برخی از مردم منطقه بر این باورند که «نیلکوه» جایی است که آرش کمانگیر از آنجا محدوده ایران و توران را با رها کردن تیر از چله کمانش مشخص نموده است؛ داستانی اسطورهای که نسبت دادن آن به این منطقه، شاید جای بحث داشته باشد، ولی جدای از آن، نشان دهنده جایگاه باستانی این کوه در اذهان مردم این خطه خواهد بود و به دنبال آن، هر گونه تعارض و تخریبی در آن، معنای ناخوشایندی به اذهان خواهد رساند، چه برسد که گزند این تخریب، گریبانگیر اصلیترین گنجینه تنوع زیستی کشور هم بشود!
به گزارش «تابناک»، آغاز مرداد سال ۹۰ نگذشته بود که کارخانه سیمان پیوند گلستان با حضور رئیس جمهور به بهرهبرداری رسید تا طرحی که از سال ۸۲ مجوز ساخت گرفته و یک سال بعد اجرایی شده بود، تبدیل به کارخانهای شود که با تولید ۳۳۰۰ تن کلینکر [دانههای حرارت دیدهای که از حرارت دادن سنگ آهک و خاک رس در کوره سیمان درست میشوند] در روز، روزانه تا پنج هزار تن آهک از نیلکوه بلعیده و احتمالا در یکی دو دهه کاری کند که ذره ذرههای این کوه زیبای شهرستان «گالیکش» را تنها در جرز دیوارهای دورترین نقاط استان گلستان، حتی سراسر ایران و شاید کشورهای دور و نزدیک بتوان یافت.
سرعت تولید بسیار بالاست؛ اما نکته مهم اینجاست که این سرعت تنها برای فاز نخست کارخانه گفته میشود و قرار است، فازهای دیگری هم در راه باشد، چراکه ظاهرا کانسارهای نیلکوه جان میدهد برای تولید سیمان؛ مجموعهای از آهک و رس که ملزومات اولیه تولید سیمان هستند و برای تبدیل آن به ماده خام مورد نیاز عملیات عمرانی تنها به چند لودر و بولدزر، مقداری دینامیت، دستگاه سنگ شکن، کوره پخت و چند وسیله مدرن دیگر نیاز است که شکر خدا همگی هست و تنها میماند چراغ سبز برداشت از منابع طبیعی و خدادای که ظاهرا برای هیچ کسی ـ مسئول و شاید غیرمسئول! ـ مهم نیست در کجا باشد!
به سخن فرید فرهادی، مدیر این کارخانه در مراسم افتتاح آن دقت کنید تا دستتان بیاید چه سرنوشتی در انتظار این کوه است: وجود معدن با ذخیره فراوان سنگ آهک در مجاورت کارخانه و cao با کیفیت مناسب به همراه ذخیره خاک رس مرغوب در زمینهای پیرامون ـ که بخشی از آنها خریداری شده و در نظر است بخش بیشتری نیز در آینده خریداری شود ـ مجموعاً میتوانند مواد مورد نیاز کارخانه سیمان پیوند گلستان را برای مدت بیش از بیست سال تأمین میکند.
پارک ملی گلستان در وبسایت میراث جهانی یونسکو (برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر روی ان کلیک کنید) سخن گفتن از تأمین بیست ساله مواد اولیه مورد نیاز یک کارخانه برای مدیر آن اینقدر آسان است که گویی نه از بلایای همراه با تولید سیمان آگاهی دارد و نه از فاصله بیست کیلومتری این کارخانه با «پارک ملی گلستان»؛ منطقه حفاظت شدهای که در شرق استان گلستان و غرب استان خراسان شمالی واقع شده و قدیمیترین پارک ملی ثبت شده در ایران بوده و افزون بر آن، به عنوان یکی از پنجاه ذخیرهگاه زیستمحیطی کره زمین در فهرست میراث جهانی یونسکو هم به ثبت رسیده است، چراکه پناهگاهی برای ۱۳۵۰ گونه گیاهی و ۳۰۲ گونه جانوری به شمار آمده و علاوه بر اینکه بیش از 20 درصد گونههای گیاهی و 40 درصد گونههای جانوری کشور را در خود جای داده، بلکه شمار تنوع گونهای آن حتی در مقایسه با کشورهایی همچون انگلستان و اتریش نیز بیشتر است.
البته این نخستین بار نیست که این گنجینه بینظیر طبیعی کشور دچار تهدیدی جدی میشود، چراکه پیشتر بحثهای متعدد بر سر چهار بانده کردن راهی که از میان آن عبور میکند، به تیتر روزنامهها تبدیل شده و انبوه گلایههای مطرح درباره این تصمیم در فضای مجازی و حقیقی هم موجب نشد تا این طرح بایکوت شده و به آرشیو طرحهای مضری که اجرایی نشدهاند (!)، پیوند بخورد.
