پافشاری سیاستمداران اسرائیلی بر ضرورت حمله پیشگیرانه به تأسیسات هستهای ایران و بالا گرفتن بحثها در این رابطه در سرزمینهای اشغالی، همزمان مخالفت شهروندان این رژیم و همچنین جامعه جهانی را به دنبال داشته است. نشریه آمریکایی کریستین ساینس مانیتور در مطلبی با بررسی این موضوع، چنین کاری را خلاف همه اصول جهانی دانسته است.
به گزارش «تابناک»، نشریه کریستین ساینس مانیتور در مطلب خود با اشاره به تهدیدات همیشگی سران رژیم صهیونیستی در هفتههای اخیر درباره حمله احتمالی این رژیم به ایران، مینویسد: آنچه اکنون مطرح است، تنها تهدید یک جنگ بزرگ در منطقهای بیثبات نیست، بلکه از آن مهمتر این که در بلندمدت، آینده روند صلح بینالمللی در خطر قرار خواهد گرفت.
بنا بر این گزارش، بنابراین، در پاسخ به وحشت برآمده از جنگ جهانی دوم، کشورها در پی ساختن نظمی برآمدند که صلح و امنیت جهانی را تضمین و برقرار کند. منشور سازمان ملل که در ۲۶ ژوئن ۱۹۴۵ به امضا رسید، بیان میکند که همه اعضا باید از تهدید به استفاده از زور علیه تمامیت سرزمینی یا استقلال سیاسی دولت دیگر خودداری کنند.
در همین حال، منشور حق دفاع از خود را در این مورد استثنا میداند. ماده ۵۱ بیان میکند: «هیچ چیز در این منشور نباید به حق ذاتی کشورها برای دفاع فردی یا دسته جمعی در صورت وقوع «حمله نظامی» به یکی از اعضای سازمان ملل، آسیب برساند؛ این تا هنگامی است که شورای امنیت، سازوکارهای لازم را برای استقرار صلح و امنیت بینالمللی فراهم کند».
منشور رویههای صلح بانی را تدارک دیده تا از تبدیل منازعات بینالمللی به جدالهای نظامی جلوگیری کند و حکم میکند که طرفهای منازعه با مذاکره، میانجیگری و یا ابزارهای صلحآمیز، در جستوجوی راهکاری برآیند.
بنا به نص صریح منشور، نه اسرائیل و نه ایالات متحده، حق قانونی برای دست زدن به اقدام نظامی پیشگیرانه علیه ایران را ندارند؛ افزون بر این، اگر آمریکا بخواهد بدون تأیید کنگره در چنین حملهای مشارکت کند، رئیس جمهور علاوه بر منشور سازمان ملل ـ که بنا بر قرارداد، به بخشی از قانون آمریکا تبدیل شده ـ قوانین داخلی این کشور را نیز شکسته است.
از آنجا که حقوق بینالملل، عمدتاً بر مبنای رویههای بینالمللی تعریف شده، اصول موسوم به «دکترین بوش» درباره حمله پیشگیرانه، به طور جدی در تناقض با ماده ۵۱ منشور قرار دارد.
هیچ چیز در منشور سازمان ملل، حمله پیشگیرانه را توجیه نمیکند. با وجود این، در سال ۲۰۰۳ بر مبنای اطلاعات نادرست مبنی بر در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی توسط صدام حسین، مبادرت به حملات «شوک و ترس» به عراق کرد.
سخنرانی «کالین پاول» در سازمان ملل در پنجم فوریه ۲۰۰۳ را به یاد بیاورید که در آن تأکید کرد، عراق سلاحهای کشتار جمعی انبار کرده و اشاره نمود که داشتن توانایی تسلیحاتی به تنهایی برای توجیه حمله پیشگیرانه کفایت میکند.
در روزهای پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، برنامهریزان جنگ عراق به سادگی ماده ۵۱ را منسوخ شده دانسته و آن را نادیده گرفتند.
به این ترتیب، تعجبی نیست که برنامهریزان اسرائیلی گمان میکنند از اختیاری نامحدود برای حمله به ایران برخوردارند؛ حتی اگر منطق آنان برای حمله، تنها بر این تصور استوار باشد که ایران در حال توسعه یک بمب هستهای است و میخواهد از آن علیه اسرائیل استفاده کند.
مسأله این است که آیا محدودیت صریح «حمله نظامی» (عبارت تصریح شده در منشور) در توجیه دفاع از خود، به مثابه ابزار کنترلی کارآمد بر دولتها باقی خواهد ماند یا خیر؟
اما مسأله اساسیتر این که آیا منشور سازمان ملل به عنوان ساز و کاری معتبر برای برقراری صلح بینالمللی باقی خواهد ماند یا خیر؟
برای آشکارتر کردن این مسائل میتوان گفت، آیا ما جهانی میخواهیم که در آن رهبران آزاد باشند تا تنها بر پایه تصور وجود نیات خصمانه و یا توانایی نظامی در دیگر کشورها، علیه آنها حمله نظامی کنند؟ آیا ما صرفاً با یک واژه که بر تجاوزگری لباس «دفاع از خود پیشگیرانه» مینهد، راضی میشویم؟
گاه آن رسیده که اوباما به اسرائیلیها «نه» بگوید؛ در صورت حمله نظامی به ایران، خبری از کمکهای نظامی (که اکنون به بیش از سه میلیارد دلار در سال رسیده) نخواهد بود. او باید آشکارا و قاطع، احتمال مشارکت ایالات متحده در یک حمله نظامی به ایران را رد کند.