سرانجام آخرین تیر ترکش اصولگرایان هم رها شد و باقری لنکرانی به عنوان کاندیدای جبهه پایداری در عرصه انتخابات ریاست جمهوری اعلام موجودیت کرد تا اصولگرایانی که روزی بنا بود با وحدت در کنار هم به مشق سیاست بپردازند، اکنون چهار پاره شوند؛ چهار پارهای که البته خود منشقاتی متعدد دارند!
به گزارش «تابناک»، برای انتخابات سال جاری ریاست جمهوری، نخستین گروه از افرادی که روزگار خواهان و مؤسس جبهه متحد اصولگرایی بودند، راه جدایی گرفتند و با حضور قالیباف، ولایتی و حداد عادل، ائتلاف سهگانه را تشکیل دادند.
گروه دوم از جبهه متحد اصولگرایی سابق، ائتلاف پنجگانه متشکل از متکی، باهنر، پورمحمدی، ابوترابی و آل اسحاق بودند که آنان نیز پس از ائتلاف سهگانه، راه جدایی در پیش گرفتند.
به دنبال آن، گروه سوم جمعیت رهپویان و ایثارگران انقلاب اسلامی بودند که با کاندیداتوری زاکانی و میانداری حسین فدایی، علم استقلال برداشتند.
و آخرین گروه هم که گروه پایداری بود، با اعلام کاندیداتوری لنکرانی به چهارمین دسته از اصولگرایان متفرق تبدیل شدند.
در کنار کاندیدای مستقلی چون محسن رضایی که این روزها برنامههای عملیاتی خود برای اداره کشور در چهار سال آینده را به مردم معرفی میکند، این چهار گروه منشق اصولگرایی قرار دارند که برای تکمیل صحنه انتخابات ریاست جمهوری امسال، کاندیدای دولت به شرط وجود و کاندیدای اصلاح طلبان و هاشمی آن هم به شرط وجود، باقی ماندهاند، تا با معرفی آنان، انتخابات شکلی جدیتر از همیشه به خود بگیرد.
اما تجربه اولیه افرادی که اکنون به جبهه پایداری مشهورند، درباره حمایت از احمدینژاد و سپس پشیمانی از وی به دلیل ادعای وجود جریان انحرافی در اطراف وی، باعث شد که آنان در مورد لنکرانی با احتیاط بیشتری سخن بگویند و حمایت از وی را مشروط به باقی ماندن یک شرط در او کنند، تا از هم اکنون سنگهای خود با او را واکنده باشند و فردا روز دوباره در زمره پشیمانان قرار نگیرند.
آنان در معرفی لنکرانی نوشتند و گفتند که: «جبهه پایداری انقلاب اسلامی با اطمینان خاطر و با حجت شرعی این برادر بزرگوار را به ملت ایران معرفی مینماید و اعلام میدارد مادامی که ایشان عملا در خط اسلام عزیز و ولایت مطلقه فقیه باشند، پشتیبان بیدریغ ایشان خواهد بود».
این شرط در واقع، شرطی است که بسیاری از طرفداران احمدینژاد، معتقدند وی بر آن تا آخر باقی نماند و چندین ماجرا را برای این ادعای خود فهرست میکنند که ماجرای معاون اولی مشایی و ارتقای مقامهای وی پس از نامه رهبر انقلاب به احمدینژاد درباره وی و همچنین ماجرای خانه نشینی رئیس جمهور به خاطر وزیر اطلاعات، از جمله این موارد است.
در حال حاضر، تجربه این نگرانیها، باعث میشود که گروههای مختلف، حمایتهای خود را از افراد، مشروط به تداوم خصوصیات کنونی آنان نمایند؛ اما به هر حال، معرفی و تبلیغ از هر کاندیدایی، ولو به شرط و شروطی برای گروههای معرفی کننده مسئولیت میآورد و هر کس از هر گروهی، به معرفی و تبلیغ کاندیدایی پرداخت، باید مسئولیت خطاهای وی را نیز بپذیرد و البته این بدان معنا نیست که به هر نحو به توجیه خطاهای وی بپردازند، بلکه به گاه حادثه، توانایی تأثیرگذاری بر وی به قصد اصلاح را داشته باشند و بتوانند وی را متوجه خطا و اصلاح رفتار بکنند، وگرنه نه توجیه و نه عذرخواهی، آب رفته از جویی را بازنخواهد گرداند.
