در روزی که محسن رضایی از ضرورت ایجاد جنبش و انقلابی در عرصه اقتصاد و فرهنگ برای ایجاد یک جامعه پیشرفته توحیدی سخن راند و از تلاش خود برای تحول در این دو حوزه گفت و آسیب شناسانه دردی از دردهای جامعه ایرانی را یادآور شد، رئیس جمهور اما در سخنانی اظهار داشت که بر خلاف طراحی های دشمن ایام نوروز هر کجا که می رفتی، مواد غذایی، آب و بهداشت وجود داشت!
شاید این از طنز روزگار است که با گذشت بیش از سی و چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، که برای استقلال و آزادی به وقوع پیوست، رئیس جمهور ادعا می کند که همه جای ایران، مواد غذایی ، آب و بهداشت وجود دارد!
افتخار به داشتن آب،مواد غذایی و بهداشت در سال 1392 در ایران با وجود در اختیار داشتن بالاترین درآمد ارزی کشور در طول تاریخ در حالی است که رئیس دولت، مدعی است که دیگرانی که بی سواد بودند قصد امر و نهی به دولت را داشتند و او این اجازه را به آنان نداده است. احمدی نژاد در این باره می گوید:
«وقتی یک آدم بیسوادی که بلد نیست اسم خودش را بنویسد خود را در کارهای اقتصادی وارد میکند. مثلا به ما نامهی رسمی مینوشتند که این سد را در اینجا نسازید و در جای دیگر بسازید من به آنها میگفتم شما اصلا میفهمید سد یعنی چه؟ ولی آنها تهدید هم میکردند که اگر این کار انجام نشود با شما برخورد میکنیم و در واقع به همین صراحت به ما میگفتند که این کار را بکن و این کار را نکن»
یک نویسنده طبیعتا باید اصل را بر صحت گفته های رئیس جمهور کشورش بگذارد. سمعا و طاعتا. اما چند سئوال: وقتی کار از دست بی سواد ها گرفته شد، به با سوادها داده شد؟ اگر به باسوادها داده شد، نتیجه اش چه شد؟ وضعیت کنونی اقتصاد کشور نتیجه کار با سوادها است؟ آقای رئیس جمهور دردمندانه می گوییم داشتن آب، مواد غذایی و بهداشت در قرن بیست یکم، افتخار ندارد! این دستاوردهای شما حتی کف یک زندگی بخور و نمیر هم نیست!
رئیس جمهور البته همچنین از ارائه مدارک جدیدی سخن گفت و با بیان اینکه تمام توان نظام سرمایهداری، برای ایجاد محدودیت علیه ملت ما بسیج شده بود، اظهار داشت: مدارکی در این خصوص دارم که طراحی این فشارها از داخل و خارج با هم هماهنگ شده بود.
مدارک رئیس جمهور علیه این و آن البته اگر برای مردم چیزی در برنداشته است، اما حتما برای دولتی ها نان داشته است!
اما در حالی که ائتلاف سه گانه اعلام کرده است که گزینه نهایی خود را اواسط اردیبهشت معرفی می کند، اما هنوز مشخص نیست که گزینه آنان بر اساس نظر سنجی انتخاب خواهد شد یا بر اساس مولفه هایی که ممکن است، یکی از آنان نظر سنجی هم باشد. شاید اعلام اینکه هر سه نفر در انتخابات نام نویسی خواهند کرد ناشی از اختلاف نظر این سه در مورد معرفی نفر نهایی است.
این در حالی است که در روزهای اخیر گارد بسته این ائتلاف به روی سایر کاندیداها باز شده است، یک زمانی البته حدادعادل اعلام کرده بود دیگر نامزدها برای پیوستن به این ائتلاف باید حداقل 10 در صد آرا را داشته باشند، اما اینک علی اکبر ولایتی اعلام کرده است که ائتلاف آنان با افرادی که دارای رای کمتری از ده درصد آراء نیز هستند همکاری خواهد کرد. ولایتی البته با ذکر خاطره ای از آقا مجتبی تهرانی هم تعین ریاست جمهوری در شخص خود را بروز داده است و گفته است که در سال 84 آیتالله مجتبی تهرانی به من گفتند شرایط ریاستجمهوری در تو متعین است ولی اگر هاشمی رفسنجانی نامزد شد کنارهگیری کن، چون صلاح نیست یک روحانی در انتخابات شکست بخورد.
اما دعوای دولت با محمد باقر قالیباف و بالعکس ظاهرا پایانی ندارد و اخیرا دولتی ها بین پرونده ستار بهشتی و تبلیغات خود علیه قالیباف ارتباطی برقرار کرده اند. اخیرا مدیر مسئول یکی از روزنامه های دولتی که خود را حامی ستار بهشتی معرفی کرده گفته است که اگر جرم ستار بهشتی توهین به مسئولان بود و چنان سرنوشتی پیدا کرده است، چرا با قالیباف که در یک فایل صوتی علیه مسئولان دولتی صحبت کرده است، جزایی در نظر گرفته نشده است؟
جبهه پایداری هم ظاهرا کاندیدای خود را شناخته است؛ همان گونه که از پیش مشخص بود بین سه گزینه جلیلی، لنکرانی و فتاح بنا بود یکی کاندیدای ریاست جمهوری شود. فتاح و جلیلی ظاهرا برای پذیرفتن کاندیداتوری اکراه دارند و در این میان این لنکرانی است که فعالیت های سیاسی خود را در ماه های اخیر وسعت بخشیده است و به نظر می رسد که گزینه نهایی جبهه پایداری هم شخص لنکرانی خواهد بود.