كه در افغانستان فعال مي‌شود طبق سيستم تعريف‌شده ابتدا به وزارت مربوطه اعلام آمادگي و با اجازه آنها شروع به فعاليت مي‌كند. خيلي قيد و بند يا پروسه خاصي ندارد.

‌يعني اگر فردي براساس آن قوانين امكان انتشار روزنامه‌اي را داشت پس از اعلام آمادگي مي‌تواند كار را شروع كند؟

بله. تا زماني كه بتواند هزينه‌هاي خود را جبران كند كار مي‌كند. ممنوعيتي براي فعاليت هيچ قشر يا فرد خاصي وجود ندارد.

‌مميزي ناظر بر مطبوعات در افغانستان وجود دارد؟

خير، اين‌طور نيست هيچ مطلبي قبل از چاپ خوانده نمي‌شود. حتي كتابي هم كه مي‌خواهد چاپ شود هيچ نهادي آن را نمي‌خواند. فرد مي‌تواند كتاب را چاپ كند و اگر بعد از چاپ، نهادي يا فردي با آن مشكل داشت و شكايت كرد آن موقع شكايت را بررسي مي‌كنند.

‌اين مشكلات از جنس نقد به دولت يا سيستم است؟

كلا در افغانستان عليه دولت مطلب نوشتن ناهنجاري محسوب نمي‌شود. روزنامه‌ها عليه همه دولتمردان و نهاد‌ها مي‌نويسند، يا در راديو و تلويزيون‌ها مي‌گويند. آنچه سبب برخورد مي‌شود اين است كه مطلبي منافع ملي افغانستان را هدف قرار دهد. يعني به مسايلي مانند تفرقه نژادي و از اين قبيل دامن زده شود. در افغانستان كسي براي نقد يك فرد يا نهاد سياسي محاكمه نمي‌شود.

‌در اين مورد قانون روشني هم وجود دارد؟

قوانين رسانه‌ها و شوراي رسانه‌ها وجود دارد كه سرپرستي‌اش با وزارت اطلاعات، فرهنگ، توريسم و جوانان است.

‌شوراي رسانه‌ها خصوصي است يا دولتي؟

شوراي مطبوعات متشكل از نهاد‌هاي خصوصي، دولتي، جامعه مدني و رسانه‌هاست.

‌شما از آزادي كامل براي چاپ و نشر كتاب گفتيد، سرانه مطالعه و كتابخواني در افغانستان چه اندازه است؟

آمار دقيقي وجود ندارد اما يك نكته جالب در افغانستان هست. مردم افغانستان به شدت به علم و آگاهي و معرفت روي آورده‌اند. من كودكي را ديده‌ام كه از يكي از روستاهاي افغانستان تا مدرسه سه ساعت پياده رفته و سه ساعت برگشته تا دو ساعت در كلاس درس شركت كند. اين كار هر روز بسياري از كودكان افغاني است. واقعا در بعضي مناطق افغانستان مي‌بينيد كه به غير از پيرمرد‌ها و پيرزن‌ها همگي به دنبال تحصيل هستند.

‌دليل اين همه علاقه‌مندي كه مي‌گوييد، چيست؟

من فكر مي‌كنم مردم افغانستان به ريشه اين پس‌ماندگي پي برده‌اند و فهميده‌اند ريشه همه مشكلات جهل است. در كابل حتي قبل از اذان صبح بچه‌هاي دختر و پسري را مي‌بينيد كه با دوچرخه در حال رفتن به كلاس‌هاي تقويتي هستند كه قبل از ساعت هشت يعني پيش از ساعات مدرسه تشكيل مي‌شود. اين نشان از رغبت جدي اين مردم براي كسب علم و دانش است چون مي‌دانند دانايي يعني توانايي.

‌دولت افغانستان براي پاسخ به اين علاقه‌مندي چه اقداماتي انجام داده است؟

دولت در افغانستان به عنوان تسهيل‌كننده است يا به عبارت ديگر مانعي براي انجام كار‌ها نيست. دولت تلاش مي‌كند به نهاد‌هاي خصوصي براي انجام كارهايشان كمك كند؛ كمك به ايجاد بستر‌هاي كلان.

‌آموزش در افغانستان بيشتر بر عهده بخش خصوصي است؟

بله، الان مدارس خصوصي بسيار زيادي در افغانستان فعاليت دارند و بسيار هم موثر بوده‌اند.