بدین ترتیب، هرچند بسیاری از کارشناسان و اساتید محیط زیست بر این باور بودند که این کارخانه در آخرین محوطه حفاظتی پارک قرار دارد، نه در مجاورت آن، مهران جهانشاهی، معاون محیط انسانی محیط زیست گلستان به مهر گفت: «این کارخانه از مرز پارک ملی گلستان ۳۵ کیلومتر و از مرز ذخیرهگاه زیستکره گلستان ۲۰ کیلومتر فاصله دارد و به دلیل این فاصله، جای نگرانی برای زیستمندان پارک ملی گلستان وجود ندارد» تا بدون اینکه اشارهای به سرنوشت نیلکوه داشته باشد، وجود کارخانهای را که در آلایندگی شهره عام و خاص است، در مجاورت یکی از مهمترین گنجینههای زیست کره ـ و نه تنها ایران ـ توجیه کرده و لابد طرحهایی را که برای دور کردن صنایع آلاینده از شهرهای آلوده مانند تهران مطرح میشود ، به هیچ انگارد!
اما ماجرای نیل کوه و گنجینه جهانی جنگل گلستان، بیش از اینها به هم گره خورده، چراکه آلایندگی این کارخانه از یک سو و صدای انفجارهایگاه و بیگاه در دامنه کوه برای برداشت آهک از سوی دیگر، نه تنها زندگی را برای مردمان ساکن آن خطه دشوار نموده، بلکه به عنوان تهدیدی جدی برای گونههای منحصر به فرد و گاه رو به انقراض ساکن جنگل گلستان به شمار آمده و آرامش را از همه منطقه ربوده است.
ظاهرا جفای رفته بر "نیلکوه" اینقدر برای مسئولان شرکت سیمان پیوند عادی بوده که نامی از آن در سایتشان نیست؛ هرچند تصویر پس زمینه تأسیساتشان منظرهای پاییزی از همین کوه است! (برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر روی ان کلیک کنید) اینجاست که نه سرنوشت نوزده گونه جانوری در خطر انقراض مانند هما، بالابان، گیلانشاه خالدار و روباه ترکمنی برای انتقال طرح احداث کارخانه سیمان مهم جلوه کرده و نه حتی وجود روستاهای تراجیق، تلوستان، کمال آباد و بلوچ آباد در حد فاصل دویست متری تا یک کیلومتری انفجارهای هر روزه برای برداشت آهک؛ چه برسد که دیگر بخواهیم از تخریب پوشش گیاهی نیلکوه یا حتی جایگاه این کوه ۱۳۵۰ متری و تالاب واقع شده بر بام آن سخن به میان بیاوریم!
علی اصغر موذنی، عضو شورای اسلامی استان گلستان در این باره به خبرنگار «تابناک» میگوید: منابع طبیعی استان بخشی از دامنه این کوه را «عرصه جنگلی با پوشش ضعیف» دانسته و اجازه بهرهبرداری از آن برای برداشت آهک را داده و فارغ از مناقشاتی که بر سر مساحت مجوز داده شده، مطرح است، برداشت آهک همراه با انفجار مشکلات بسیاری برای مردم منطقه پدید آورده که مستقیم و غیر مستقیم در زندگی آنها تأثیر گذاشته است.
از یک سو فاصله بسیار کوتاه روستاهای حاشیه نیلکوه سبب شده که از آلودگی و صدای انفجار در عذاب باشند و از سوی دیگر، وجود کارخانه آرد و بزرگترین سیلوی گندم شمال شرق کشور در شعاع یک تا یک و نیم کیلومتری از کارخانه سیمان پیوند، آلودگیهای ناشی از تولید سیمان را با زندگی و خورد و خوراک مردم شهرستان درآمیخته است.
دست کم در این تصویر «عرصه جنگلی با پوشش ضعیف» به چشم نمیخورد! وی با اشاره به نامهنگاریهای متعدد و البته یکسویه با مسئولان زیربط در این ماجرا، میگوید: نیلکوه یکی از جاذبههای این منطقه است که در قله آن تالابی است که چشمانداز بسیار زیبا و خاصی به این کوه بخشیده و در چهار فصل سال دارای آب بوده و در زمستان اغلب یخ میبندد؛ اما مدتی است که از دو سو در حال تخریب است؛ از شمال که کارخانه سیمان و برداشت آهک از دامنههای سر سبز نیلکوه ادامه توسط یک شرکت ادامه دارد و از سمت جنوب هم یک شرکت دیگر ـ ظاهرا با دریافت مجوز از استانداری! ـ در حال برداشت مصالح راهسازی برای محور مواصلاتی به آزادشهر است.
به عبارتی بهتر، راهسازی در جنوب نیلکوه توسط شرکت جهاد نصر قرار است در نهایت جادهای فراهم آورد که آزادشهر را به جنگل گلستان کشیده و در کنار ضررهایی که به نیلکوه، پارک جنگلی مجاور آن (پارک جنگلی فارسیان) و پارک ملی ثبت جهانی شده کشورمان وارد خواهد کرد، به زعم عبدالکریم رجبی، نماینده مردم مینودشت، کلاله، مراوه تپه و گالیکش در مجلس نهم و احتمالا دولت مردان، جزء «طرحهای مهر ماندگار» است!