اما در حالی که جبهه پایداری در تهران در حال معرفی کاندیدای مورد نظر خود برای انتخابات ریاست جمهوری بودند، در اهواز محمود احمدینژاد پهلو به پهلوی اسفندیار رحیم مشایی، پرچم ایران را برای مردم تکان داد. در این مراسم، نخست مشایی در کنار رئیس جمهور پرچم را در دست گرفت، ولی لحظاتی بعد، رئیس جمهور عقب رفت و مشایی در جلوی رئیس جمهور برای مردم دست تکان داد.
سایت ریاست جمهوری در این باره نوشته است که: در این مراسم در پی اصرار مکرر حاضرین برای سخنرانی مهندس رحیم مشایی، یکی از جوانان حاضر در مراسم به نمایندگی از سایر جوانان در سخنانی از رییسجمهور درخواست کرد که مهندس رحیممشایی نیز در این مراسم دیدگاههای خود را بیان کنند که وی در پایان سخنان رییسجمهور پشت تریبون قرار گرفت و با اشاره به اعتراض یکی از حضار در خصوص عدم سخنرانیاش گفت: من از ایشان دعوت میکنم که پشت تریبون آمده و نظرات خود را بیان کنند.
رحیم مشایی اضافه کرد: ما در کشوری زندگی میکنیم که مردم فهیمند و معیار فهمشان جهانی است. اصولاً موافقم که مخالفان بنده و دولت دیدگاههای خود را مطرح کنند و معتقدم که باید حرف بزنیم تا حقایق روشن شود.
اما هرچند هنوز ائتلاف ۱+۲ در بین خود به جمعبندی نرسیده و بناست هر سه عضو این ائتلاف در انتخابات نامنویسی کنند تا بعدا در مورد نفر نهایی تصمیم گیری شود، یکی از نزدیکان به ائتلاف راست سنتی، از حضور نفر چهارم و البته نفر تعیین کننده در این ائتلاف خبر داده و نام حجت الاسلام خاموشی را به میان آورده است.
امیر محبیان در این باره و درباره دلایل آقای ولایتی برای تشکیل این ائتلاف گفته است:
«توجه داشته باشید که ضلع پنهان و چهارم ائتلاف سهگانه آقای خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی است. به نظرم آقای ولایتی با شکل دهی به این ائتلاف سه نفره، دو هدف را مد نظر داشته است؛ اول این که دالانی را درست کند که از این دالان یک نفر بیرون بیاید. تصور دکتر ولایتی این است که او در قیاس با دو نفر دیگر ائتلاف، امکان جلب نظر مراجع و جامعتین و جبهه پیروان را بیشتر دارد. دوم آنکه آقای ولایتی میخواهد این شبهه را که در پازل آقای هاشمی بازی میکند، رفع کند. در حقیقت ولایتی با نزدیکی به حداد عادل و قالیباف ـ که وابسته به ایثارگران و رهپویان هستند و نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی موضع دارند ـ یک فرایند برای دفع شبهه نزدیکی به هاشمی رفسنجانی پدید میآورد.
نفر دیگر این ائتلاف آقای حداد عادل هستند. جامعه ایشان را بیشتر چهره فرهنگی میشناسد تا سیاسی. غلبه چهره فرهنگی و دانشگاهی ایشان واضحتر است. برداشت ایشان در مجموع این است که از ظرفیت اجرایی قالیباف و ظرفیت دیپلماتیک دکتر ولایتی برای خودش استفاده کند و با ظرفیتهایی که در خود میبیند، پیروز ائتلاف باشد.
از سوی دیگر، قالیباف تصورش این است که در تهران محبوبیت و رأی بیشتری دارد. قالیباف از سال ۸۴ ستادهایش را stand by نگه داشته و تصورش این است از این دالان پیروز بیرون خواهد آمد.
من گمان میکنم عنصر پیوند دهنده این سه نفر را باید در شخصیت چهارم و چهره ناپیدای این ائتلاف، یعنی آقای خاموشی جستجو کرد. در واقع اعضای ائتلاف به نحوی حکمیت آقای خاموشی را پذیرفتهاند تا آقای خاموشی، مدیریت خاصی را به انجام برسانند و میدان را به گونهای فراهم کنند که تنازعی بینشان فراهم نشود.