‌آيا بودجه‌اي هم از دولت دريافت مي‌كنند؟

خير، درآمدشان از خود مردم در قالب شهريه تحصيلي است.

‌براي اقشار كم‌درآمد و فقير كه بسيار هم هستند پرداخت اين شهريه مشكل نيست؟

افغان‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه هرگونه هزينه‌اي براي تحصيل سرمايه‌گذاري است. حتي خانواده‌اي هستند كه با‌ هزار رنج هزينه تحصيل فرزندان‌شان را تامين مي‌كنند.

‌حدودا هزينه تحصيل يك دانش‌آموز دبستاني چقدر است؟

بستگي به مدرسه دارد.

‌يك مدرسه با امكانات متوسط؟

ماهيانه يك تا يك و نيم‌هزار افغاني.

‌به پول ما چقدر مي‌شود؟

50 تا 70هزار تومان.

‌در بسياري از كشور‌ها آموزش رايگان و متولي آن دولت است. در افغانستان مدارس دولتي فعال هستند؟

مدارس دولتي هم هستند. اما ممكن است اين مدارس تمام نياز افراد را پاسخ ندهد. به همين دليل مدارس خصوصي در كنار مدارس دولتي فعال هستند.

‌نسبت مدارس دولتي به‌خصوصي چگونه است؟

تا سطح ديپلم، نهاد‌هاي خصوصي نزديك به چهار سال است كه وارد شده‌اند و در اين مدت گسترش بسيار خوبي داشته‌اند. حدودا بين 25 تا 30‌درصد از كار آموزش را هم بر عهده دارند. اما در بخش تحصيلات دانشگاهي چيزي حدود 50‌درصد بر عهده بخش خصوصي است. در حال حاضر به جز دانشگاه‌هاي دولتي 76 دانشگاه غيردولتي فعال داريم كه اين دانشگاه‌ها در شهر‌هاي مختلف كشور شعبه دارند.

‌دانشگاه‌هاي خارجي هم در افغانستان فعال هستند؟

بله، دانشگاه‌هاي مختلفي همچون دانشگاه‌هاي آمريكايي، دانشگاه‌هاي كشور‌هاي عربي، دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه پيام نور ايران.

‌دختران افغان بخش بزرگي از جامعه علاقه‌مند به تحصيل را امروز در افغانستان تشكيل مي‌دهند؛ دختراني كه تا 10 سال پيش اين امكان برايشان وجود نداشته است. مشكلي كه وجود دارد اين است كه طالبان تلاش مي‌كند جلو اين روند را با بمب‌گذاري در مدارس يا مسموم كردن دانش‌آموزان بگيرد. دولت افغانستان براي جلوگيري از اين روند چه اقداماتي را انجام داده و اصولا تا چه اندازه وجود اين اتفاقات نگران‌كننده است؟

تفكر طالباني گاهي در قالب يك عمل جمعي نمود پيدا مي‌كند مانند بمب‌گذاري در مدارس يا در قالب يك حركت كوچك‌تر در خانواده‌ها. اين موضوع يكي از تلخي‌هاي امروز جامعه افغان است كه البته اين بخش كوچكي است.

دولت در طول مدتي كه بر سر كار آمده يعني بعد از سقوط طالبان كارهاي مفيد بسياري انجام داده است. يكي از اين كارها آگاهي‌دهي گسترده از طريق علماي دين و تريبون‌هاي مختلف است. شما در جريان هستيد هر زمان چنين اتفاقاتي در افغانستان رخ مي‌دهد رسانه‌ها وجامعه مدني آن را از طريق تظاهرات و برنامه‌هاي مختلف به صورت گسترده انعكاس مي‌دهند. دولت هم از طريق قضايي پيگيري مي‌كند. جامعه افغاني در يك مسير ‌گذار است. اين جامعه آرام‌آرام دارد بحث تحصيل دختران را مي‌پذيرد و طبيعي است كه اين اتفاقات تلخ هم رخ بدهد. در حال حاضر چيزي حدود 48‌درصد دختران در ولايت باميان در حال تحصيل هستند و اين آمار در نقاط ديگر هم رو به افزايش است. حتي در مناطق جنوبي و شرقي افغانستان كه در سيطره فعاليت طالبان است اين موضوع گسترش يافته است، كه نشان از رشد فرهنگ تعليم و تربيت در خانواده‌هاست كه اجازه مي‌دهند فرزندان‌شان درس بخوانند و از طرفي هم با تلاش در ايجاد امنيت، تخريب مدارس در سال‌هاي اخير به صفر رسيده كه اينها نشان از پذيرش دختران در جامعه افغاني است.