از سوی دیگر، مدتی است مسافرانی که از مسیر گرگان و شهر گالیکش به سمت مشهد میروند، دیگر به جای دیدن طبیعت چشم نواز کوهی که در غروب نیلی رنگ به نظر میرسد، با رخساری خراشیده روبهىو خواهد شد که برای پدید آوردن آن چند صد میلیارد توسط شرکت اسپندار، یک شرکت خارجی و یکی از شرکتهای زیر مجموعه بنیاد شهید هزینه شده و در پایان جز آلودگی هوا، آلودگی صوتی، بارانهای اسیدی و بلایای دیگر نصیب مردمان منطقه و همه ایرانیان نکند.
به فاصله بسیار کم روستا با محل انفجار و کارخانه سیمان دقت کنید. حالا بیایید منصفانه به پاسخ چند پرسش بیندیشیم تا دستمان بیاید که این تولید سیمان یا ساخت راه چهار بانده در پایان منجر به عمران منطقه و رونق گردشگری در آنجا میشود یا ویرانگری و نابودی؟اگر یکی از اهالی منطقه درختی را بدون مجوز ببرد تا از چوب آن استفاده کرده یا زمین را برای امری تسطیح کند، چه جرایمی در انتظارش خواهد بود و با چه شدت عمل بازدارندهای روبهرو خواهد شد؟ یا اگر چوپانی گله گوسفندانش را به چرا در مناطقی ببرد که پوشش گیاهی ضعیف داشته و نیاز به مراقبت بیشتر دارد (توجیه مسئولان در اختصاص زمین برای معدن کاری به شرکت سیمان را به یاد بیاورید!) چطور؟
اگر یک شکارچی غیر مجاز یکی از گونههای جانوری رو به انقراض یا حتی فراوانتر را شکار کند، چه سرنوشتی در انتظار وی خواهد بود و اصلا فلسفله تأسیس محیط بانی و جنگلداری و غیره چیست؟ آیا اگر شکار در فاصله بیست کیلومتری منطقه حفاظت شده رخ بدهد، مجاز شمرده میشود یا مثلا شکار در حوالی نیلکوه همان حکم شکار در پارک ملی گلستان را خواهد داشت؟
آیا توجیهی دارید که بتوان با آن اهالی یک روستا را به بهانه حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی مجبور به کوچ کرد (اتفاقی که برای برخی از روستانشینان در فاصله سالهای دور و نزدیک بارها رخ داده است) اما این توجیه برای ساخت کارخانه، آن هم از نوع آلاینده، موجود نباشد؟
آیا کوهی که چه بسا قابلیت ثبت در میراث طبیعی کشور هم دارد، جزو اموال قابل خرید و فروش است که گاه به یک شرکت تولید سیمان واگذار میشود و گاه منبع مصالح راهسازی شرکت دیگر شده و روز به روز به ورطه نابودی نزدیکتر میشود؟
چگونه است که در شهرهای صنعتی، بزرگ و مهم کشور صنایع آلاینده باید تا دور دستها عقب نشینی کنند؛ اما گنجینه کم نظیر و شاید یکتای پارک ملی شامل این قانون محافظتی نشده و مردم دور و اطراف آن نادیده گرفته میشوند؟
چگونه است که سرمایهگذاران بخش خصوصی و دولتی به جای آباد کردن مناطق محروم، خوبیهای جانبی کارخانههایشان را به خوش آب و هواترین مناطق کشور برده و در مقابل آسیبهایشان، هیچ تعهدی به آبادسازی ندارند؟ آیا مثلا نمیشد که این کارخانه جای دیگری ساخته شود یا حالا که در مجاورت کانسار آهک و منبع خوب خاک رس مرغوب قرار گرفته، دست کم متعهد شوند که گسترش نیافته و سود کمتری ببرند و افزون بر آن ـ از آنجایی که که احتمالا کسی قارد به توقف کارشان نیست! ـ همانقدر که مخرب هستند، در بخشهای دیگر مانند تأمین هزینههای مراقبت از گونههای رو به انقراض مشارکت کنند؟
به نظر شما آیا رخدادهای مشابهی که در خلیج گرگان، جنگل نهارخوران، روستای زیارت، جنگل ابر، توسکستان، النگ رامیان، پارک ملی گلستان و سایر نقاط این استان و نقاط دیگر کشور روی میدهد، چیزی متفاوت از ماجرای ظلمی است که بر نیلکوه، مردمان آن دیار و گونههای گیاهی و جانوری مجاور آن میرود؟ اگر پاسختان منفی است، پس چرا نهادهای نظارتی سکوتشان را نمیشکنند تا مثلا برای یک بار هم که شده، مجلسیان وزیری را از باب تخریب محیط زیست فرا خوانده و یا رئیس سازمان محیط زیست تهدیدی هر چند خشک و خالی به استعفا به زبان براند؟!
اکنون قضاوت کنید که با این سرعت برداشت، از نیلکوه و طبیعتش تا چند سال دیگر اثری باقی خواهد ماند؟