‌آيا فعاليت‌هاي مخرب طالبان در مردم افغانستان بيشتر ايجاد انگيزه كرده است؟

بله، همين‌طور است. امروز ما جدي‌تر دنبال مي‌كنيم.

‌در افغانستان حجاب براي زنان اجباري نيست و حضور زنان در مجامع مختلف مانند مجلس و دولت پررنگ شده است. به طور كلي نگرش و قوانين دولتي در مورد زنان چگونه ديده شده است؟

در قوانين افغانستان تلاش شده يك نگاه مثبتي به زن‌ها باشد چون در گذشته برخورد تلخي با زن‌ها شده بود و از جامعه و حقوق‌شان دور شده بودند. مثلا در هر استاني تعريف شده حداقل 25‌درصد كرسي‌هاي مجلس افغانستان به زن‌ها تعلق بگيرد. همچنين در مجلس سناي افغانستان و شوراهاي شهر ولايتي زن‌ها جايگاه داشته باشند. اين نگاه در افغانستان بسيار مناسب شده است و امروز زن‌ها در اداره كشور فعاليت دارند و بسيار فوق‌العاده و موثر هستند. حتي در سطح كابينه در حال حاضر سه وزير زن داريم. استاندار زن داريم. رييس كميسيون مستقل حقوق‌بشر افغانستان يك زن است كه ايشان دوبار هم نامزد جايزه نوبل شده‌اند.

‌دو تصوير از افغانستان را با هم مقايسه كنيم؛ يكي تصوير دختري كه دماغش را بريده‌اند و ديگري دختر افغاني كه در كاخ سفيد براي سال نو آواز مي‌خواند. واقعا امروز كدام‌يك نماينده جامعه افغان هستند؟

فرهنگ چيزي نيست كه بتوان در يك مقطع زماني كوتاه به دست آورد. فرهنگ نتيجه ده‌ها يا حتي صد‌ها سال تلاش يك جامعه است. اثر‌گذاري آن فرهنگ در يك جامعه هم به همان اندازه طول مي‌كشد. اما آنچه اصل است شروع اين حركت است؛ حركتي كه در حداقل آن جايگاه باارزش زن به عنوان يك انسان تعريف مي‌شود و آغاز اين حركت يك اصل است. دوم فعاليت‌هايي كه در اين راستا انجام شده مانند حضور زنان در سياست، پليس، ارتش و دانشگاه‌ها اما هنوز فاصله زيادي وجود دارد؛ از آنجايي كه عايشه با دماغ بريده به تصوير كشيده شده و نماد ضد حقوق‌بشري يك تفكر براي جامعه افغاني و حتي جهاني است تا مژده كه در كاخ سفيد آواز مي‌خواند. اين فاصله وجود دارد. اين حكايت از تضاد موجود در جامعه افغان است يعني خانواده‌اي كه دخترش آواز مي‌خواند. من قضاوت نمي‌كنم كه كدام مثبت و كدام منفي است اما مي‌خواهم بگويم اين حركت آغاز شده كه زنان به آن جايگاه انساني كه به آن متعلق هستند دست پيدا كنند.

‌از انعكاس رسانه‌اي خشونت عليه زنان افغان گفتيد. فكر مي‌كنيد نمايش خشونت چه كمكي در حذف آن مي‌كند؟

بستگي به نوع نگاه دارد. اگر اين نگاه‌ها با مفاهيمي همراه باشد كه اين كارها بد شمرده شود اثرات مثبت دارد. مثلا زماني كه اتفاقي براي يك زن افغان مي‌افتد روشنفكران و علماي دين اين كار را قبيح مي‌شمرند و انعكاس آن به شدت كمك به ممانعت از تكرار آن مي‌كند.

‌شما معتقديد بيان مشكلات به هر نحوي كمك مي‌كند به روند روبه‌رشد افغانستان؟

بله. البته اين در كنار راهكارها و برنامه‌هاي ديگر است.

‌زماني پيش آمده بود كه تيم‌ملي افغانستان براي شركت در مسابقه‌اي به كشوري ديگر سفر مي‌كرد و بعضي ورزشكاران به آنجا پناهنده مي‌شدند؟

ما امروز آن مشكلات گذشته را نداريم. هر چند اين اتفاقات فقط مختص افغانستان نيست و اين به دليل بي‌هويتي افراد است.

‌متولي بخش ورزش دولت است؟

دولت هم همكاري دارد، اما فدراسيون‌ها به صورت مستقل فعاليت‌شان را دنبال مي‌كنند.

‌آيا مي‌توان گفت با توجه به اين تغييرات در افغانستان اين نشان از برگشت مردم افغان به زندگي است؟

نمي‌توانم بگويم اين حركت برگشت كامل افغانستان به زندگي است اما مي‌توانم بگويم اين حركت آغازي براي زندگي است كه افغان‌ها مي‌پسندند.

‌اعتياد؛ ديگر مشكلي است كه جامعه افغان با آن درگير است، از طرفي هم دولت تلاش مي‌كند زمين‌هاي مردم را از كشت خشخاش خارج كند اما همچنان با توجه به توليد بالاي موادمخدر در افغانستان اين نگراني وجود دارد كه اين مساله تبديل به يك معضل بزرگ شود؟

متاسفانه مصرف موادمخدر در اين سال‌ها افزايش داشته است؛ چه در جامعه افغاني و چه آنهايي كه در مهاجرت بوده‌اند. دولت با توجه به مسووليتي كه در قبال مردم خود و جامعه جهاني دارد فعاليت‌هاي گسترده‌اي در اين خصوص انجام داده است. ما در افغانستان وزارت مشخصي داريم به نام وزارت مبارزه عليه موادمخدر. اين وزارتخانه در تمام استان‌ها در تلاش است با اين معضل مبارزه كند. همچنين در وزارت كشور يك معاونت تحت عنوان معاونت مبارزه با موادمخدر داريم، كه كار ساماندهي نيروهاي پليس و نيروهاي نظامي عليه قاچاقچيان موادمخدر و مراكز مرتبط با اين گروه‌ها را انجام مي‌دهد. دولت و مردم افغانستان مصمم هستند كه اين امر ريشه‌كن شود. نكته ديگر اينكه دولت يك سياست تشويقي هم در نظر گرفته يعني گفته اگر مردم در منطقه خود كشت موادمخدر را ريشه‌كن كنند ما هم پروژه‌هايي كه دوست دارند برايشان انجام مي‌دهيم. اما در قبال اين موضوع همچنين با كساني كه كشت موادمخدر دارند برخورد خشني انجام مي‌شود.

‌شايد دليل ميل رو به فزوني جامعه افغان به موادمخدر افسردگي باشد، براي شاد زيستن مردم و از بين بردن آثار تنش در اين سال‌ها چه فعاليتي انجام شده؟

انجمن‌هاي ادبي، برنامه‌هاي تلويزيوني و كنسرت برگزار می‌شود يا در بخش ورزش كارهاي زيادي انجام مي‌شود. اما تصدي‌گري آن بر عهده بخش خصوصي است و دولت هم كمك مي‌كند اما خيلي نقش برجسته‌اي ندارد.

‌محدوديتي هم براي كار در اين حوزه وجود دارد؟

خير، محدوديت‌هاي تعريف‌شده غيراسلامي نيست. چون نه جامعه افغان و نه دولت آن را نمي‌خواهد.

‌مي‌توانيد بگوييد سالانه چند كنسرت در افغانستان برگزار مي‌شود؟

بسيار زياد. حتي بسياري از خوانندگان از ازبكستان، تاجيكستان، كشور‌هاي اروپايي، ايراني و افغاني‌هايي كه آن طرف هستند، مي‌آيند و كنسرت اجرا مي‌كنند.

‌يك‌سري فاكتور‌ها را با هم مرور كرديم؛ آموزش، رسانه‌ها، موسيقي، ورزش و حقوق زنان. فكر مي‌كنيد تا چه اندازه اين فعاليت‌ها به عنوان يك ارزش در ذهن جامعه افغاني نهادينه شده است؟
در اينكه مردم با سياست‌هاي باز فرهنگي دولت همراه شده‌اند با توجه به محصولاتي كه در داخل جامعه ديده مي‌شود شكي نيست. دولت آزادي بيان را گذاشته است. چيزي كه ديده مي‌شود نشان مي‌دهد مردم افغان با سياست‌هاي دولت كاملا همراه شده‌اند و بايد دست به دست هم بدهيم تا افغانستان از اين معضل بيرون بيايد.

‌شما از تمام جامعه افغان سخن مي‌گوييد در صورتي كه هنوز در بخش‌هايي از افغانستان تفكر طالبان طرفدار دارد. مي‌توانيد بگوييد در اين سال‌ها چه درصدي از جامعه افغاني با اين تفكرات همراه شده است؟

من به اين باور هستم كه 70 تا 80‌درصد جامعه با اين روند موافق و همراه هستند.

‌در افغانستان چهار انتخابات برگزار شده است و حضور مردم به ظاهر پررنگ بوده. اين شناخت مردم را مي‌رساند؟

صددرصد. دقت كنيد جامعه افغانستان يك تجربه تلخ هويتي داشته است. اما زماني كه فضا تغيير كرد همه متوجه شدند كه مي‌توانند از اين طريق حقوق‌شان را دنبال كنند يعني با رايشان حقوق‌شان را بگيرند.

‌وضعيت احزاب چگونه است؟

حدود 104 حزب كار مي‌كنند.

‌حتما بسياري از آنها احزاب مخالف دولتند؟

بله، احزاب مخالف هم فعاليت دارند.

‌احزاب مخالف، رسانه هم در اختيار دارند؟

بله، تمام امكانات را در اختيار دارند؛ تلويزيون، روزنامه و راديو دارند و در آنها دولت و رييس‌جمهوري را نقد مي‌كنند و مشكلي هم ندارند. تا زماني كه مبارزه نظامي عليه دولت نكنند مانند طالبان اجازه فعاليت دارند.

‌در انتخابات رياست‌جمهوري سال 1388 گروهي معترض به نتيجه انتخابات معتقد بودند تقلب صورت گرفته، برخورد دولت با مخالفانش چگونه بود؟

آن معترضان همچنان اعتراض دارند. در تلويزيون‌هاي خود به دولت انتقاد مي‌كنند و دولت هم كاري ندارد.

‌فكر نمي‌كنيد ممكن است افغانستان با وجود تمام پيشرفت‌ها دوباره به عقب برگردد؟

فكر نمي‌كنم. راهي كه افغانستان رفته ديگر برگشت ندارد. ما در طول اين 10 سال از تمام جهات مثل رسانه و آموزش به حدي پيش رفته‌ايم كه ديگر برگشت‌پذير نيست. در حال حاضر 50‌هزار دانشجو در كشور‌هاي ديگر داريم، اينها ديگر برنمي‌گردند. در كشور 500‌هزار دانشجو در حال تحصيلند، هشت ميليون دانش‌آموز در سراسر كشور داريم كه يقينا سه‌ميليون آنها دختر هستند، اينها ديگر به آن تفكر طالباني كه انسان‌ها در آن ديده مي‌شوند، برنمي‌گردند. از طرفي رسانه‌ها در افغانستان آنقدر كار كرده‌اند كه بسياري از ذهنيت‌ها تغيير كرده است. شايد بتوان گفت چيزي حدود 70 تا 80‌درصد جامعه افغان دچار دگرديسي فكري شده است اين ديگر قابل برگشت نيست.

‌آيا افغانستان كشوري را به عنوان الگو براي خود در نظر گرفته است؟

ما در افغانستان الگوي مشخصي نداريم چون هر كشوري ارزش‌ها و چالش‌هاي خود را دارد. افغانستان از لحاظ قوميتي مانند لبنان است. از لحاظ فرهنگي شبيه به ايران است، از نظر نگرش سياسي مانند كشور‌هاي غربي به دنبال تعامل است و از نظر اقتصادي يك بازار آزاد است. مي‌خواهم بگويم افغانستان يك كشور پيچيده است و الگوي مشخصي ندارد.

‌ممكن است روزي افغانستان به الگويي براي ديگر كشور‌ها تبديل شود؟

يقينا روزي افغان‌ها به يك الگو تبديل خواهند شد.

منبع: شرق
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # الجولانی # فیلترینگ
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
کدام وزیر دولت پزشکیان تاکنون عملکرد ضعیف تری داشته است؟